اساسي ترين ابعاد حادثه عاشورا

چكيده
يكي از اساسي ترين ابعاد حادثه عاشورا، درس ها و عبرت هاي اين نهضت است. درس هاي عاشورا همواره بحثي زنده، حيات بخش و حركت آفرين است. هر چند اين رويداد در مكان و زمان محدودي به وقوع پيوست اما درس هاي آن ويژه زمان و مكان خاصي نيست. عدالت خواهي و ستم ستيزي، عزت، پاسداري از اسلام و ارزشهاي اسلامي، شهادت در راه خدا، جمع ميان سياست و معنويت، امر به معروف و نهي از منكر از جمله درس هاي مهم در عرصه رفتارسياسي رويداد عاشورا است.

بنابراين تحليل عوامل زمينه ساز حادثه عاشورا، مايه عبرت جامعه اسلامي و نظام ديني است، مهم ترين آن ها را تحت عنوان دگرگوني ارزش ها و آرمان هاي حاكم بر جامعه نبوي و كوتاهي خواص از انجام رسالت خود، بازگو مي نمايد. جدايي مردم از اهل بيت عليه السلام و دنياگرايي خواص از جمله موضوعاتي است كه در اين بخش مورد توجه قرار گرفته است .


مقدمه
حادثه عاشورا از چنان ابعاد بزرگ و گسترده اي برخوردار است كه هر چه بيش تر به تحليل و بررسي آن پرداخته شود زواياي نوتر و تازه تري از آن آشكار خواهد شد. قيام عاشورا از سال 61 هجري تا امروز همچون چشمه اي جوشان و خروشان از آب زلال و گواراي خود تشنگان معرفت و حقيقت را سيراب كرده، و الهام بخش بسياري از نهضت هاي حقّ عليه باطل بوده است. انقلاب اسلامي، به رهبري امام خميني(ره) از عاشورا الهام گرفت. ماندگاري و پايايي آن نيز در گرو بهره گيري از درس ها و عبرت هاي آن است. درس هاي عاشورا در گستره زمان و زمين همچنان ادامه دارد، چرا كه در ادبيات عاشورا آمده است: «كلّ يوم عاشورا و كل ارض كربلا و كل شهر محرم[1]».يعني درگيري حقّ جويان و عدالت خواهان با باطل و ستمگران هميشگي است .رويداد عاشورا در تاريخ همواره قابل تكرار است. از اين روي، عاشورا رسالت بزرگي را بر دوش همه دينداران به ويژه آگاهان جامعه نهاده است. همگان پس از شناخت ابعاد آن موظف اند خود و جامعه خود را با آن مقايسه و از آن درس و عبرت بياموزند، چرا كه زنده بودن تاريخ به ترسيم و تصويب آن و سنجش خودمان با آن است. پس اساسي ترين ابعاد اين حادثه بزرگ را در دو بخش آن بررسي مي كنيم:

الف. درس هاي عاشورا؛
ب. عبرت هاي عاشورا.


پيش از آن يادآوري چند نكته مفيد و مناسب مي نمايد:

تفاوت درس و عبرت

درس گرفتن از قيام عاشورا يعني گفتار و رفتار عاشورائيان را در زندگي فردي و اجتماعي، الگو و اسوه قراردادن. در نهضت عاشورا با قهرمانان و الگوهايي روبه رو هستيم كه با گفتار و رفتار خود حادثه اي بس بزرگ آفريدند، حادثه اي كه مي توان براي شيعه و مسلمانان بلكه همه جهانيان الگوي مناسب و كارآمدي باشد. واژه «عبرت» از ريشه «عبور» و گذشتن از چيزي به چيز ديگر است. به اشك چشم «عبره »گفته مي شود[2]، چون اشك از چشم عبور مي كند. در تعبير خواب نيز، اين واژه به كار رفته، چون انسان را از ظاهر به باطن منتقل مي كند. به همين مناسبت به حوادثي كه به انسان پند دهد «عبرت» گويند، چون انسان را به يك سلسله تعاليم كلّي راهنمايي مي كند[3]. بنابراين، عبرت آموزي يعني از حال به گذشته رفتن و گذشته را بررسي و از آن پند گرفتن است. عبرت آموزي از حادثه عاشورا به اين معناست كه انسان همواره آن را مورد مطالعه قرار داده و جامعه خود را با آن مقايسه كند تا بفهمد در چه حال و وضعي قرار دارد، چه چيزي او را تهديد مي كند و چه چيزي براي او لازم است.

