اختصاصات حضرت سيدالشهداء عليه السلام

چراغ هدايت و كشتى نجات‏

 من آن نورم كه در شب‌هاى تاريك    چراغ رهنماى كاروانم

 در اين دريا منم آن ناخدايى  كه كشتى را به ساحل مى‏رسانم‏

 روايت شده كه امام حسين عليه السلام فرمود: 

«خدمت رسول خدا صلي الله عليه و آله شرفياب شدم در حالي كه ابى بن كعب هم آنجا بود. حضرت رسول اكرم صلي الله عليه و آله فرمود: مرحبا به تو، اى اباعبدالله، اى زينت آسمان‌ها و زمين. ابى گفت: چگونه او زينت آسمان‌ها و زمين است در صورتى كه كسى غير از تو چنين نيست؟ حضرت فرمود: اى ابى، قسم به كسى كه مرا به حق به نبوت مبعوث كرد، حسين بن على در آسمان بزرگتر از روى زمين است، و همانا بر طرف راست عرش الهى نوشته شده است كه او چراغ هدايت و كشتى نجات است.»(1)

راه حسين عليه السلام راه دل است، و هرگاه عاشقى به دل توجه كند او را پيدا مى‏كند. لذا در برخى روايات وارد است كه: «قبر او در دل‌هاى دوستداران اوست.

 

يكى از بركات فردى حضرت سيدالشهدا عليه السلام اين است كه او «چراغ هدايت» و «كشتى نجات» است. اگر چه همه پيامبران و امامان عليه السلام چراغ‌ها و انوار هدايت و كشتي‌هاى نجات و رهايى‌اند، چنان كه پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله فرمود: «انما مثل اهل بيتى فيكم كمثل سفينة نوح من دخلها نجا، و من تخلف عنها هلك.» (2)

 

همانا خانداون و اهل‌بيت من در ميان شما مانند كتشى نوح است كه هر كس داخل آن شود نجات پيدا كرده و هر كس كه از آن تخلف كند هلاك خواهد شد.

 

اما كشتى نجات حسين عليه السلام حركتش بر امواج توفنده و گسترده دريا، سريع‌تر و لنگر انداختن و پهلو گرفتن آن بر ساحل‌هاى نجات آسان‌تر بوده و دايره بهره‏ورى و استفاده از نور مشعل وجود حسين عليه‌السلام وسيع‌تر است.

 

در آن زمانى كه امواج بلند و سهمگين فساد و گناه بر پيكره نيمه ‏جان جامعه اسلامى، و جان و دل مسلمانان، تازيانه مرگ مى‌زد و گرداب حوادث و توطئه‏ها و پليدي‌ها، خفتگان در بستر غفلت را بى‏رحمانه به قعر تاريكى و تباهى مى‌كشيد، اين حسين بود كه با قيام و نهضت الهى خود و شهادت و اسارت اهل‌بيت خويش، گرفتاران در اين اوضاع خطرناك را از درياى پر تلاطم ساخته شده به دست فتنه‏گر «بنى اميه» نجات بخشيد و با كشتى رهايى خود، اين خفتگان و غافلان و گرفتاران را به ساحل نجات رهنمون نمود.

 

از امام باقر و امام صادق عليه السلام روايت شده است كه فرمودند: «خداوند عوض قتل امام حسين عليه السلام چهار ويژگى به آن حضرت عطا فرموده است:

اول: امامت را در ذريه او قرار داده است،

دوم: شفا را در تربت آن جناب قرار داده،

سوم: كنار و زير قبه ايشان دعا مستجاب مى‏باشد،

چهارم: ايام زيارت كنندگان ايشان از عمرشان حساب نمى‏شود.»

 

آرى، حسين عليه السلام «مصباح الهدى» است تا در اين ظلمتكده خاك، دليل و راهنماى راه باشد؛ و «سفينة النجاة» است تا در اقيانوس متلاطم فتنه‏ها و ضلالت‌ها، غرق شدگان را كه كشتى شكسته بودند فريادرس باشد.

