جلوه‌هاي‌ تربيتي‌ قيام‌ عاشورا

مقدمه‌:

1ـ تعريف‌ تربيت‌: تربيت‌ كلمه‌اي‌ عربي‌ و معادل‌ « Education » انگليسي‌ است‌كه‌ در فارسي‌ به‌ «آموزش‌ و پرورش‌»، ترجمه‌ مي‌شود. واژه‌ تربيت‌ از «رَبَوَ»، اخذ شده‌ است‌.در «المنجد»، ربو، گاه‌ به‌ معناي‌ غذا دادن‌ (ربه‌ الوالد: اي‌ غذاه‌ و جعله‌ يربوا) و گاه‌ به‌ معناي‌تهذيب‌ و پاك‌ ساختن‌ اخلاق‌ فرد از آلودگي‌ها (ربه‌ الوالد اي‌ هذّبه‌ و هذّب‌ الرجل‌، اي‌ طهراخلاقه‌ مما يعيبها) به‌ كار رفته‌ است‌. و «راغب‌ اصفهاني‌» در «مفردات‌»، ذيل‌ كلمه‌ «رب‌»تربيت‌ را حركت‌ تدريجي‌ چيزي‌ به‌ سوي‌ كمال‌ تعريف‌ نموده‌ است‌. (انشاء الشي‌ حالاً في‌لد الي‌ حد التمام‌). مرحوم‌ «دهخدا» در «لغتنامه‌» تربيت‌ را به‌ معاني‌ زير آورده‌ است‌:پروردن‌، پرورانيدن‌، پروردن‌ كودك‌ تا بالغ‌ شود، پروردن‌ و آموختن‌. 2ـ از تربيت‌ در اصطلاح‌، تعريف‌ واحدي‌ وجود ندارد. از شاخصه‌ها و ويژگي‌هاي‌امر تربيتي‌ آن‌ است‌ كه‌ گرچه‌ «تعليم‌» شرط‌ لازم‌ آن‌ است‌، كافي‌ نيست‌ و از اين‌روآموخته‌ها را محقق‌ كردن‌، بار آوردن‌، شكوفا نمودن‌ و به‌ ثمر نشاندن‌ از مميزات‌ امورتربيتي‌ است‌. بالتّبع‌ حصول‌ به‌ چنين‌ غايتي‌، مسئلة‌ روش‌ تربيت‌ موضوعيت‌ مي‌يابد.«مربي‌» اهميت‌ ويژه‌ مي‌يابد، در حدي‌ كه‌ كسي‌ ممكن‌ است‌ معلم‌ خوب‌ و موفقي‌ باشد،اما مربي‌ شايسته‌اي‌ نباشد. از ويژگي‌هاي‌ تربيت‌ آن‌ است‌ كه‌ هرسه‌ حوزه‌ «جسم‌»،«عقل‌» و «قلب‌» (دل‌) آدمي‌ را شامل‌ مي‌شود. مفروض‌ در تربيت‌ آن‌ است‌ كه‌ چون‌ نشو ونما دادن‌ چيزي‌ مطرح‌ است‌. پس‌ متعلق‌ تربيت‌ بايد داراي‌ استعداد دروني‌ بالقوه‌ براي‌بالفعل‌ شدن‌ باشد.

3ـ از نهضت‌ حسيني‌ و قيام‌ عاشورا در بعد تربيتي‌ سخن‌ اندكي‌ رفته‌ است‌ و حال‌آن‌ كه‌ از قيام‌ عاشورا هم‌ در «ابعاد مختلف‌ تربيت‌»، فردي‌ و جمعي‌ (سياسي‌، اجتماعي‌،اقتصادي‌، فرهنگي‌ و...) بهره‌هاي‌ فراوان‌ مي‌توان‌ برد و هم‌ از «روش‌هاي‌ تربيتي‌» درموارد بسياري‌ مي‌توان‌ استفاده‌ نمود و هم‌...

