ارزش ها و پيام هاي اخلاقي و تربيتي عاشورا

اخلاق، يكي از عناصر سه گانه دين است. «اعتقادات»، «احكام» و «اخلاق» جزو استوانه هاي اصلي اسلام مي باشد و جهت الهي بخشيدن به صفات و رفتار انسان ها از اهداف عمده بعثت انبياست. پيامبر اكرم «صلي الله عليه و آله» نيز فرمود: «اِني بُعِثْتُ لاِتَمَّمَ مَكارِمَ الاخْلاق»؛ از اين رو كاشتن بذر كمالات اخلاقي در نهاد انسان ها، بخش مهمي از رسالت پيامبر و امامان را تشكيل مي دهد و گفتار و رفتار آنان شايسته ترين مظهر خصلت هاي انساني و خداپسندانه است.

حادثه كربلا و خلق و خويي كه از حماسه سازان عاشورا به ثبت رسيده است، منبع ارزشمندي براي آموزش اخلاق و الگوگيري در زمينه خودسازي، تربيت ديني و كرامت انساني است كه به برخي از اين پندهاي اخلاقي اشاره مي كنيم:

1. آزادگي:

آزادي در مقابل بردگي، اصطلاحي حقوقي و اجتماعي است. اما «آزادگي» برتر از آزادي و نوع رهايي انسان از قيد و بندهاي ذلّت آور و حقارت بار است. آزادگي آن است كه انسان كرامت و شرافت خويش را بشناسد و تن به پستي و اسارت دنيا و زير پا نهادن ارزش هاي انساني ندهد.

در جريان بيعت گرفتن از امام به نفع يزيد، پاسخ انسان ساز امام اين بود كه «لا وَ اللّهِ لا اُعْطِيْهِم بِيَدي اِعْطاءَ الذّليلِ وَ لا اَقِرُّ اِقْرارَ إلْعَبيدِ»؛ «نه به خدا سوگند؛ نه دست ذلّت به آنان مي دهم و نه چون بردگان تسليم حكومت آنان مي شوم!»

فرهنگ آزادگي در ياران امام و شهداي كربلا نيز جلوه نمايي مي كند و هر كدام به نحوي انتخاب شهادت در راه خدا را بر ذلّت پذيري، با سرودن اشعار و بيان جمله ها اعلان كرده اند.

آزادي خواهان و آزادگان جهان با «درس آموزي» از نهضت سرخ عاشورا آن چنان تربيت مي شوند كه در موقعيت حساس، فداكارانه جان مي دهند تا به سعادت شهادت برسند و جامعه خود را آزاد كنند. در نهضت هاي اسلامي شاهد اين چنين آزادي خواهان و آزادگان بوده و هستيم.
2. تكريم انسان:

در مكتب هاي غير عاشورايي براي رسيدن به خواسته ها از انسان ها استفاده ابزاري مي شود؛ لكن در مكتب عاشورا و انديشه عاشوراييان، مؤمن كرامت و ارزش دارد. انسان ها به لحاظ ايمان شان مورد احترامند، ملاك هم تقوا، ايمان و تعهد است نه رنگ، زبان، قبيله و كشور؛ از اين رو امام حسين «عليه السلام» در روز عاشورا خود را بر بالين يكايك ياران شهيدش رساند و سر مبارك آنان را به دامن گرفت و بين آنان تفاوت قائل نشد. هم بر بالين علي اكبر «عليه السلام» حاضر شد و هم بر بالين غلام خويش جَوْن. اين گونه رفتارهاي خداپسندانه، نمونه اي از تكريم، عزّت و شخصيت دادن به ياران وفادار و پاسداران حريم دين است.

تكريم و عزّت دادن به افراد با ايمان، پيام تربيتي و اخلاقي عاشوراست.

جامعه اي كه وارث فرهنگ جهاد و شهادت است، بايد براي چنين انسان هاي فداكار؛ جانبازان و خانواده هاي شهدا ارزش بزرگ قائل شود تا انگيزه جان نثاري الهي، هميشه جذّاب و دوست داشتني و داراي پيرامون باقي بماند.
3. توكّل:

داشتن تكيه گاهي قدرتمند و استوار در شدايد و حوادث، عامل ثبات قدم و نهراسيدن از دشمنان و مشكلات است. توكل، تكيه داشتن بر نيروي الهي و نصرت اوست. قرآن كريم دستور مي دهد كه مؤمنان تنها به خدا تكيه كنند. امام حسين در آغاز حركت خويش از مدينه، تنها با توكل به خدا اين راه را برگزيد و حتي توكلش بر يارانش هم نبود؛ از اين رو از آنان نيز خواست هر كه بخواهد، مي تواند برگردد. با اين توكل بود كه هيچ رخدادي در عزم او خلل وارد نمي كرد.