با اين بيان، تفاوت اساسي بين درس و عبرت وجود ندارد؛ چرا كه عبرت آموزي نوع ديگري از درس است، امّا درس از راه عبرت گيري. با اين توضيح كه ما در درس آموزي نقطه هاي اوج و خوبي ها را مي بينيم و آن ها را به عنوان اسوه و سرمشق معرفي مي كنيم. امّا در عبرت آموزي، تنها به خوبي ها و الگوهاي مثبت نگاه نمي كنيم بلكه بدي ها و زشتي ها و نامردمي ها را نيز مي بينيم و از آن به گونه اي ديگر درس مي آموزيم. به گفته استاد شهيد مطهري: حادثه عاشورا دو صفحه دارد: سفيد و نوراني، تاريك و سياه. صفحه سفيد قهرماناني چون امام حسين عليه السلام و قمر بني هاشم و صفحه سياه قهرماناني چون يزيد، ابن زياد و عمر سعد دارد. در بحث عبرت ها به صفحه سياه و تاريك و جنايت هاي آنان نيز توجّه مي شود.


اهميت بحث عبرت آموزي در انديشه اسلامي
هر چند برخي درس آموزي و عبرت گيري از تاريخ را نفي كرده اند[4]، ولي بر اساس بينش اسلامي، اين موضوع مورد تأييد و تأكيد منابع ديني ماست. قرآن و روايات در بسياري از موارد ما را به درس آموزي و عبرت گيري از تاريخ فرا خوانده اند. از باب نمونه: قرآن پس از طرح داستان حضرت يوسف و برادرانش و همچنين انحراف زليخا و عفاف و پاكدامني يوسف و ديگر مسائل مي فرمايد:« لَقَدْ كانَ في قَصَصِهِمْ عِبْرَةٌ لِأُولِي الْأَلْبابِ»[5]؛«در قصه هاي آنان براي صاحبان خرد عبرت است».

امامان بزرگوار شيعه نيز بر اين مسأله تأكيد كرده اند. به عنوان نمونه: علي عليه السلام به يكي از كارگزارانش مي نويسد:«و اعتبر بما مضي من الدنيا لما بقي منها، فان بعضها يشبه بعضاً و آخرها لاحقٌ باوّلها[6]؛ از گذشته دنيا، براي مانده و آينده آن پند و عبرت گير. چرا كه پاره هاي تاريخ با يكديگر همانندند و پايانش به اوّلش مي پيوندد».آيات و روايات در اين باره فراوان است. در اين جا به همين دو نمونه بسنده مي كنيم.


درس هاي عاشورا

درس هاي عاشورا همواره بحثي زنده، حيات بخش و حركت آفرين است. هر چند اين رويداد در مكان و زمان محدودي به وقوع پيوست، امّا درس هاي آن ويژه زمان و مكان مشخصي نيست. اگر تا ديروز عده اي مي پنداشتند كه عاشورا حادثه اي مقطعي است، امروز با توجه به تعاليم عاشورايي امام خميني و در نتيجه استقرار حكومت اسلامي، بايد به عنوان رويدادي تلقّي شود كه در طول تاريخ مي تواند درس آموز بوده و پايه هاي ستم و استبداد را از بيخ و بن براندازد:«واقعه عظيم عاشورا از سال 61 هجري تا خرداد 42 و از آن زمان تا قيام حضرت بقية الله ارواحنا لمقدمه الفداه، در هر مقطعي انقلاب ساز است[7]

پس از سال 61 هجري، اين رويداد در عرصه رفتار سياسي الگوي بسياري از حركت ها شده است: حركت توّابين، مردم مدينه، قيام مختار، نهضت زيدبن علي، قيام محمد نفس زكيّه و ابراهيم فرزندان عبداللّه...تا قيام و نهضت مقدس ملت ايران به رهبري امام خميني همه و همه با الهام از عاشورا سازماندهي شده اند. اقبال لاهوري، استقلال و نجات پاكستان را مرهون قيام عاشورا دانسته است. گاندي، نيز، نهضت عاشورا را الهام بخش خود در رهايي هندوستان مي داند[8]. ما در اين مقال، در صدد تجزيه و تحليل قيام و انقلاب هايي كه در پي رويداد عاشورا صورت گرفته اند نيستيم و همچنين در پي صداقت و يا درستي و نادرستي اين نهضت ها نيز نيستيم؛ ما بر آنيم كه اشاره كنيم كه رويداد عاشورا در گذشته در عرصه رفتار سياسي منشأ حركت هايي عليه حاكمان ستم در دوره هاي گوناگون بوده و هست. و در يك كلمه اگر نهضت بزرگ عاشورا را الگو و اسوه همه حركت هاي حق طلبانه و عدالت خواهانه بناميم و بدانيم سخني به گزاف نگفته ايم. مردان بزرگواري از آل هاشم در برابر ستم مقاومت نشان دادند كه براي بزرگان تاريخ نمونه و الگو است».