طرح‌ همه‌ مباحث‌ تربيتي‌ مربوط‌ به‌ امام‌ حسين‌ (ع) در حد يك‌ مقاله‌ نمي‌گنجد؛مثلاً از خاستگاه‌هاي‌ تربيتي‌ امام‌ حسين‌ (ع) و از تأثيرهاي‌ خانوادگي‌ مي‌توان‌ سخن‌گفت‌. از خصايص‌ تربيتي‌ و روحي‌ امام‌ حسين‌ (ع) ، ظلم‌ستيزي‌ بود. او فرزند پدري‌ است‌كه‌ حتي‌ در حال‌ احتضار و پس‌ از ضربت‌ خوردن‌ از ابن‌ ملجم‌ و در وصيتش‌ به‌ فرزندانش‌(امام‌ حسن‌ و امام‌ حسين‌) مي‌آموزد. «كونا للظالم‌ خصماً و للمظلوم‌ عوناً» ؛ دشمن‌ ظالم‌و ياور مظلومان‌ باشيد.

يا در كودكي‌، حركت‌ پيچيدة‌ تربيتي‌ امام‌ حسين‌ (ع) همراه‌ با برادرش‌ را در اصلاح‌نقص‌ وظيفه‌ ديني‌ پيرمردي‌ را ديديم‌ كه‌ وقتي‌ وضوي‌ با اشكالش‌ را ديدند، از پيرمردخواستند كه‌ به‌ داوري‌ درباره‌ وضوي‌ آن‌ دو بنشيند تا ببيند كدام‌ يك‌ زيباتر وضو مي‌گيرند (قالا ايّنا يحسن‌؟) و پيرمرد متوجه‌ شد كه‌ اين‌ كاربراي‌ رفع‌ نقيصه‌ او بود و...

حدود و نقطه‌ تمركز اين‌ مقال‌، بر نكته‌هاي‌ تربيتي‌ است‌ كه‌ در نهضت‌ حسيني‌ ازمدينه‌ آغاز و در كربلا با قيام‌ عاشورا به‌ خاتمه‌ رسيده‌ و سپس‌ پيام‌هاي‌ سازنده‌ و جلوه‌هاي‌مؤثر آن‌ توسط‌ ادامه‌ دهندگان‌ نهضت‌ به‌ گوش‌ اعصار براي‌ هميشه‌ رسيده‌ است‌.

4) نهايتاً، نوشتار مختصر حاضر در گزينش‌ نكات‌ تربيتي‌ از نهضت‌ حسيني‌ و قيام‌عاشورا نظر به‌ مسائل‌ عصر، شبهات‌ مبتلابه‌ و پرسش‌هاي‌ نسل‌ جديد در فضاي‌ امروزايران‌ دارد. از اين‌رو، اگر امروزه‌ مطرح‌ مي‌گردد كه‌ از دين‌ پيام‌هاي‌ سياسي‌ نبايد جست‌ وانتظار داشت‌ و «سكولاريسم‌» مدافعان‌ جدي‌ دارد، در اين‌ مقاله‌ از تربيت‌ سياسي‌ درنهضت‌ كربلا، زياد سخن‌ خواهد رفت‌. يا اگر مسئله‌ زن‌ و حضور سياسي‌اش‌ در جامعه‌ وحقوق‌ بانوان‌ از نگاه‌ ديني‌ با مطرح‌ شدن‌ پرسش‌هاي‌ «فمينيست‌ها» پرسش‌ جدي‌ روزماست‌؛ از اين‌ رو از تربيت‌ بانوان‌ و زنان‌ در نهضت‌ عاشورا سخن‌ به‌ ميان‌ مي‌آيد.

ابعاد تربيت‌ در قيام‌ عاشورا

در يك‌ نگاه‌ تربيت‌ را در دو سطح‌ «فردي‌» و «جمعي‌» مي‌توان‌ به‌ تحليل‌ نشست‌و هريك‌ خود اقسام‌ و زير مجموعه‌هاي‌ خاص‌ خود را خواهد داشت‌؛ مثلاً «تربيت‌اخلاقي‌» از زيرمجموعه‌هاي‌ تربيت‌ فردي‌ است‌ و حال‌ آن‌ كه‌ «تربيت‌ سياسي‌»، «تربيت‌اجتماعي‌»، «تربيت‌ فرهنگي‌»، «تربيت‌ اقتصادي‌» و... در ذيل‌ تربيت‌ جمعي‌ دسته‌بندي‌مي‌شود. در ادامه‌ مباحث‌ جهت‌ رعايت‌ اختصار، در بحث‌ تربيت‌ از بعد فردي‌ و از مصاديق‌تربيت‌ اخلاقي‌ به‌ «عزت‌ مداري‌» در قيام‌ عاشورا اشاره‌ شده‌ و در تربيت‌ جمعي‌ نيز تنهاجلوه‌هاي‌ تربيت‌ سياسي‌ مداقه‌ و بررسي‌ مي‌شوند:

