ماهيّت قيام حسيني

نهضت امام حسين(ع) يك انقلاب بود و نه انفجار
انتخاب و آزادي
ماهيّت عكس العملي منفي ِ نهضت
ماهيّت عكس العملي مثبتِ نهضت

يكي از مسائل در مورد نهضت امام حسين(ع) اين است كه ماهيّت اين نهضت چه بوده است؟ چون نهضتها هم مانند پديده هاي طبيعي ماهيِتهاي مختلفي دارند. يك شيء را اگر بخواهيم بشناسيم؛ يا به علل فاعلي آن مي شناسيم، يا به علل غائي آن (كه امروزه شناخت علل غائي را چندان قبول ندارند.)، يا به علل مادّي آن يعني اجزاء و عناصر تشكيل دهنده ء آن، و يا به علّتصوري آن، يعني به وضع و شكل و خصوصيّتي كه در مجموع پيدا كرده است.

اگر نهضتي را هم بخواهيم بشناسيم، ماهيّتش را بخواهيم بدست آوريم؛ ابتدا بايد علل و موجباتي را كه به اين نهضت منتهي شده است بشناسيم تا آنها را نشناسيم ماهيّت اين نهضت را نمي شناسيم (شناخت علل فاعلي). بعد بايد علل غائي آن را بشناسيم، يعني اين نهضت چه هدفي دارد؟ سوم بايد عناصر و محتواي اين نهضت را بشناسيم كه در اين نهضت چه كارهائي، چه عمليّاتي صورت گرفته است؟ و چهارم بايد ببينيم اين عمليّاتي كه صورت گرفته است، مجموعاً چه شكلي پيدا كرده است؟

 نهضت امام حسين(ع) يك انقلاب بود و نه انفجاريكي از مسائلي كه در مورد نهضت امام حسين(ع) مطرح است اين است كه آيا اين قيام و نهضت از نوع يك انفجار (يك عمل ناآگاهانه و حساب ـ نظير انفجارهائي كه براي برخي از انسانها پيدا مي شود بطوريكه در شرايطي قرار مي كيرد كه در حالي كه هرگز نمي خواهد فلان حرف را بزند، ولا يكمرتبه مي بيند ناراحت و عصباني مي شود و از دهانش هر چه كه حتّي دلش هم نمي خواهد بيرون بيايد، بيرون مي آيد) بود؟ اسلام، به انقلاب انفجاري ذرّه اي معتقد نيست. اسلام، انقلابش هم انقلاب صددرصد آگاهانه و از روي تصميم و كمال آگاهي و انتخاب است. جريان امام حسين(ع) نيز يك كار ناآگاهانه و يا يك انقلاب انفجاري نبود! گفته هاي خود امام حسين(ع) ـ كه نه تنها از آغاز اين نهضت بلكه از بعد از مرگ معاويه شروع مي شود ـ، نامه هايي كه ميان او و معاويه مبادله شده است و .... نشان مي دهد كه اين نهضت در كمال آگاهي بوده، انقلاب است امّا نه انفجار. انقلاب هست ولي انقلاب اسلامي نه انفجاري.

انتخاب و آزادياز جمله خصوصيّات امام حسين(ع) اين است كه در مورد فرد فرد اصحابش اجازه نمي دهد كه قيامشان حالت انفجاري داشته باشد؟ چرا كه امام (ع) در هر فرصتي مي خواهداصحابش را به بهانه اي مرخّص بكند. هي به آنها مي گويد :آگاه باشيد كه اينجا آب و ناني نيست، قضيّه خطر دارد. حتّي در شب عاشورا نيز با زبان خاصّي با آنها صحبت مي كند:

" من اصابي از اصحاب خودم بهتر و اهل بيتي از اهل بيت خودم فاضلتر سراغ ندارم. از همهء شما تشكّر مي كنم ، از همه تانممنونم. اينها جز با من با كسي از شما كاري ندارند. شما اگر بخواهيد برويد و...."

امام (ع) همه راه ها را نيز نشان مي دهد؛ تاريكي شب، برداشتن بيعت از دوش اصحابشان و ... ، يعني فقط آ زادي و انتخاب. بايد در نهايت آگاهي و آزادي و بدون اينكه كوچكترين احساس اجباري از ناحيهء دشمن يا دوست بكند، امام(ع) را انتخاب كنيد. اين است كه به شهداي كربلا ارزش مي دهد.