در روز عاشورا با شروع حمله دشمن، حضرت در نيايشي به درگاه خدا، اين اتكال و اعتماد به پروردگار را چنين بيان كرد: «اني توكلت علي اللّه ربّي و ربّكُم»؛ «بر خدايي كه پروردگار من و شماست توكل مي كنم.»

اين ويژگي برجسته در لحظات آخر زندگي حضرت نيز همراه او بود. هنگامي كه نيزه خورد و زخمي بر زمين افتاد، در مناجات عارفانه با معشوق خويش از اين توكل بر ذات قادر متعال دم مي زد: «اَسْتعينُ بِكَ ضعيفا و اتوكل عليك كافيا»

امام راحل با الهام گيري از پيام هاي عاشورا، خود نمادي از اين توكل خالصانه به خدا، در تمام سختي ها و پيروزي ها بود كه مي فرمود: «اتكا به خدا بكنيد. اگر ما، يك روز اتكاي خودمان را از خدا برداشتيم و روي نفت گذاشتيم، يا روي سلاح گذاشتيم، بدانيد كه آن روز، روزي است كه ما رو به شكست خواهيم رفت.»

ايشان در جاي ديگر مي فرمايد: «ملت مسلمان و بزرگ ايران با اين پيروزي بزرگ نشان دادند كه با اتكال به خداي تعالي و صبر و پايداري مي توان بر بزرگ ترين قدرت هاي شيطاني پيروز شد.»

نيز در مورد ملت مسلمان افغانستان مي فرمايد:

«و افغانستان هجوم ناجوانمردانه شوروي... را با قدرت ايمان و اتكال به خداي بزرگ و اعتماد به خويش در هم كوبيد.

بدون شك توكل و اتكال به آفريننده يكتا آن هم در صحنه رزم و مبارزه عليه دشمن كه مجهز به انواع امكانات نظامي است نقش اصلي را در پيروزي انقلاب هاي ملت هاي مسلمان دارد. پيام تربيتي عاشورا نشان دادن نقش حياتي و قدرت ساز «توكل» در برابر تمام سختي ها زمينه ساز پيروزي هاست.
4. ايثار:

ايثار، مقدم داشتن ديگري بر خود است؛ چه در مسائل مالي و چه در موضوع جان، اين صفت يكي از خصلت هاي ارزشمند اخلاقي است كه در قرآن كريم و روايات، مورد ستايش فراوان است و از وارستگي انسان از «خودخواهي» سرچشمه مي گيرد. قرآن كريم در آيه شريف: «و يؤثرون علي انفسهم و لو كان بهم خصاصة» از مؤمناني ياد مي كند كه با اين كه خودشان نيازمندند، ديگران را بر خويشتن مقدم مي دارند.

گذشتن از خواسته هاي خود به خاطر ديگري و در راه ديگري «ايثار» است. اوج ايثار، ايثار خون و جان است. در صحنه عاشورا، نخستين ايثارگر، سيد الشهداء «عليه السلام» بود كه حاضر شد فداي دين خدا گردد و رضاي او را بر همه چيز برگزيد و از مردم نيز خواست كساني كه حاضرند خون خود را در اين راه نثار كنند و با او همسفر كربلا شوند.

اصحاب آن حضرت نيز، هر كدام ايثارگرانه جان فداي امام خويش كردند. در طول حوادث كربلا، صحنه هاي زيبايي از ايثارگري ديده مي شود.

از جمله، وقتي امام حسين «عليه السلام» به فرزندان مسلم فرمود: شهادت مسلم براي شما بس است، شما صحنه را ترك كنيد، يك صدا گفتند: به خدا سوگند چنين نخواهيم كرد. جان و مال و خانواده و هستي خود را فداي تو مي كنيم و در ركابت تا شهادت مي جنگيم.