 

اى كه مصباح هدايت هستى و فلك نجات   از چه با اين اشك‌ها ايجاد طوفان مى‌كنى؟

 

زنده در قبر دل ما بدن كشته تو است         جان مايى و ترا قبر حقيقت دل ماست

 

 

محبت مكنون

 

از جمله احاديث نبوى كه در واقع بيانگر تأثيرپذيرى معنوى مردم از وجود مبارك سيدالشهداء عليه السلام مى‏باشد، حديثى است كه فرمود:

 

«ان للحسين محبة مكنونة فى قلوب المؤمنين.»(3)؛ در كانون دل‌هاى مؤمنين، محبتى نهفته و ويژه نسبت به حسين وجود دارد.

 

كيست كه نام حسين عليه السلام را بشنود و فردى از افراد بشر يا تنى از اولاد انسان باشد و حالت انقلاب و انكسار و دلباختگى براى او فراهم نشود؟ محبت حسين عليه السلام دل‌ها را به التهاب درآورده و جگرها را گداخته و مذاب مى‏سازد، و شورش دل و آتش درون را به ريزش قطرات اشك از ديدگان، آشكارا و عيان مى‏كند.

 

در كجاى دنيا ديده مى‌شود كه شيعه و دوستدار حسين در آنجا باشد و اقامه عزاى حسينى نكند. كيست كه پس از دادن عزيزترين محبوب و مطلوب خود به اندك فاصله و مختصر وقت و گذشتن كمتر زمانى، آن مصيبت را فراموش نكند؛ جز مصيبت حسين عليه السلام كه با اين همه طول زمان و گذشتن قرن‌ها، روز به روز اين مصيبت تازه‏تر و شور و شراره‏اش بيشتر و بلندتر مى‏گردد. آيا نه اين، جذبه عشق و علاقه و تأثير محبت و فرط دلبستگى و دلباختگى علاقه‏مندان نسبت به آن امام محبوب است؟

 

و اى بسا، نامحرمان در برابر عظمت و جلالت حسينى تسليم شده و به تواضع و تكريم در مقابل نام مبارك حسين و جلال و مقام او، قد خويش به تعظيم و تسليم خم نموده و به دين و آيين حسينى گراييده و از اكسير محبت او مس خود را طلاى ناب و زر خالص مى‏گردانند.

 

به راستى، سنت الهى چنين بوده كه محبت امامى كه مسير تاريخ را عوض كرده و دين الهى را نجات مى‌بخشد به گونه‏اى خاص در دل و جان مسلمين و مؤمنين قرار گيرد، حتى كسانى كه مقابل حسين عليه‌السلام قرار گرفتند به قول فرزدق: «دل‌هايشان با او بود، اگر چه بر اثر دنيا پرستى شمشيرهايشان بر روى او كشيده شد.» چه رسد به مؤمنينى كه عشق و محبت او با گل آنان سرشته شده است.

 

ابى عبدالله الحسين عليه السلام فرموده است: «هر كس پس از مرگ من، مرا زيارت كند، پس از مرگش من هم او را زيارت مى‌نمايم.»

 

حتى محبت حسين عليه السلام در دل و جان رسول اكرم صلي الله عليه و آله نيز ريشه دوانيده بود، به طورى كه مى‌فرمود: «هر گاه كه به فرزندم حسين مى‏نگرم، گرسنگى و اندوه از وجودم رخت بر مى‏بندد.»(4) و نيز مى‌فرمود: «بار خدايا، من حسين را دوست دارم و آنان كه دوستدار او هستند نيز دوست دارم.»(5)

 

راه حسين عليه السلام راه دل است، و هرگاه عاشقى به دل توجه كند او را پيدا مى‏كند. لذا در برخى روايات وارد است كه: «قبر او در دل‌هاى دوستداران اوست.»