1) تربيت‌ اخلاقي‌:

عزت‌ مداري‌ و ذلت‌ ستيزي‌، براي‌ اين‌ كه‌ با اختصار مباحث‌ مربوط‌ به‌ عزت‌ درفرهنگ‌ عاشورا مطرح‌ گردند، مجموع‌ مباحث‌ در نكته‌هاي‌ زير عرضه‌ مي‌شوند:

اول‌: از بين‌ همه‌ فضايل‌ اخلاقي‌ و تربيتي‌ امام‌ حسين‌ در بعد فردي‌ و شخصي‌،بدين‌ دليل‌ بر روي‌ «عزت‌» تأكيد شده‌ كه‌ به‌ تعبيري‌ اين‌ مفهوم‌ اخلاقي‌ در هيچ‌ يك‌ ازمعصومين‌ : به‌ اندازه‌ اباعبدالله‌ الحسين‌ (ع) تكرار نشده‌ و عزت‌، كليد شخصيت‌ امام‌حسين‌ (ع) است‌. عزت‌، مدار و معبر و ميزان‌ و مبنا و مجراي‌ كلام‌ و سيرة‌ حسيني‌ است‌ ودر نهضت‌ عاشورا موج‌ مي‌زند.

دوم‌: شرايط‌ عصر و نظام‌ بين‌ الملل‌ به‌ گونه‌اي‌ است‌ كه‌ جامعه‌ ما نياز به‌ تقويت‌عزت‌ مداري‌ و ذلت‌گريزي‌ دارد، زيرا اگر شرايط‌ پس‌ از جنگ‌ سرد در نظام‌ بين‌ الملل‌ را ازجهت‌ حساسيت‌ و نقطه‌ عطف‌ به‌ سه‌ مقطع‌ «جنگ‌ سرد» كه‌ تا سال‌ 1991 و سقوط‌ اتحادشوروي‌ ادامه‌ يافت‌ و سپس‌ مقطع‌ جهاني‌ شدن‌ كه‌ پس‌ از سقوط‌ اتحاد شوروي‌ تا 2001ميلادي‌ و حادثة‌ 11 سپتامبر استمرار يافت‌ و مقطع‌ سوم‌ از 11 سپتامبر 2001 (شهريور1380) به‌ بعد تقسيم‌ كنيم‌، در فضاي‌ جنگ‌ سرد جهان‌ با چالش‌ آمريكا و شوروي‌ مواجه‌بود و در مقطع‌ بعدي‌، امريكا كوشيد كه‌ در مدت‌ يك‌ دهه‌ «نظم‌ نوين‌ بين‌ المللي‌» راتعريف‌ كند، اما تلاش‌هاي‌ «بوش‌» (پدر) و «كلينتون‌» كاملاً قرين‌ با توفيق‌ نبود، اما درمقطع‌ سوم‌ با حادثة‌ 11 سپتامبر 2001 بوش‌ (پسر) بهانه‌ لازم‌ را به‌ دست‌ آورد كه‌ براي‌دنيا رجز بخواند و از جمله‌ رجزهايش‌ آن‌ است‌ كه‌ در سخنراني‌ در كنگره‌ اين‌ كشور (29ژانويه‌ 2002) ايران‌ را در كنار عراق‌ و كره‌ شمالي‌، «محور شيطاني‌ يا محور شرارت‌» بنامدو تهديد كند كه‌ «من‌ منتظر حوادث‌ نخواهم‌ ماند، چرا كه‌ زمان‌ آبستن‌ مخاطرات‌ بيشتري‌است‌. ما به‌ انتظار پليدي‌، كه‌ هرلحظه‌ نزديك‌تر و نزديك‌تر مي‌شود، نخواهيم‌ نشست‌.ايالات‌ متحده‌ آمريكا به‌ خطرناك‌ترين‌ رژيم‌هاي‌ جهان‌ معاصر اجازه‌ نخواهد داد كه‌ بابهره‌گيري‌ از مخرّب‌ترين‌ تسليحات‌ ممكن‌ به‌ تهديدي‌ براي‌ ما بدل‌ شوند...».