جلوه ديگري از ايثار در كربلا ايثارگري سعيد بن عبداللّه در روز عاشوراست كه هنگام اقامه نماز امام، خود را سپر تيرهايي ساخت كه از سوي دشمن مي آمد. وقتي نماز امام به پايان رسيد، او سيزده تير بر بدن داشت و بر اثر همين زخم ها به زمين افتاد و شهيد شد.

پيام عاشورا ارائه الگوهاي زنده از جلوه گري ايثار است و كسي كه تربيت يافته مكتب عاشورا باشد، او براي خدا از جان، مال و فرزندان گذشته، شهادت را انتخاب مي كند.
5. جهاد با نفس:

برتر و دشوارتر از جهاد با دشمن بيروني، مبارزه با تمنيات دروني و كنترل هواي نفس، شهوت، دنيا دوستي و فدا كردن خواسته هاي خويش در راه «خواسته خداست.»

اين خود ساختگي، زير بناي جهاد با دشمن بيروني است و بدون آن، اين هم بي ثمر يا بي ثواب است.

در صحنه عاشورا كساني حضور داشتند كه اهل جهاد با نفس بودند و هيچ هوا و هوسي در انگيزه آنان دخيل نبود. از همين رو بر جاذبه هاي مال، مقام، شهوت، عافيت طلبي و... پيروز شدند.

از باب نمونه، عمروبن قرظه انصاري، از شهداي كربلا، در جبهه امام حسين «عليه السلام» و برادرش «علي بن قرظه» در جبهه عمر سعد بود. بدون شك خودساختگي او سبب شد كه هرگز محبت برادرش باعث سستي در حمايت از امام نشود و دليرانه در صف ياران امام، تا مرز شهادت ايستادگي و مبارزه كند.

نافع بن هلال، شهيدي ديگر از عاشوراييان بود. نامزد داشت و هنوز عروسي نكرده بود. در كربلا هنگامي كه مي خواست براي نبرد به ميدان رود، همسرش دست به دامان او شد و گريست. اين صحنه كافي بود كه هر جواني را متزلزل، و انگيزه جهاد را از او سلب كند. با آن كه امام حسين «عليه السلام» نيز از او خواست كه شادماني همسرش را بر ميدان رفتن ترجيح دهد، لكن او بر اين محبت بشري غلبه يافت و گفت: اي پسر پيامبر! اگر امروز تو را ياري نكنم، فردا جواب پيامبر را چه بدهم؟ آن گاه به ميدان رفت و جنگيد تا شهيد شد.

عباس بن علي «عليه السلام» روز عاشورا، وقتي تشنه لب وارد شريعه فرات شد، دست به زير آب برد، اما با يادآوري تشنگي امام و اهل بيت، آب را بر روي آب ريخت و ننوشيد و تشنه بيرون آمد.

اين نمونه ها هر كدام جلوه اي از پيروزي عاشورائيان را در ميدان «جهاد با نفس» نشان مي دهد. يكي علاقه به برادر و ديگري علاقه به همسر را در پاي عشق به امام خود، ذبح مي كند، و ديگري تشنگي خود را در مقابل عطش امام، ناديده مي گيرد ...

پيام تربيتي عاشورا اين است كه اشخاصي قدم در ميدان مبارزه با ستم بگذارند كه نيّت هاي شان خالص باشد؛ ميل به قدرت، شهرت طلبي و محبت به دنيا را در وجود خود از بين برده باشند تا بتوانند در ميدان مبارزه، ثبات قدم و استقامت داشته باشند؛ وگرنه خوف رها كردن مبارزه و هدف و خطرِ افتادن در دام نفس اماره باقي است.

امام امت مي فرمايد: «بايد خودتان را بسازيد تا بتوانيد قيام كنيد، خود ساختن به اين [است]كه تبعيت از احكام خدا كنيد».

نيز مي فرمايد: «تا در بند خويشتن خويش و هواهاي نفساني خود باشيد، نمي توانيد «جهاد في سبيل الله» و دفاع از «حريم الله» نماييد.»

در تاريخ نهضت هاي اسلامي كشورهاي ايران و افغانستان ديديم كه كساني عزّت مندانه در جهاد و جبهه شركت كردند كه در ميدان «جهاد با نفس» به موفقيت رسيده بودند.