 

سلام از دور و از نزديك بهر او بود يكسان       بلى قبر شريف او دل اهل يقين باشد

 

آرى، دل مؤمن جايگاه تابش نور پر فروغ و احياگر حسين است. و هرگاه عشق و محبت فراتر از آفاق ظاهرى و مادى باشد، رنگ ابديت به خود مى‏گيرد، زيرا پيوند اين محبت در حريم حب خدا بوده است و بقاى آن به بقاى فيض ذات سرمدى، جاودانه است، كه گفته‏اند:

 

 

سيدالشهدا عليه السلام ، پدر امامان نه گانه‏

 

يكى ديگر از بركات فردى سيدالشهدا عليه السلام كه از ارزش معنوى بسيارى برخوردار است، اين است كه نُه امام معصوم عليه السلام بعد از او از فرزندان گرامى آن حضرت مى‏باشند، و نسل امامان به بركت وجود او ادامه يافت. چنانكه از امام باقر و امام صادق عليه السلام روايت شده است كه فرمودند: «خداوند عوض قتل امام حسين عليه السلام چهار ويژگى به آن حضرت عطا فرموده است:

 

اول: امامت را در ذريه او قرار داده است،

 

دوم: شفا را در تربت آن جناب قرار داده،

 

سوم: كنار و زير قبه ايشان دعا مستجاب مى‏باشد،

 

چهارم: ايام زيارت كنندگان ايشان از عمرشان حساب نمى‏شود.»(6)

 

رسول خدا صلي الله عليه و آله را ديدم كه دست حسين بن على عليه السلام را در دست خود گرفته بود و مى‏فرمود: اى مردم، اين حسين بن على است، او را بشناسيد؛ سوگند به آن خدايى كه جانم به دست اوست، به راستى او در بهشت است، و دوستدار او نيز در بهشت است، و دوستدار دوستدار او نيز در بهشت مى‏باشد.

 

از طرفى در روايات بر اين امر تصريح شده كه على بن الحسين عليه السلام بعد از پدر به امامت رسيده است. چنانكه عبدالله بن عتبه روايت كرده: خدمت امام حسين عليه السلام بودم كه پسر كوچكترش «على» وارد شد. (يعنى حضرت سجاد عليه السلام كه از على اكبر كوچكتر بوده است. و اين واقعه قبل از تولد على اصغر مى‏باشد). تا آنجا كه مى‏گويد: عرض كردم: اگر آن امرى كه از آن به خدا پناه مى‏برم اتفاق افتاد، به چه كسى رجوع كنيم؟ (يعنى امام بعد از شما كيست؟) فرمود: به اين پسرم: على، او امام و پدر امامان است ...»(7)

 

بارى، استمرار خط مستقيم و هدايتگر امامت به بركت وجود مقدس سيدالشهدا عليه السلام است، و اين از بزرگترين بركت‌هاى فردى و معنوى آن حضرت است .

 

 

شفاعت

 

يكى ديگر از آثار و بركات فردى سيدالشهداء عليه السلام كه در نزد شيعيان اهميت و جايگاهى خاص دارد شفاعت در آخرت است .

 

شفاعت از ماده «شفع» به معنى ضميمه كردن چيزى به همانند اوست، و از اينجا روشن مى‌شود كه بايد نوعى شباهت و همانندى در ميان آن دو بوده باشد، هر چند تفاوت‌هايى نيز در ميان آنها ديده شود. به همين دليل، شفاعت به مفهوم قرآنى آن بدين معنى است كه: انسان گنهكار به خاطر پاره‏اى از جنبه‏هاى مثبت (مانند ايمان يا انجام بعضى از اعمال شايسته) شباهتى با اولياى الهى پيدا كند و آنها با عنايت و كمك‏هاى خود ، او را به سوى كمال سوق دهند و از پيشگاه خدا تقاضاى عفو كند. و به تعبير ديگر حقيقت شفاعت، قرار گرفتن موجودى قوي‌تر و برتر، در كنار موجودى ضعيف‌تر، و يارى رساندن به او براى پيمودن مراتب كمال است .