بسياري از نويسندگان، شاعران و تاريخ نگاران مسلمان و غير مسلمان از درس آموزي اين رويداد براي همه جهانيان سخن گفته اند. از باب نمونه يكي از نويسندگان مصري به نام عباس محمود عقاد، با قلم توانايش در كتاب« ابوالشهداء حسين بن علي عليه السلام » چنين مي نويسد:«نه تنها مسلمانان بلكه غير مسلمانان از اين حادثه درس جوانمردي، ايثار و مقاومت در برابر ستمگران گرفتند. از سفير مسيحي كه در همان مجلس يزيد به او اعتراض كرد بگيريم تا برسيم به قرون ميانه، تا روزگار خودمان[9] ».

آري عاشورا از چنان عمق و غنايي برخوردار است كه تا پايان تاريخ، پيام آور ارزش هاي والاي انساني و الهام بخش انسان هاي آزاده و خداجو خواهد بود. عاشورا دانشگاهي است كه همه طبقات از زن و مرد، كوچك و بزرگ، باسواد و بي سواد، سياه و سفيد، مسلمان و غير مسلمان از آن درس مي آموزند و در اين دانشگاه همواره استادان بنامي چون: حسين بن علي عليه السلام ، قمر بني هاشم، زينب كبري و ديگر عاشورائيان تدريس مي كنند. ولي متأسفانه ما تاكنون نتوانسته ايم ارزش هاي عاشورا را آن چنان كه شايد و بايد به جوامع جهاني بشناسانيم. در يكي از فيلم هايي كه بر ضد اسلام به وسيله B.B.C با نام شمشير اسلام، تهيه شده، بخش مهمّي از آن را عزاداري و سوگواري هاي دوستداران امام حسين عليه السلام تشكيل مي دهد. مفسّر اين فيلم مي گويد:«بايد مراقب بود كه اگر اين عزاداري ها و اين همه عشق هدف دار شود و به سوي قلب غرب نشانه رود، ديگر هيچ سلاحي نمي تواند در برابر آن مقابله كند[10]».

با توجه به سخنان فوق، مهم جهت دار شدن مراسم عاشورا و شناخت درس هاي آن در ابعاد گوناگون است.

فداكاري و ايثار، صبر و استقامت، شهادت و شجاعت، تعهد و مسؤوليت، صداقت و وفاداري، قاطعيت در راه هدف، دفاع از امامت و ولايت، دفاع و پاسداري از دين و ارزش ها، تولي و تبري، ستيز با ستم و ستمگران، با فساد و مفسدان، دستور به نيكيها، پرهيز از بديها و زشتيها، انس با قرآن، ترويج فرهنگ نماز، نهراسيدن از نيروي دشمن، پرهيز از سستي و تنبلي در برابر تجاوز به ارزش ها، افشاي چهره دشمنان اسلام، توجّه به معنويات حتّي در جبهه جنگ، نفي نژادپرستي، توبه، دعا، استغفار، تسليم در برابر خدا، قيام براي خدا و...بخشي از درس هاي عاشورا است. البته همين درس ها كافي است كه يك ملّت را از ذلت به عزت برساند و همين درسها مي تواند جبهه كفر و استكبار را شكست بدهد. همان گونه ملت ايران با الهام از همين درس هاي عزّت بخش استبداد و استعمار را به زانو درآورد و باز همين درس ها بود كه نقش خود را در جنگ تحميلي به نمايش گذاشت.

آن چه ذكر شد تنها فهرست بخشي از درس ها و آموزه هاي عاشورا بود. صدها بلكه هزارها هزار درس از رويداد عاشورا مي توان آموخت. شرح و تفصيل درس هاي ياد شده در اين مقال نمي گنجد. از اين روي، به شرح نمونه هايي از درس ها بسنده مي كنيم:


1. عدالت خواهي و ستم ستيزي

ستيز با ستم و ستمگران به ويژه حاكمان ستم و بر پاييِ عدل يكي از درس هاي عاشورا در عرصه رفتار سياسي است. عاشورا به ما مي آموزد كه انسان مسلمان نمي تواند در برابر ستم و ستمگران سكوت كند و بي تفاوت بماند؛ اگر سكوت كرد در حكم همان ستمكار است. امام حسين عليه السلام در يك سخنراني كه در منزل «بيضه» در برابر سپاهيان حرّ فرمودند:«اي مردم. رسول خدا(ص) فرمود: اگر كسي حاكم ستمگري را ببيند كه حلال خدا را حرام مي كند، عهد و پيمان الهي را مي شكند، و با سنت رسول خدا مخالف است، و با بندگان خدا به ستم و بيدادگري رفتار مي كند، پس با گفتار و كردار در برابرش نايستد بر خداست كه اين فرد را نيز با همان حاكم ستمكار محشور كند[11] .