شهداي عاشورا، همه مجاهدان با نفس بودند و پيام تربيتي و اخلاقي شان به آيندگان نيز همين است.
6. صبر و استقامت:

براي مقابله با فشارهاي دروني و بيروني و غلبه بر مشكلات در راه رسيدن به هدف، پايداري و استقامت لازم است. بدون صبر، در هيچ كاري نمي توان به نتيجه مطلوب رسيد. براي اين كه مصيبت ها و دشواري هاي راه، انسان را از پاي در نياورد، بايد صبور بود. اين دعوت دين در همه مراحل است و در عاشورا نيز با اين جلوه عظيم روحي رو به رو هستيم و آنچه حماسه كربلا را به اوج ماندگاري و تأثيرگذاري و فتح معنوي مي رساند، روحيه مقاومت امام حسين «عليه السلام» و ياران و همراهان او بود.

امام شهيدان، از آغاز، نيروهايي را به همراهي طلبيد كه مقاوم باشند. در يكي از منزلگاه هاي ميان راه، فرمود: «اَيُّهَا النّاسُ فَمَنْ كانَ منكم يَصْبِرُ عَلي حدِّ السيفِ وَ طَعْن الاسِنّةِ فَليقم مَعَنا و اِلاّ فَلْيَنْصَرِف عَنّا»؛ «اي مردم! هر كدام از شما كه تحمل تيزي شمشير و زخم و ضربت نيزه ها را دارد همراه ما بماند و الاّ باز گردد.»

سخت ترين ضربه هاي روحي و مصيبت شهادت فرزندان و ياران، بر امام حسين «عليه السلام» وارد شد، لكن در همه آن ها خود را نباخت و مقاومت و ايستادگي كرد. هنگام خروج از مكّه در خطبه اي با اشاره به حوادث آينده و پيشگويي شهادت خويش، فرمود: «نَصْبِرُ عَلي بَلائِه وَ يُوَفّينا اُجورَ الصّابِرينَ»؛ «ما، به رضاي خدا رضاييم، بر بلاي او صبر مي كنيم، او نيز پاداش صابران را به ما مي دهد.» با توجه به اين كه صحنه كارزار، همراه با زخم و ضربه و مرگ و درگيري و اسارت و صدها خوف و خطر است، امام حسين «عليه السلام» شرط همراهي را صبر دانست تا ياران صبورش تا نهايت كار با او بمانند.

در ميان بازماندگان شهداء عبدالله بن جعفر - همسر حضرت زينب «عليهاالسلام» - كه در مدينه مانده بود، دو فرزندش در كربلا در ركاب سالار شهيدان، شهيد شدند. برخي به او زخم زبان مي زدند، امّا او با ايمان و صبر والا، داغ دو جوان را تحمل مي كرد و مي گفت: آنچه شهادت اين دو فرزند را بر من آسان مي سازد آن است كه آن دو، در كنار برادرم و پسر عمويم حسين بن علي «عليه السلام» كشته شدند، در حالي كه نسبت به او از جان گذشتگي نشان دادند و در كنار او صبر و مقاومت كردند.

صبر و پايداري شهداي كربلا و بازماندگان آنان به عنوان يك «مقام» و خصلت برجسته و ارزشمند به ثبت رسيده است و زيارت نامه هاي آن شهدا گوياي روشن آن است.

در نهضت هاي اسلامي ايران، افغانستان، لبنان و... اگر پايداري مردم در مبارزه و تحمّل دشواري ها و شهادت ها نبود، و اگر رزمندگان اسلام در جبهه ها، آن همه تلفات و شدايد را تحمّل نمي كردند، نهضت هاي اسلامي به پيروزي نمي رسيد.

امام امت در مورد مقاومت مجاهدين افغانستان مي فرمايد: «[براي]اين افغانستان، دست شوروي هر روز فاجعه درست مي كند، البته ملّت افغانستان هم همچو در مقابلش ايستاده اند كه شايد او را پشيمان كرده باشند.»