 

شفاعت در جوامع انسانى غالباً همان پارتى بازى و استفاده از رابطه است. اما شفاعت مورد نظر در قرآن كريم و روايات اسلامى، متوجه شايستگى‏هاى افراد است نه روابط شخصى بين شفاعت كننده و شفاعت شونده.

 

شفاعت اقسامى دارد كه برخى از آنها نادرست و ظالمانه است و در دستگاه الهى وجود ندارد، ولى برخى صحيح و عادلانه است و وجود دارد. شفاعت غلط بر هم زننده قانون و ضد آن است، ولى شفاعت صحيح حافظ و تأييد كننده قانون است. شفاعت غلط آن است كه كسى بخواهد از راه پارتى‌بازى جلوى اجراى قانون را بگيرد. برحسب چنين تصوراتى از شفاعت، مجرم بر خلاف خواست قانونگذار و بر خلاف هدف قوانين اقدام مى‏كند و از راه توسل به پارتى بر اراده قانونگذار و هدف قانون چيره مى‏گردد. اينگونه شفاعت، در دنيا ظلم است و در آخرت غير ممكن. ايرادهايى كه بر شفاعت مى‏شود بر همين قسم از شفاعت وارد است، و اين همان است كه قرآن كريم آن را نفى فرموده است .

 

رسول خدا صلي الله عليه و آله فرمود: «آگاه باشيد، همانا حسين عليه السلام درى از درهاى بهشت است، هر كس با او دشمنى كند خدا بوى بهشت را بر او حرام مى‏كند.»

 

شفاعت صحيح، نوعى ديگر از شفاعت است كه در آن نه استثنا و تبعيض وجود دارد و نه نقض قوانين و نه مستلزم غلبه بر اراده قانونگذار است. قرآن اين نوع شفاعت را صريحاً تأكيد كرده است كه اين نيز بر دو قسم است:

 

1- شفاعت «رهبرى» يا شفاعت «عمل».

 

2- شفاعت «مغفرت» يا شفاعت «فضل».

 

نوع اول شامل نجات از عذاب و نيل به حسنات و حتى بالا رفتن درجات مى‏باشد، و نوع دوم شفاعتى است كه تأثير آن در از بين بردن عذاب و در مغفرت گناهان است، و حداكثر ممكن است سبب وصول به حسنات و ثواب‌ها هم بشود ولى بالا برنده درجه شخص نخواهد بود.

 

با توجه به آنچه به طور اجمال در خصوص شفاعت گفته شد، لازم به ذكر است كه يكى از شفاعت كنندگان از اهل‌بيت، حضرت سيدالشهدا عليه السلام است، ولى آن حضرت شفيع كسانى است كه از مكتب او هدايت يافته‏اند، نه شفيع كسانى كه مكتبش را وسيله گمراهى ساخته‏اند.

 

قرآن و مكتب حسينى ريسمان‌هايى هستند كه قدرت دارند بشر را از چاه نگون‌بختى به اوج سعادت بالا برند: يكى «حبل من الله» و دومى «حبل من الناس» است؛ ولى اگر كسى از اين دو حبل الهى سوء استفاده نمود، جرم از ريسمان نيست، علت اين است كه او در سر، سوداى بالا رفتن نداشته است، و البته چنين مردمى به وسيله قرآن و مكتب حسينى به قعر دوزخ برده مى‏شوند.(8)

 

شفاعت به معنى وسيع كلمه، در هر سه عالم (دنيا، برزخ و آخرت) صورت مى‏پذيرد، هر چند محل اصلى شفاعت و آثار مهم آن در قيامت و براى نجات از عذاب دوزخ است، از اين رو سيدالشهداء هم در دنيا، هم در برزخ و هم در آخرت شفيع دوستداران و شيعيان حقيقى‏اش بوده و خواهد بود.