در چنين‌ فضايي‌ كه‌ ايران‌ اسلامي‌ عزت‌، شرف‌، افتخاراتش‌ در معرض‌ خطر است‌،نياز به‌ تقويت‌ روحية‌ عزت‌ طلبي‌ و كرامت‌ خواهي‌ دارد و از اين‌ رو امسال‌ از سوي‌ مقام‌معظم‌ رهبري‌، به‌ سال‌ «عزت‌ و افتخار حسيني‌» نام‌ گذاري‌ شده‌ است‌، تا با تمسك‌ به‌عزت‌ و افتخار حسيني‌ و با توسل‌ به‌ «هيهات‌ منا الذلة‌» عاشوراييان‌، تن‌ به‌ ذلت‌ ندهيم‌. باتوجه‌ به‌ اين‌ عطش‌ و نياز، تمركز پژوهش‌ حاضر در تربيت‌ اخلاقي‌ به‌ مدار بحث‌ عزت‌ درقيام‌ عاشورا تنظيم‌ شده‌ است‌.

سوم‌: از عزت‌ در نهضت‌ حسيني‌، حداقل‌ از دو زاويه‌ مي‌توان‌ به‌ بحث‌ نشست‌:يكي‌، مراجعه‌ استقرايي‌ به‌ كلمات‌ امام‌ حسين‌ (ع) در مواردي‌ كه‌ در طي‌ نهضتش‌ از كلمه‌عزت‌ و يا مفهوم‌ متضادش‌، ذلّت‌ بهره‌ برده‌ است‌ و ديگري‌، با مراجعه‌ به‌ سيره‌ آن‌ حضرت‌،بر اساس‌ شاخصه‌هايي‌ عملكردي‌ و مواضعي‌ كه‌ به‌ عزت‌ و كرامت‌ آن‌ حضرت‌ و نهضتش‌منجر مي‌گردد، بحث‌ نمود.

در بعد ذلت‌ ستيزي‌ با مراجعه‌ به‌ سير نهضت‌ كربلا بارها از امام‌ حسين‌ (ع) زيربارذلت‌ نرفتن‌ براي‌ حفظ‌ عزت‌ و شرافت‌ شنيده‌ شده‌ است‌. چنان‌ كه‌ آن‌ حضرت‌ در كلام‌حماسي‌ و مشهورشان‌ مي‌فرمايند:

«الا و ان‌ الدّعي‌ ابن‌ الدّعي‌ قدر كزني‌ بين‌ اثنتين‌، بين‌ السلّه‌ والذلّه‌ و هيهات‌ مناالذله‌؛ آگاه‌ باشيد اين‌ فرومايه‌ ]ابن‌ زياد[ و فرزند فرومايه‌ مرا بين‌ دو راهي‌ِ شمشير و ذلت‌قرار داده‌ است‌ و هيهات‌ كه‌ ما به‌ زير بار ذلت‌ برويم‌».

و يا در سخنراني‌ آن‌ حضرت‌ در روز عاشورا، وقتي‌ كه‌ «قيس‌ ابن‌ اشعث‌» با صداي‌بلند گفت‌: يا حسين‌، چرا با پسر عمويت‌ بيعت‌ نمي‌كني‌، كه‌ در اين‌ صورت‌ با تو به‌ نرمي‌رفتار خواهد كرد و كوچك‌ترين‌ ناراحتي‌ متوجه‌ تو نخواهد بود؟ امام‌ عزيزانه‌ در پاسخ‌فرمودند: «لا والله‌ لا اعطيهم‌ بيدي‌ اعطاء الذليل‌ ولا اقرّ اقرار العبيد.» نه‌ به‌ خدا سوگند!نه‌ دست‌ ذلت‌ در دست‌ آنان‌ مي‌گذارم‌ ونه‌ مانند بردگان‌ فرمانبردارشان‌ خواهم‌ شد.