آن بزرگوار سپس از بني اميه و پيروان آنها به عنوان نمونه و مصداقي از سخنان پيامبر گرامي اسلام ياد كرده و مي فرمايد:«مردم آگاه باشيد كه بني اميه و اتباع آنها پيرو شيطانند و از پيروي و بندگي خداي بخشنده سرپيچي كرده اند، فساد و تباهي را آشكار ساخته اند و حدود الهي را تعطيل كرده اند و اموال مردم را به خود اختصاص داده اند. حرام خدا را حلال و حلالش را حرام كرده اند. من از هر كس شايسته ترم كه وضع موجود را تغيير دهم...پس لازم است از روش من پيروي كنيد زيرا عمل من براي شما حجّت و سرمشق است...[12]». از سخنان ياد شده چند نكته اساسي زير استفاده مي شود:

1. مبارزه با ستم ستمگران و متجاوزان به حدود و قوانين دين واجب است. اين برنامه بايد سر لوحه زندگي امت اسلامي در گستره تاريخ در هر سرزميني باشد.

2. سكوت در برابر حاكم ستم، گناهي بس بزرگ و در حدّ گناه همان حاكم ستم است.

3. حكومت يزيدي از مصاديق حاكمان ستم و متجاوزان به حدود و قوانين الهي است. از اين روي مبارزه با او نيز تكليف الهي است.

امام در نامه اي به مردم كوفه مي نويسد:«فلعمري ما الامام الاّ الحاكم بالكتاب، القائم بالقسط، الدائن بدين الحق، الحابس نفسه علي ذات الله»[13]؛« به جان خودم سوگند، امام و پيشوا تنهاكسي است كه برابر كتاب خدا داوري كند. دادگر و متدين به دين حقّ باشد. وجود خويش را وقف و فداي فرمان خدا كند».

امام حسين عليه السلام در همين نامه سخنان مردم كوفه را كه نوشته بودند: «ليس لنا امام؛ ما امام نداريم، تأييد كرده است، چرا كه آن بزرگوار يزيد را داراي شرايط امامت و حكومت نمي داند. زيرا كه اجراي حقِّ و عدالت، عمل به كتاب خدا از شرايط امام و حاكم است و يزيد هيچ يك از اين شرايط را ندارد.


3. پاسداري از اسلام و ارزش هاي اسلامي

پاسداري از اسلام و ارزش هاي اسلامي يكي ديگر از درس هاي عاشورا در عرصه رفتار سياسي است. پيش از يادآوري اين درس از سوي امام حسين عليه السلام و ديگر عاشورائيان يادآوري اين نكته مفيد مي نمايد كه: در فلسفه سياسي، امروزه در باره نقش حكومت در تأمين سعادت، اخلاق و معنويت گفت و گو بسيار است. برخي (حكومت هاي ليبرال) بر اين باورند كه اين گونه امور در قلمرو مسائل خصوصي افراد جاي دارد. از اين روي، حكومت در اين باره هيچ مسؤوليتي ندارد. امّا در انديشه سياسي اسلام، با دليل هاي بسيار اين گونه امور جزو قلمرو حكومت است. نه تنها حاكم و همه كارگزاران حكومتي بايد به اسلام و ارزش هاي اسلامي باور داشته باشند كه همگان موظف به تبليغ و پاسداري از آن مي باشند. بر همين اساس هنگامي كه اسلام و ارزش هاي آن از سوي امويان مورد تهاجم قرار گرفته بود و يزيد و كارگزارانش به روشني بر خلاف احكام اسلام و دستورهاي آن عمل مي كردند ولي در عين حال رفتار خودرا در برابر اسلام مي نماياندند، امام حسين عليه السلام براي پاسداري از اسلام قيام كرد چرا كه اگر امام حسين عليه السلام قيام نمي كرد ديري نمي پاييد كه از اسلام جز نامي باقي نمي ماند. حكومت يزيد درصدد نابودي اصل اسلام بود. از اين روي وقتي كه امام حسين عليه السلام دعوت به سازش و بيعت با يزيد شد فرمود:«انّا لله و انّا اليه راجعون، و علي الاسلام السلام اذ قد بليت الامة براع مثل يزيد»[14]؛ «در اين صورت بايد از اسلام براي هميشه چشم پوشيد، هنگامي كه امت به زمامداري فردي چون يزيد گرفتار آيد».