بدون شك، حادثه كربلا آموزگار مقاومت بود و آثار تربيتي آن در جهان اسلام و به ويژه تشيّع در مبارزات حق طلبانه جلوه گري مي نمايد. مقاومت شهداي كربلا شهادت و سختي هاي جنگ را براي رزمندگان و مجاهدان اسلام قابل تحمّل و آسان كرده است، چنان كه خانواده هاي شهدا نيز از صبر زينب كبري صبوري آموخته اند و پدران، مادران و همسران، داغ جوانان خويش را با الهام از واقعه عاشورا تحمل كرده و مي كنند.
7. عمل به تكليف:

مكتبي بودن يك مسلمان را از اين جا مي توان شناخت كه در همه ابعاد زندگي و كارهاي فردي و اجتماعي، نسبت به آن چه «وظيفه ديني» است، متعبّد و عامل باشد. تكليف در شرايط مختلف فرق مي كند. عمل به تكليف ممكن است مطابق خواسته قلبي انسان باشد يا مخالف؛ مورد پسند مردم باشد يا نه. مسلمان چون در برابر خداوند تعهد سپرده است، عملكرد او نيز بايد طبق خواسته او باشد و «عمل به تكليف» را فداي هيچ چيزي نكند.

فرهنگ «عمل به تكليف» وقتي در جامعه و ميان افراد حاكم باشد، همواره احساس پيروزي مي كنند. به تعبير قرآن كريم به «اَحْدي الْحُسنَيَين» مي رسند و در مبارزات هم چه كشته شوند و چه به پيروزي نظامي، سياسي و... برسند، هر دو صورت براي آنان خوب است.

امامان معصوم «عليهم السلام»، در شرايط مختلف اجتماعي مطابق تكليف عمل مي كردند. قضيه عاشورا نيز يكي از جلوه هاي عمل به وظيفه بود. شرايط و شناخت زمينه ها اقتضاي چنين تكليفي را داشت، لذا امام حسين «عليه السلام» فرموده است: «اَرْجُو اَنْ يَكُونَ خَيْرا ما ارادَ اللّهِ بِنا، قُتِلْنَا اَمْ ظَفَرْنا»؛ «اميدواريم آنچه خدا براي ما اراده فرموده است، خير باشد، چه كشته شويم و چه پيروز گرديم.»

امام امّت بر اساس همين فرهنگ مي فرمود: «همه ما مأمور به اداي تكليف و وظيفه ايم، نه مأمور نتيجه.»

پيام اخلاقي و تربيتي عاشورا براي همه، به ويژه آنان كه موقعيت ويژه و وظيفه بيش تر دارند و براي ديگران الگو هستند، «شناخت تكليف» و «عمل به تكليف» است. نقش شناخت تكليف و عمل به آن در سرنوشت جوامع، بسيار با اهميّت و حياتي است. در زمان سالار شهيدان «عليه السلام» چنانچه همه پيروان حق وظيفه خويش را مي شناختند و مانند شهداي كربلا با جانبازي و حمايت از امام خويش به وظيفه عمل مي كردند، مسير تاريخ به گونه ديگري رقم مي خورد و سرنوشت اسلام و مسلمانان به گونه ديگري مي شد.

امروز نيز بايد جنبه هاي مختلف تكليف را شناخت و نسبت به انجام آن متعهد بود و پيروزي را در انجام وظيفه دانست. اگر چنين انديشه و تفكري در جامعه تحقق پيدا كند، آثار و نتايج آن آرامش روحي و امنيت اجتماعي خواهد بود.
8. محبت به خدا:

محبت خداوند موجب مي شود همه گام ها در جهت رضاي دوست برداشته شود و انسان در اداي تكليف تزلزل و ترس به خود راه ندهد و دوست داشتن مردم نيز باعث اعتناي به آنان و موجب حركت براي رفع مشكلات آن ها مي شود.

اين دو ويژگي در سالار شهيدان و ياران شهيدش درخشش خاصّي دارد. فرازهايي از مناجات وي در عصر روز عرفه در صحراي عرفات با خداي خويش، نشان دهنده محبّت او به خداوند متعال است.

در روز عاشورا هر اندازه عقربه هاي ساعت به ظهر نزديك مي شد و بحراني ترين لحظات نزديك تر مي گرديد، آن عاشق دلباخته با سپري شدن لحظه هاي فراق و نزديك شدن وعده وصل، مصمم تر و چهراش شكفته تر مي شد و وجد و شور خاصّي در امام «عليه السلام» مشاهده مي گرديد. همين حالت عشق و علاقه ملاقات با معبود در ياران شهيدش نيز مشاهده مي شد.