هم‌ چنين‌ وقتي‌ يكي‌ از بستگان‌ امام‌ در جريان‌ نهضت‌ كربلا، پس‌ از گفت‌ وشنودي‌، خبر شهيد شدن‌ آن‌ حضرت‌ را از زبان‌ پدرش‌ مطرح‌ كرد و سپس‌ گفت‌: آري‌،كاش‌ از آنها كناره‌ نمي‌گرفتي‌ و تن‌ به‌ بيعت‌ مي‌دادي‌!»، امام‌ فرمود: پدرم‌ از رسول‌ خدا (ص) نقل‌ مي‌كرد كه‌ آن‌ حضرت‌ به‌ ايشان‌ اين‌ گونه‌ فرموده‌ بود كه‌ من‌ و او (علي‌) هردو به‌ تيغ‌كينه‌ و ستم‌، كشته‌ مي‌شويم‌ و مزارمان‌ نزديك‌ يك‌ ديگر است‌. آيا تو فكر مي‌كني‌، آنچه‌ راكه‌ تو مي‌داني‌، من‌ نمي‌دانم‌؟ سپس‌ اين‌ كلام‌ ماندگار در تاريخ‌ را فرمودند: «والله لا اعطي‌الدنيه‌ عن‌ نفسي‌ ابداً؛ همانا من‌ هرگز تن‌ به‌ ذلت‌ نخواهم‌ سپرد».

سيرة‌ آن‌ حضرت‌ نيز مقرون‌ و محفوف‌ به‌ عزت‌ طلبي‌ و ذلت‌ ستيزي‌ است‌. تمام‌سخن‌ يزيد و عمالش‌ را در يك‌ جملة‌ بيعت‌ امام‌ حسين‌ (ع) با يزيد مي‌توان‌ خلاصه‌ كرد وتمام‌ موضع‌گيري‌هاي‌ امام‌ حسين‌ (ع) از مدينه‌ به‌ مكه‌ و از مكه‌ تا كربلا را نيز در يك‌جمله‌ مي‌توان‌ خلاصه‌ كرد كه‌ در پاسخ‌ پيشنهاد محمد حنفيه‌ برادرش‌ كه‌ معتقد بود: خوب‌است‌ امام‌ در شهر خاصي‌ اقامت‌ نكند و در عين‌ حال‌ نمايندگاني‌ براي‌ جذب‌ نيرو بفرستدتا ببيند شرايط‌ چگونه‌ است‌، زيرا نگران‌ بود كه‌ امام‌ كشته‌ شود، امام‌ فرمود:

«يا اخي‌ لولم‌ يكن‌ في‌ الدنيا ملجأً ولا مأوي‌ لما بايعت‌ يزيد بن‌ معاويه‌؛ برادر، اگردر تمام‌ اين‌ دنياي‌ وسيع‌ هيچ‌ پناهگاه‌ و ملجأ و مأوايي‌ نباشد، بازهم‌ با يزيد بن‌ معاويه‌بيعت‌ نخواهم‌ كرد».

از «سيرِ امام‌» در طول‌ نهضت‌، اين‌ اصل‌ كليدي‌ به‌ عنوان‌ «سيره‌» آن‌ حضرت‌قابل‌ استخراج‌ است‌، كه‌ مشي‌ اخلاقي‌، وصف‌ شخصيتي‌ و ويژگي‌ نفساني‌ امام‌ حسين‌ (ع) زندگي‌ عزيزانه‌ و شرافت‌مندانه‌ و جوانمردانه‌ و آزادي‌مدار است‌، نه‌ زندگي‌ ضعيف‌ و قرين‌ باهر نوع‌ پستي‌ و ذلت‌ براي‌ زندگي‌ ظاهري‌.