امام عليه السلام در بسياري از موارد از جمله در نامه اي كه از مكّه به مردم بصره مي نويسد همچنين به هنگام رويارويي سپاه امام عليه السلام با سپاه حرّ نيز پاسداري از اسلام را وظيفه همه مسلمانان دانسته و از آنان مي خواهد كه او را در اين راه ياري دهند. در نامه آن بزرگوار به سران قبائل بصره چنين آمده است:«شما را به كتاب خدا و سنّت پيامبر(ص) فرا مي خوانم. زيرا در شرايط و وضعيتي قرار گرفته ايم كه سنّت پيامبر(ص) از ميان رفته و جاي آن را بدعت گرفته است. اگر دعوت مرا بپذيريد شما را به راه سعادت راهنمايي مي كنم[15].»

آن بزرگوار در جاي ديگر مي فرمايد:«لو لم يستقم دين جدّي الاّ بقتلي فيا سيوف خذيني»[16]،« اگر دين جدّم جز به كشته شدن من استوار نمي ماند پس اي شمشيرها مرا فرا گيريد».

با سخنان ياد شده امام عليه السلام به ما مي آموزد كه اگر براي پاسداري از اسلام راهي به جز فداكاري و ايثار و كشته شدن نباشد بايد جان خود را فداي اسلام كرد. نه تنها امام حسين عليه السلام كه همه ياران او هدفي جز پاسداري از اسلام نداشتند. از باب نمونه، در آن هنگام كه دست راست قمر بني هاشم قطع مي شود مي فرمايد:«به خدا سوگند اگر چه دست راست مرا قطع كرديد ولي من تا زنده هستم از دين خودم حمايت خواهم كرد».


4. شهادت در راه خدا

سياست مداران حرفه اي در مبارزه دو گروه با يكديگر بر توازن قوا تأكيد مي كنند و از درگيري مبارزان با دشمني كه از جهت عِدّه و عُدّه برتر است، بر حذر مي دارند و آنان را به سكوت و گوشه گيري فرا مي خوانند. روشن فكران آن زمان نيز امام حسين عليه السلام را از درگيري با يزيد كه تا بن دندان مسلح بود بر حذر مي داشتند، امّا منطق آن بزرگوار چيز ديگري بود. او و ديگر عاشورائيان از ايستادگي در برابر يزيد و حكومت اموي هرگز ترديدي به خود راه ندادند و با ايثار جان خود درخت اسلام را آبياري كردند. كشته شدن در راه خدا هر چند از سوي انسان هاي ظاهر بين جدا شدن از دنيا و لذايذ آن است، ولي از نگاه انسان هاي وارسته، شهادت پايان رنج ها و سختي ها و رسيدن به لقاء الله است. آخرين آرزوي اين گونه انسان ها شهادت است.

اسلام با تحول در بينش ها و ارزش ها انسان هايي را تربيت كرد كه براي دفاع از مكتب، از جان و مال خويش مي گذشتند و در ميدان جهاد و شهادت پدر و پسر بر يكديگر پيشي مي گرفتند[17]. و گاه براي حضور يكي از آن ها در صحنه جنگ و جهاد و ماندن يكي از آن ها در خانه، كار به قرعه مي كشيد[18]. وقتي كه امام حسين عليه السلام مي خواست از مكّه حركت كند در خطبه اي، از زيبايي مرگ در راه خدا سخن گفت و از همراهان خواست هر كس آمادگي كشته شدن در راه خدا دارد همراه ما بيايد:

«من كان باذلاً فينا مهجته موطّنا علي لقاء الله نَفْسَهُ فليرحل معنا»[19]؛«هر يك از شما حاضر است در راه ما از خون قلب خويش بگذرد و جانش را در راه ما نثار كند آماده حركت با ما باشد». در جاي ديگر آن بزرگوار مي فرمايد:«اگر اين بدن ها براي مرگ آفريده شده اند پس چه بهتر كه به صورت شهادت باشد[20].»

استقبال از مرگ در راه عقيده و آرمان نزد ملت هاي ديگر هم ارزشمند است. مردم آزاده ديگر نيز چنين مرگي را تقديس و ستايش مي كنند و آن را برتر از زندگي ذلت بار و زير ستم و همراه با ننگ و پستي مي دانند. بنابراين، چه قدر سست و بي پايه است سخنان كساني كه امروزه، شهادت طلبي را «خشونت» خوانده و آن را محكوم مي كنند. سخنان اينان از عقل و نقل هر دو به دور است. كوتاه سخن اين كه تلاش و فداكاي و ايثار جان و مال در راه عقيده و هدف هاي الهي تا كشته شدن و شهادت در راه خدا يكي از درس هاي رويداد عاشورا در عرصه رفتار سياسي است، يعني انسان در عرصه سياسي گاه به جايي مي رسد كه بايد در راه هدف و آرمان هاي الهي فداكاري كند و از جان و مال خود بگذرد. اين يكي از درس هاي امام حسين عليه السلام و ديگر عاشورائيان در قضيّه كربلاست.