 

چنانكه در روايتى از اميرالمؤمنين عليه السلام آمده است: «براى ما شفاعت است و براى دوستان ما نيز شفاعت است.»(9) و در روايتى ديگر آمده است: «شافعان امامان هستند و دوستان مؤمنانند.»(10)

 

و معلوم است كه امام حسين عليه السلام يكى از امامان معصوم بوده كه در قيامت و محشر كبرى از شيعيان و دوستانش شفاعت مى‌كند. به طورى كه يكى از روايان گويد: روايتى از قول ابى عبدالله الحسين عليه السلام به من رسيده بود كه آقا فرموده است: «هر كس پس از مرگ من، مرا زيارت كند، پس از مرگش من هم او را زيارت مى‌نمايم.» اين روايت در ذهن من بود، تا اين كه شبى در عالم واقع ابى عبدالله الحسين عليه السلام را ديدم، گفتم: آقا اين روايت درست است و از شماست؟ «قال: نعم، و لو كان فى النار اخرجته منها»؛ فرمود: آرى، هر چند در آتش باشد او را بيرون مى‌آورم. عرض كردم: آيا از اين به بعد اين روايت را بدون واسطه از خود شما نقل نمايم؟ فرمود: آرى. (11)

 

به محشر كه كسى نيست غمخوار كس‏     شفيع محبان، حسين است و بس‏

 

ترا ز باب حسينى برند جانب جنت    ترا كه عاشق اويى، ترا كه شيعه اويى*

 

 

دوستداران حسين و دوستان دوستداران او بهشتى‏اند

 

يكى ديگر از آثار و بركات فردى سيدالشهدا عليه السلام كه در سراى ديگر ظهور كرده و جلوه‏نمايى مى‏كند، بهشتى شدن دوستداران و حتى دوستان و دوستداران آن حضرت است. چنان كه حذيفة بن يمان گويد:رسول خدا صلي الله عليه و آله را ديدم كه دست حسين بن على عليه السلام را در دست خود گرفته بود و مى‏فرمود:

 

«ياايها الناس، هذا الحسين بن على فاعرفوه، فو الذى بيده، انه لفى الجنة، و محبه فى الجنة، و محبى محبيه فى الجنة.»(12)

 

اى مردم، اين حسين بن على است، او را بشناسيد؛ سوگند به آن خدايى كه جانم به دست اوست، به راستى او در بهشت است، و دوستدار او نيز در بهشت است، و دوستدار دوستدار او نيز در بهشت مى‏باشد.

 

و از امام موسى بن جعفر عليه السلام روايت شده كه فرمود:

 

«رسول خدا صلي الله عليه و آله دست حسن و حسين عليه السلام را گرفت و فرمود:

 

«هر كس اين دو پسر و پدر و مادر آنان را دوست داشته باشد، روز قيامت در درجه من با من خواهد بود.»(13)

 

و نيز رسول خدا صلي الله عليه و آله فرمود: «آگاه باشيد، همانا حسين عليه السلام درى از درهاى بهشت است، هر كس با او دشمنى كند خدا بوى بهشت را بر او حرام مى‏كند.»(14)

 

و معلوم است كه اين مقام عظيم تنها با محبت ظاهرى حاصل نمى‏شود، بلكه مقصود، محبت خاصى است كه مخصوص كسانى مى‏باشد كه در درجات بالاى ايمان هستند. اگر چه دوستى و محبت امامان معصوم و امام حسين عليه السلام ثمر بخش است ولى احراز مقام والاى معيت با رسول خدا صلي الله عليه و آله در بهشت برين، محبتى فراتر از ظاهر مى‏طلبد.



تا كنون نظري ثبت نشده است
امکان ارسال نظر برای مطلب فوق وجود ندارد