چهارم‌: اما پرسش‌ اساسي‌ آن‌ است‌ كه‌ بحث‌ از ويژگي‌ «عزت‌» در شخصيت‌امام‌حسين‌ (ع) و نهضت‌ كربلا با تربيت‌ چه‌ ارتباطي‌ دارد؟ اگر بتوان‌ بحث‌ عزّت‌ نفس‌ وكرامت‌ آدمي‌ را مهم‌ترين‌ مبحث‌ تربيتي‌ و يا حداقل‌ يكي‌ از مباحث‌ مهم‌ تربيتي‌پذيرفت‌، در آن‌ صورت‌ بايد بين‌ اصل‌ عزت‌ در نهضت‌ كربلا و آثار تربيتي‌ آن‌ براي‌سايرين‌ پل‌ زد. براي‌ برقراري‌ اين‌ دو مبحث‌، مي‌توان‌ از بحث‌ «طرح‌ اسوه‌ها و الگوها» درسازندگي‌ و بازسازي‌ تربيتي‌ بهره‌ برد.

امروزه‌ در مباحث‌ تربيتي‌، بحث‌ اسوه‌ها و الگوها مورد عنايت‌ است‌؛ مثلاً درمكاتب‌ روان‌شناسي‌ معاصر هم‌ نسبت‌ به‌ الگوها سخن‌ رفته‌ و «بندورا» در نظرية‌يادگيري‌ اجتماعي‌اش‌، به‌ شكل‌ گسترده‌اي‌ بر يادگيري‌هايي‌ كه‌ در نتيجه‌ مشاهده‌ الگوهاپديد مي‌آيد، تأكيد ورزيده‌ است‌. همين‌ طور «ساليوان‌» در نظريه‌ شخصيتي‌ كه‌ تحت‌عنوان‌، «روان‌ پزشكي‌ تأثير متقابل‌ اشخاص‌» عرضه‌ كرده‌ است‌، از تأثير تعيين‌ كنندة‌الگوها بر رفتار آدمي‌ ياد مي‌كند.

با نگاهي‌ گذرا به‌ قرآن‌ به‌ اسوه‌هاي‌ متعددي‌ برمي‌خوريم‌. حضرت‌ ابراهيم‌ (ع) اسوة‌ بت‌ شكني‌ است‌. اصحاب‌ كهف‌، سمبل‌ و اسوة‌ مهاجرين‌ في‌ سبيل‌ الله‌ و حضرت‌يوسف‌، اسوة‌ ايستادگي‌ در برابر شهوات‌ و حضرت‌ رسول‌ (ص) اسوة‌ حسنه‌ است‌. پس‌ اگرمي‌توان‌ از اسوه‌ها در امر تربيت‌ از نگاه‌ مكتب‌هاي‌ روان‌ شناسي‌ و تربيتي‌ و نيز در تربيت‌ديني‌ بهره‌ برد، با اين‌ مفروض‌ از امام‌ حسين‌ (ع) و يارانش‌ به‌ عنوان‌ اسوه‌ها و الگوهاي‌تربيتي‌ مي‌توان‌ بهره‌برد و با توجه‌ به‌ بحث‌ حاضر، مي‌توان‌ از عزت‌ و كرامت‌ حسيني‌،براي‌ القا، تلقين‌ و تقويت‌ عزت‌ مداري‌ براي‌ ديگران‌ استفاده‌ نمود و از ذلت‌ گريخت‌ و ذلت‌ستيزي‌ آنان‌ الهام‌ بخش‌ شيعيان‌ و پيروانش‌ باشد كه‌ در مقابل‌ تهديد، ارعاب‌ و زورمداري‌ديگران‌ بتوانند نه‌ بگويند و فرياد هيهات‌ منا الذله‌ سردهند.