5.جمع بين سياست و معنويت

جمع بين حضور در عرصه هاي سياسي و توجّه به معنويات يكي ديگر از درس هاي عاشورا است. غفلت از نيازهاي روحي و معنوي به ويژه براي كساني كه درگير كارهاي مهم و سنگين اند و مسؤوليت هاي بالايي دارند خطرساز و خطرآفرين است كه بايد در برابر آن هشيار بود. امام حسين عليه السلام در آن هنگام كه روياروي دشمن ايستاده و حتّي در آن هنگامي كه در محاصره دشمنان است، هرگز از اين مسأله غفلت ندارد. از اين روي، در تاريخ آمده است كه در شب عاشورا در ميان خيمه امام حسين عليه السلام جنب و جوش عجيب و نشاط فوق العاده اي به چشم مي خورد؛ يكي مشغول دعا و مناجات با خداست و آن ديگري مشغول تلاوت قرآن:

«لهم دوِيٌّ كدويّ النحل بين قائم و راكع و ساجد»[21] .و به هنگام حمله دشمن درعصر تاسوعا امام حسين عليه السلام به قمر بني هاشم مي فرمايد: «به سوي آنان برو و اگر توانستي امشب را مهلت بگير، تا به نماز و استغفار و مناجات با پروردگارمان بپردازيم. خدا مي داند كه من به نماز و تلاوت قرآن و استغفار و مناجات با خدا علاقه شديد دارم.»[22]

از اين درخواست در آن موقعيت به خوبي مي توان به اهميت معنويت و خودسازي پي برد. اين كار امام عليه السلام بيانگر آن است كه هرگز نبايد به دليل كار و گرفتاري زياد از خودسازي و توجّه به معنويات غفلت كرد. چرا كه موفقيت هاي انسان در همه عرصه ها در گرو همين توفيق است. ممكن است گفته شود كسي كه به خاطر خدا كار و يا مسؤوليتي را پذيرفته است و با منطق انجام وظيفه مشغول كار است، كار او بلكه همه حركت هاي او عبادت است، ولي بايد توجه داشت كه براي عباداتي كه بين انسان و خداست اثر و نقشي است كه هيچ چيز ديگر نمي تواند جايگزين آن شود.


6. امر به معروف و نهي از منكر

از درس هاي مهمي كه در عرصه رفتار سياسي مي توان از رويداد عاشورا آموخت، درس امر به معروف و نهي از منكر است. همان گونه كه رفتار امت اسلامي با يكديگر بر اساس امر به معروف و نهي از منكر است با حاكمان نيز بر همين مبنا استوار است. دولت حاكم بر مسلمانان، اگر ستمگر باشد بايد بر اساس مراحل امر به معروف و نهي از منكر با او برخورد كرد. امام حسين عليه السلام در وصيت نامه سياسي الهي خود يكي از انگيزه هاي قيام خود را امر به معروف و نهي از منكر مي داند:

«من از روي خودخواهي، غرور و خيره سري و يا به منظور ايجاد فساد و آشوب و ظلم و ستمگري به پا نخاسته ام، بلكه قيام من براي اصلاح امور مسلمانان و... اجراي برنامه امر به معروف و نهي از منكر در ميان امت اسلامي است».[23] از اين وصيت نامه استفاده مي شود كه حركت هاي سياسي انواع گوناگون دارد: حركت از روي خودخواهي، غرور، ستم و فساد كه درست نيست و تنها حركتي كه بر اساس مصالح مردم و امر به معروف و نهي از منكر باشد درست است و بايد آن را الگو و سر مشق خود قرار داد.

ب.عبرت ها
1. دگرگوني ارزش ها

چرا پس از پيامبر(ص) به تدريج ارزش ها و آرمان هاي اسلامي رنگ باختند و دگرگون شدند؟ پاسخ اين پرسش نياز به شناخت يك نكته تربيتي و دقت در اوضاع آن روزگار دارد. همان گونه كه روان شناسان گفته اند: تربيت كاري تدريجي است. پيامبر اسلام (ص) براي تربيت انسان ها و تثبيت ارزش هاي اسلامي تلاش بسيار كردند. امّا ده سال براي تربيت مردمي كه درست بر ضدّ اين خصوصيات بار آمده بودن زمان خيلي كمي بود. درست است كه مردم اسلام را پذيرفته بودند، اما هنوز نتوانسته بودند ارزش هاي جاهلي را به كلّي فراموش كنند و ارزش هاي الهي را با جان و دل بپذيرند به ويژه كه بسياري از مسلمانان پس از فتح مكّه و در سال هشتم هجري به اسلام گرويده بودند و پيامبر نيز دو سال پس از آن از اين جهان رحلت كرده بودند.