ماهيّت عكس العملي منفي ِ نهضتقيام امام حسين(ع) از آن پديده هاي چند ماهيّتي است، چون عوامل مختلفي در آن تأثير داشته است. مثلاً يك نهضت مي تواند ماهيّت عكس العملي داشته باشد، يهني صرفاً عكس العمل باشد؛ مي تواند ماهيّت آغازگري داشته باشد. اگر يك نهضت ماهيّت عكس العملي داشته باشد، مي تواند يك عكس العمل منفي باشد در مقابل يك جريان.
يكي از عواملي كه به يك اعتبار (از نظر زماني) اوّلين عامل است: عامل تقاضاي بيعت(با يزيد) است، اين بيعت تنها امضا كردن خلافت آدم ننگيني مانند يزيد نيست، امضا كردن سنّتي است كه برا ي اوّلين بار به وسيلهء معاويه مي خواست پايه گذاري شود. در اينجا آنها از امام حسين(ع) بيعت مي خواهند، يعني از ناحيه شان يك تقاضا ابراز شده است؛ امام حسين(ع)  نيز عكس العمل نشان مي دهد، يك عكس العمل منفي. بيعت مي خواهيد؟ نمي كنم.
عمل امام حسين (ع) عملي منفي، امّا از سنخ تقواست، از سنخ اين است كه هر انساني در جامعهء خويش مواجه مي شود با تقاضاهائي كه به شكلهاي مختلف، به صورت شهوت، به صورت مقام، به صورت ترس و ارعاب از او مي شود و بايد در مقابل آنها بگويد:
نه، يعني "تقوا".

ماهيّت عكس العملي مثبتِ نهضتعامل ديگري هم در اينجا وجود داشت كه باز ماهيّت نهضت حسيني از آن نظر، ماهيّت عكس العملي است ولي عكس العمل مثبت نه منفي.

معاويه از دنيا مي رود. مردم كوفه اي كه در بيست سال قبل از اين حادثه، لااقل پنج سال علي(ع) در اين شهر زندگي كرده است و هنوز آثار تعاليم و تربيت علي(ع) به كلي از ميان نرفته است ( البتّه خيلي تصفيه شده اند، بسياري از سران، بزرگان و مردان اينها: حُجر بن عُدي ها، عَمرو بن حمق خُزاعي ها، رُشَيد هَجَري ها و ميثم تَمّارها ار از ميان برده اند براي اينكه اين شهر را از انديشه و فكر علي، از احساسات به نفع علي خالي بكنند؛ ولي باز هنوز اثر اين تعليمات هست) تا معاويه مي ميرد، به خود مي آيند، دور همديگر جمع مي شوند كه اكنون از فرصت بايد استفاده كرد، نبايد گذاشت فرصت به پسرش يزيد برسد، ما حسين بن علي داريم، امام بر حقّ ما حسين بن علي است، ما الآن بايد آماده باشيم و او را دعوت كنيم كه به كوفه بيايد و او را كمك بدهيم و لااقل قطبي در اينجا در ابتدا به وجود آوريم، بعد هم خلافت را خلافت اسلامي بكنيم.

"كوفه" اصلاً اردوگاه بوده است، از اوّل هم به عنوان يك اردوگاه تأسيس شد. اين شهر در زمان خليفه عمر بن الخطّاب ساخته شد، قبلاً "حيره" بود. اين شهر را سعد وقّاص ساخت. همان مسلماناني كه سرباز بودند و در واقع همان اردو، در آنجا براي خود خانه ساختند و لهذا از يك نظر قويترين شهرهاي عالم بود.مردم اين شهر از امام حسين(ع) دعوت مي كنند، نه يك نفر، نه دو نفر، نه هزار نفر، نه پنجهزار نفر و نه ده هزار نفر بلكه حدود هجده هزار نامه مي رسدكه بعضي از اين نامه ها راچند نفر و بعضي ديگر را شايد صد نفر امضا كرده بودند كه در جمع شايد حدود صدهزار نفر به او نامه نوشته اند.
اينجا عكس العمل امام چه بايد باشد؟ حجّت بر او تمام شده است. عكس العمل، مثبت و ماهيّت عملش، ماهيّت تعاون. يهني مسلماناني قيام كرده اند، امام بايد به كمك آنها بشتابد. اگر هجده هزار نامهء مردم كوفه رفته بود به مدينه و مكّه ( و بخصوص به مكّه) نزد امام حسين(ع)  و ايشان جواب مثبت نمي داد، تاريخ، امام حسين(ع) را ملامت مي كرد كه اگر رفته بود، ريشهء يزيد و يزيديها كنده شده بود و از بين رفته بود؛ كوفه اردوگاه مسلمين با مردم شجاع، كوفه اي كه پنج سال علي (ع) در آن زندگي كرده است و هنوز تعليمات علي و يتيمهائي كه علي بزرگ كرده و  بيوه هائي كه علي از آنها سرپرستي كرده است زنده هستند و هنوز صداي علي در گوش مردم اين شهر است، امام حسين(ع) جبن به خرج داد و ترسيد كه به آنجا نرفت، اگر مي رفت در دنياي اسلام انقلاب مي شد و ...، اينست كه اينجا تكليف اينگونه ايجاب مي كتد كه همينكه آنها مي كويند ما آماده ايم، امام مي گويد من آماده هستم.

برگرفته از كتاب حماسهء حسيني، اثر: متفكّر شهيد استاد مطهّري



تا كنون نظري ثبت نشده است
امکان ارسال نظر برای مطلب فوق وجود ندارد