پنجم‌: همان‌ گونه‌ كه‌ از اسوه‌ها مي‌توان‌ درس‌ تربيتي‌ نيكو و مناسب‌ آموخت‌، درصورت‌ تحريف‌ اهداف‌، سخنان‌، برنامه‌ و نتايج‌ تلاش‌هاي‌ آنان‌، مي‌توان‌ به‌ غايتي‌تربيتي‌ نامناسب‌ و نامطلوب‌ دست‌ يافت‌. نهضت‌ عاشورا نيز علي‌ رغم‌ آن‌ كه‌ مي‌تواند بارمثبت‌ فراون‌ تربيتي‌ را حامل‌ باشد، اما متأسفانه‌ به‌ علت‌ تحريف‌ اهداف‌ و شعارهاي‌نهضت‌، گاه‌ به‌ جاي‌ اين‌ كه‌ بتوانيم‌ پيام‌هاي‌ عزت‌ بخش‌ آن‌ حادثه‌ حيات‌ بخش‌ را آويزة‌گوش‌ كنيم‌، از آن‌ پيام‌هاي‌ منفي‌ و غيرسازنده‌ و حتي‌ گاه‌ ضد اهداف‌ نهضت‌ برداشت‌مي‌كنيم‌. اين‌ جاست‌ كه‌ معلمان‌ ديني‌ و مربيان‌ متعهد و مفسران‌ اين‌ حركت‌ها بايدهشيارانه‌ وارد عمل‌ شوند و نهضت‌ حسيني‌ را از تحريف‌هاي‌ آراسته‌ پيرايش‌ نمايند. ازپيام‌هاي‌ غلط‌ و خطرناكي‌ كه‌ گاه‌ از قيام‌ عاشورا گرفته‌ شده‌ و آثار ضد تربيتي‌ جدي‌ نيزدارد، آن‌ است‌ به‌ جاي‌ اين‌ كه‌ از راه‌ و رسم‌ عزيزانة‌ آن‌ حضرت‌ درس‌ عزت‌ بگيريم‌، به‌جاي‌ اين‌ كه‌ از اسوه‌ها و الگوهاي‌ كربلا، درس‌ پايداري‌، مقاومت‌، صلابت‌، حماسه‌ و ايثاربياموزيم‌ و به‌ جاي‌ اين‌ كه‌ بدانيم‌ امام‌ حسين‌ (ع) به‌ ما آموخته‌ و در عمل‌ مارا بدين‌ طريق‌هدايت‌ نموده‌ كه‌ در راه‌ حفظ‌ عزت‌ و شرافت‌ از هزينه‌ كردن‌ جان‌ و مال‌ نهراسيم‌، بدان‌سمت‌ كشانده‌ مي‌شويم‌ كه‌ به‌ نهضت‌ بار عاطفي‌ شديد داده‌ و آن‌ را در گريه‌ كردن‌ وسوگواري‌ تنها خلاصه‌ كنيم‌ و در نتيجه‌، به‌ جاي‌ حركت‌، توجيه‌گر وضع‌ موجود باشيم‌.اين‌گونه‌ نگرش‌، قطعاً تحريف‌ معنوي‌ اهداف‌ نهضت‌ حسيني‌ است‌، زيرا امام‌ در وصيت‌نامه‌شان‌،هدف‌ نهضت‌ را اصلاح‌ امت‌ اسلامي‌ و احياي‌ اصل‌ امر به‌ معروف‌ و نهي‌ از منكر و اعادة‌سيرة‌ نبوي‌ و علوي‌ ذكر مي‌كنند. تربيتي‌ كه‌ نتيجه‌اش‌ بي‌ توجهي‌ به‌ سرنوشت‌ جامعه‌ ودين‌ باشد، تربيتي‌ حسيني‌ نيست‌ و با وصاياي‌ آن‌ حضرت‌ در تعارض‌ است‌.

ششم‌: اگر قرار بود كه‌ از كربلا درس‌ آموخت‌ و از عاشورا تعليم‌ گرفت‌، كار سهل‌تر ازآن‌ بود كه‌ ادعا كرد كربلا آثار و جلوه‌هاي‌ تربيتي‌ دارد. قطعاً كربلا درس‌هاي‌ فراواني‌ براي‌آموختن‌ دارد و جنبة‌ تعليمي‌ عاشورا عميق‌ است‌ و به‌ قول‌ «اقبال‌ لاهوري‌» در مثنوي‌ «درمعناي‌ حريت‌ اسلامي‌ و سه‌ حادثه‌ كربلا»
تيغ‌ بهر عزت‌ دين‌ است‌ و بس رمز قرآن‌ از حسين‌ آموختيم‌
‌مقصد او حفظ‌ آئين‌ است‌ و بس‌ ز آتش‌ او شعله‌ها اندوختيم‌






تا كنون نظري ثبت نشده است
امکان ارسال نظر برای مطلب فوق وجود ندارد