نخستين نشانه هاي احياي ضدّارزش ها در جريان سقيفه بني ساعده سر بر آورد. كساني كه از اصحاب و ياران نزديك رسول خدا(ص) به شمار مي آمدند سخناني را به پيامبر نسبت دادند كه بسيار شگفت انگيز بود. با اين كه آن بزرگوار در بسياري از جاها از جمله در آخرين سفر خود كه از مكّه برمي گشت، به صراحت فرموده بودند كه: تفاوتي بين عرب و عجم، بين غلام حبشي و سيد قرشي نيست. امّا به ناگاه در سقيفه اعلام شد كه آن حضرت فرموده اند:

«الائمة من قريش[24]»؛ اين نسبت با صراحت قرآن[25] و سخنان آن بزرگوار[26] ناسازگار است. بنابراين سقيفه بني ساعده نخستين گامها در جهت احياي ارزش هاي جاهلي بود. اما چون دين داري بسياري از مردم قوي بود و هنوز مردم آلوده به دنيا و جلوه هاي آن نشده بودند اين جريان خيلي نمود پيدا نكرد. ولي اين وضعيت چندان دوام پيدا نكرد. امت اسلامي هر روز از مسيري كه پيامبر معيّن كرده بودند دورتر و دورتر مي شدند. عوامل زيادي زمينه ساز اين وضعيت بودند؛ از باب نمونه به پاره اي از آنها اشاره مي كنيم:


2. جدايي مردم از اهل بيت عليه السلام

انحراف رهبري از مسيري كه پيامبر(ص) معين كرده بود و انزواي علي عليه السلام به مدّت 25 سال يكي از مسائلي است كه زمينه را براي دگرگوني ارزش ها فراهم ساخت. چون در جامعه اي كه پيامبر(ص) خطوط كلّي آن را ترسيم كرده بود، آشناسازي مردم با دين و ارزش هاي آن يكي از مناصب اهل بيت عليه السلام بود. كه اين نقش با انزواي علي عليه السلام و منع از ترويج احاديث نبوي از آن ها گرفته شد. با اين وضعيت مردم براي اين كه رفتار خود را با اسلام راستين و ارزش هاي آن هماهنگ كنند دچار مشكل شدند. متأسفانه در جهت حلّ اين مشكل نه تنها اقدامي نشد كه اقداماتي در جهت عكس آن صورت گرفت. مسلمانان براي شناخت احكام دين به ابوهريره ها و كعب الاحبارها ارجاع شدند.

نقل حديث و فضائل اهل بيت عليه السلام قدغن شد، از باب نمونه، بنا به نقل ابن الحديد، معاويه به كارگزارانش نوشت:«هر كس چيزي در فضيلت ابوتراب و خاندانش روايت كند خونش هدر است. مالش حرمت ندارد[27] »معاويه به اين كار نيز قانع نشد، دستور داد تا احاديثي در نكوهش علي عليه السلام جعل كنند و نيز دستور داد كه همه در منبرها بايد به علي عليه السلام لعن كنند[28]. افزون براين در بخشنامه اي نوشت:«انظروا الي من قامت عليه البيّنة انّه يحب عليّا و اهل بيته فامحوه من الديوان و اسقطوا اعطائه و رزقه[29]؛« هر كه را كه ثابت شد از دوستان و شيعيان علي و اولاد او است اسم او را از ديوان قلم بكشيد و حقوق و مزاياي او را قطع كنيد».

و در بخشنامه ديگري، يادآور شد هر كس را احتمال داديد از دوستان اهل بيت است زير شكنجه قرار دهيد و خانه اش را خراب كنيد[30]. معاويه حكومت بصره و كوفه را به زياد ابن ابيه كه پيش از آن از شيعيان علي عليه السلام به شمار مي آمد داد و او چون به خوبي شيعيان را مي شناخت دست و پاي بسياري از آنان را قطع كرد و به چشم هاي آنان ميل كشيد و بسياري از آنان را تبعيد كرد و يا كشت تا جايي كه شخص مشهوري از آنان باقي نماند.

در اثر تبليغات معاويه، لعن و نفرين به علي عليه السلام از بزرگترين عبادت ها به شمار مي آمد به گونه اي كه اگر شخصي آن را در نماز فراموش مي كرد قضاي آن را به جا مي آورد. معاويه با شيوه ياد شده تلاش مي كرد كه مردم را از اهل بيت عليه السلام جدا كند تا در نتيجه اسلام و ارزش هاي آن فراموش شود و اسلام اموي و ارزش هاي جاهلي جاي گزين آن گردند. از اين روي هر كس در برابر اين دستورات مي ايستاد مورد آزار و اذيت باند اموي قرار مي گرفت.