در مورد محبت و علاقه حضرت به مردم، همين بس كه روزي در حال عبور، مساكيني را ديد كه دور هم جمع شده و مشغول خوردن بودند. امام را كه ديدند به وي سلام كرده، به حضرت تعارف كردند. امام متواضعانه از اسب پياده شد، دعوت آنان را پذيرفت و در كنارشان نشست و آنان را مورد لطف و محبت ويژه خويش قرار داد و فرمود: اگر نان هاي شما از صدقه نمي بود، من نيز با شما همسفره مي شدم و از غذاي شما مي خوردم؛ لكن ما، صدقه نمي خوريم. شما برخيزيد و با من به منزل بياييد و از سفره ما استفاده كنيد تا من هم با شما همسفره و هم غذا شوم، و چنين كردند.

امام «عليه السلام» با اين رفتار خويش هم به نيازمندان شخصيت مي داد و هم به وظيفه اخلاقي خود عمل مي كرد!


(نشريه شميم ياس، بهمن 1386، شماره 59)


پي نوشت ها:
1. محمد باقر مجلسي؛ بحارالانوار، ج 45، ص 7 و ابو مخنف؛ وقعة الطف، قم، جامعه مدرسين؛ 1367، ص 209.
2. محمد باقر مجلسي؛ پيشين، ج 44، ص 352 و ج 45، ص 14.
3. عبدالرزاق الموسوي مقرم، مقتل الحسين، دار الكتاب الاسلامي، 1399 ق، چاپ پنجم، ص 249؛ موسوعة كلمات امام حسين «عليه السلام»، پيشين، ص 463.
4. محمد بن جرير طبري، تاريخ الطبري، ج 3، جزء پنجم، مؤسسه عزّ الدين، بيروت، 1407 ق، چاپ دوم، ص 211؛ ابن اثير، الكامل في التاريخ، ج 2، دار احياء التراث العربي، 1408 ه، ص 559.
5. محمد باقر مجلسي؛ پيشين، ج 45، ص 9.
6. عبدالرزاق الموسوي المقرم؛ پيشين، ص 282.
7. صحيفه نور، ج 20، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني، 1378، ص 77.
8. منظور پيروزي انقلاب اسلامي است.
9. صحيفه نور، پيشين، ص 492.
10. همان، ج 18، وزارت ارشاد اسلامي، 1365 ش، ص 91.
11. سيد مصطفي حسيني دشتي؛ پيشين، ص 602.
12. سوره حشر (59) آيه 9.
13. محمد باقر مجلسي؛ پيشين، ص 366 - 367؛ باقر شريف القرشي؛ پيشين؛ ص 48.
14. خوارزمي؛ پيشين، ص 229؛ محمد باقر مجلسي؛ پيشين، ص 393.
15. و روي انّ سعيد ابن عبداللّه الحنفي تقدم امام الحسين «عليه السلام»، فاستهدف له يرمونه باالنبل، فما اخذ الحسين يمينا و شمالاً الاقام بين يديه، فما زال يرمي حتي سقط الي الارض... عبدالرزاق الموسوي المقرم؛ پيشين، ص 245.
16. محمد باقر مجلسي؛ پيشين، ج 45، ص 22، سيد محسن امين، اعيان الشيعه، ج اول؛ دار التعاريف للمطبوعات، بيروت، ص 605.
17. احمدي صابري همداني؛ ادب الحسين، جامعه مدرسين، قم، 1407 ق، چاپ دوم، ص 210.
18. محمد باقر مجلسي؛ پيشين، ج 45، ص 41.
19. كلمات قصار امام راحل، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني «ره»، ص 66.
20. همان، ص 75.
21. الحافظ سليمان القندوزي الحنفي، ينابيع المودّة، باب 61، مكتبة المحمدي، قم، 1385 ق، چاپ هشتم، ص 338.
22. محمد باقر مجلسي؛ پيشين، ج 44، ص 367.
23. ابو مخنف؛ پيشين، ص 274 - 273.
24. عباس قمي؛ مفاتيح الجنان، زيارت اربعين، ص 855.
25. صحيفه نور، ج 18، ص 91.
26. سوره توبه (9) آيه 52.
27. سيد محسن امين؛ پيشين، ص 597.
28. كلمات قصار امام راحل، ص 50.
29. عباس قمي؛ پيشين؛ دعاي عرفه.
30. محمد باقر مجلسي؛ پيشين، ج 44، ص 297.
31. سيد محسن امين، پيشين، ص 580.



تا كنون نظري ثبت نشده است
امکان ارسال نظر برای مطلب فوق وجود ندارد