3. كوتاهي خواص در عمل به تكليف

كوتاهي و سستي خواص از اداي تكليف و انجام وظيفه يكي از عوامل زمينه ساز رويداد عاشورا است. نقش خواص در تحولات و دگرگونيهاي اجتماعي و سياسي از مسائلي است كه ترديدي در آن نيست. بر همين اساس رهبر معظم انقلاب خواص را يكي از عوامل بسيار تأثيرگذار در تحولات تاريخ مي دانستند و در رويداد عاشورا اين تحليل را ارائه كردند كه اگر خواص جبهه حقّ، تسليم جلوه هاي دنيا نگردند و دين را فداي دنيا نكنند و به موقع از حق حمايت كنند، هيچ گاه جامعه اسلامي دچار وضعيت زمان امام حسين عليه السلام نخواهد شد و شاهد حادثه تلخي چون عاشورا نخواهد بود.

منابع براي مطالعه بيشتر:
1.آذرخشي ديگر از آسمان كربلا، آيت الله محمد تقي مصباح يزدي
2. وارثان عاشورا، علي صفايي حائري
3.شفاء الصدور في شرح زياره العاشور، ميرزا ابوالفضل طهراني


منابع و مأخذ
* قرآن كريم
* نهج البلاغه


1. خميني، سيد روح الله، صحيفه نور، تهران، ارشاد اسلامي، ج 16و9، 1378
2.شيخ صدوق، امالي، مؤسسه اعلمي؛
3.--------، ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، تصحيح و تعليق علي اكبر غفاري، مكتبة الصّدوق، تهران.
4.طريحي، فخرالدين، مجمع البحرين، تهران، انتشارات مرتضوي، ج2، چاپ سوم، 1375
5. مطهري، مرتضي، فلسفه تاريخ، ج1، انتشارات صدرا.
6.-----------، حماسه حسيني، ج1، انتشارات صدرا.
7. هاشمي نژاد، درسي كه حسين عليه السلام به انسانها آموخت، انتشارات فراهاني.
8. نجفي، محمد حسن، جواهر الكلام، تهران، دارالكتب الاسلامي ، چاپ هفتم، ج21
9.مجموعه مقالات كنگره بين المللي امام خميني و فرهنگ عاشورا، ج2، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني،
10.تاريخ طبري، ج4،
11.حراني، ابن شعبه، تحف العقول، قم، ناشر:جامعه مدرسين، چاپ دوم، 1404ق
12. سيد بن طاووس، اللهوف، تهران، ناشر:جهان، چاپ اول، 1348ش
13.مجلسي، محمد باقر، بحارالانوار، بيروت، موسسة الوفاء، ج44، 1403 ق/1983 م.
14. شيخ مفيد، الارشاد، ترجمه رسولي محلاتي، تهران، ناشر: اسلاميه، چاپ دوم


[1] صحيفه نور، ج9، ص57 و 202
[2] امالي صدوق، ص118، ؛ ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، ص123
[3] مجمع البحرين، ج2، ص1156؛ تفسير نمونه، ج23، ص491.
[4] فلسفه تاريخ، شهيد مطهري، ج1، ص13
[5] يوسف، 111
[6] نهج البلاغه، نامه 69.
[7] صحيفه نور، ج16، ص179.
[8] درسي كه حسين عليه السلام به انسانها آموخت، شهيد هاشمي نژاد، ص447،
[9] مجموعه مقالات كنگره بين المللي امام خميني و فرهنگ عاشورا، ج2، ص610؛ درسي كه حسين عليه السلام به انسان ها آموخت، ص450 ـ 447.
[10] همان.
[11] تاريخ الامم و الملوك، طبري، ج4، ص304.
[12] همان.
[13] الارشاد، شيخ مفيد، ص204.
[14] اللهوف، سيد بن طاووس، ص20.
[15] تاريخ طبري، ج4، ص404.
[16] اللهوف، ص20.
[17] المغازي، واقدي، ج1، ص265.
[18] همان، ص212.
[19] اللهوف، ص53.
[20] بحارالانوار، ج44، ص374.
[21] سخنان حسين بن علي عليه السلام ، نجمي، ص209.
[22] الارشاد، ص240.
[23] بحارالانوار، ج44، ص329.
[24] ملل و نحل، شهرستاني، ص24
[25] حجرات، آيه13
[26] بحارالانوار، ج73، ص293
[27] شرح نهج البلاغه، ابن ابي الحديد، ج11، ص44
[28] همان، ج13، ص222 ـ 220
[29]همان، ص45
[30] همان



تا كنون نظري ثبت نشده است
امکان ارسال نظر برای مطلب فوق وجود ندارد