درس ها و عبرت هاي عاشورا در عرصه رفتار سياسي

كوتاهي و سستي خواص از اداي تكليف و انجام وظيفه يكي از عوامل زمينه ساز رويداد عاشورا است. نقش خواص در تحولات و دگرگونيهاي اجتماعي و سياسي از مسائلي است كه ترديدي در آن نيست.
يكي از اساسي ترين ابعاد حادثه عاشورا، درس ها و عبرت هاي اين نهضت است.
درس هاي عاشورا همواره بحثي زنده، حيات بخش و حركت آفرين است. هر چند اين رويداد در مكان و زمان محدودي به وقوع پيوست اما درس هاي آن ويژه زمان و مكان خاصي نيست. عدالت خواهي و ستم ستيزي، عزت، پاسداري از اسلام و ارزشهاي اسلامي، شهادت در راه خدا، جمع ميان سياست و معنويت، امر به معروف و نهي از منكر از جمله درس هاي مهم در عرصه رفتارسياسي رويداد عاشورا است.
سخن ما در اين گفتار با عنوان: «درس ها و عبرت هاي عاشورا در عرصه رفتار سياسي» در باره يكي از اساسي ترين ابعاد اين حادثه بزرگ است كه در دو بخش آن را پي خواهيم گرفت:
الف. درس هاي عاشورا؛
ب. عبرت هاي عاشورا.

پيش از آن يادآوري چند نكته مفيد و مناسب مي نمايد:

1. تفاوت درس و عبرت
درس گرفتن از قيام عاشورا يعني گفتار و رفتار عاشورائيان را در زندگي فردي و اجتماعي، الگو و اسوه قراردادن. در نهضت عاشورا با قهرمانان و الگوهايي روبه رو هستيم كه با گفتار و رفتار خود حادثه اي بس بزرگ آفريدند، حادثه اي كه مي توان براي شيعه و مسلمانان بلكه همه جهانيان الگوي مناسب و كارآمدي باشد.
عبرت: واژه «عبرت» از ريشه «عبور» و گذشتن از چيزي به چيز ديگر است.
به اشگ چشم «عبره» گفته مي شود، (2) چون اشگ از چشم عبور مي كند. در تعبير خواب نيز، اين واژه به كار رفته، چون انسان را از ظاهر به باطن منتقل مي كند. به همين مناسبت به حوادثي كه به انسان پند دهد «عبرت» گويند، چون انسان را به يك سلسله تعاليم كلي راهنمايي مي كند. (3)
بنابراين، عبرت آموزي يعني از حال به گذشته رفتن و گذشته را بررسي و از آن پند گرفتن است. عبرت آموزي از حادثه عاشورا به اين معناست كه انسان همواره آن را مورد مطالعه قرار داده و جامعه خود را با آن مقايسه كند تا بفهمد در چه حال و وضعي قرار دارد، چه چيزي او را تهديد مي كند و چه چيزي براي او لازم است.
با اين بيان، تفاوت اساسي بين درس و عبرت وجود ندارد؛ چرا كه عبرت آموزي نوع ديگري از درس است، اما درس از راه عبرت گيري. با اين توضيح كه ما در درس آموزي نقطه هاي اوج و خوبي ها را مي بينيم و آن ها را به عنوان اسوه و سرمشق معرفي مي كنيم. اما در عبرت آموزي، تنها به خوبي ها و الگوهاي مثبت نگاه نمي كنيم بلكه بدي ها و زشتي ها و نامردمي ها را نيز مي بينيم و از آن به گونه اي ديگر درس مي آموزيم. به گفته استاد شهيد مطهري: حادثه عاشورا دو صفحه دارد: سفيد و نوراني، تاريك و سياه. صفحه سفيد قهرماناني چون امام حسين (ع) و قمر بني هاشم و صفحه سياه قهرماناني چون يزيد، ابن زياد و عمر سعد دارد. در بحث عبرت ها به صفحه سياه و تاريك و جنايت هاي آنان نيز توجه مي شود.

2. اهميت بحث در انديشه اسلامي
هر چند برخي درس آموزي و عبرت گيري از تاريخ را نفي كرده اند، (4) ولي بر اساس بينش اسلامي، اين موضوع مورد تاييد و تاكيد منابع ديني ماست. قرآن و روايات در بسياري از موارد ما را به درس آموزي و عبرت گيري از تاريخ فرا خوانده اند. از باب نمونه: قرآن پس از طرح داستان حضرت يوسف و برادرانش و همچنين انحراف زليخا و عفاف و پاكدامني يوسف و ديگر مسائل مي فرمايد:
«لقد كان في قصصهم عبرة لاولي الالباب؛ (5) در قصه هاي آنان براي صاحبان خرد عبرت است.»
امامان بزرگوار شيعه نيز بر اين مساله تاكيد كرده اند. به عنوان نمونه: علي (ع) به يكي از كارگزارانش مي نويسد:
«و اعتبر بما مضي من الدنيا لما بقي منها، فان بعضها يشبه بعضا و آخرها لاحق باولها؛ (6) از گذشته دنيا، براي مانده و آينده آن پند و عبرت گير. چرا كه پاره هاي تاريخ با يكديگر همانندند و پايانش به اولش مي پيوندد.»
آيات و روايات در اين باره فراوان است. در اين جا به همين دو نمونه بسنده مي كنيم.

3. ابعاد بحث
عبرت هاي عاشورا، از دو زاويه درخور بحث و بررسي است:
الف. از بعد تاريخي؛ از اين بعد محقق با مطالعه و تحليل چند مقطع از تاريخ اسلام به علت يا علل اين فاجعه بزرگ دست مي يابد. چرا كه اين قيام بزرگ بدون مقدمه و زمينه قبلي نبود بلكه مقدمات بسيار از دير زمان زمينه هاي آن را فراهم كرده بود. بنابراين، اگر از اين بعد بخواهيم به اين رويداد نگاه كنيم بايد به حدود پنجاه سال پيش از آن برگرديم و پس از بررسي حوادث گذشته به تحليل روي كارآمدن يزيد و فاجعه عاشورا بپردازيم.
ب. از بعد نظري؛ در اين جا به اصول و عواملي كه در اين رويداد نقش داشته اند بايد پرداخته شود. به ديگر سخن، در فرهنگ اسلامي، تعيين سرنوشت جامعه و تاريخ به دست انسان است:
«ان الله لا يغير ما بقوم حتي يغيروا ما بانفسهم. (7) ذلك بان الله لم يك مغيرا نعمة انعمها علي قوم حتي يغيروا ما بانفسهم.» (8)
جامعه و تاريخ همانند ديگر پديده ها داراي ضابطه و قانون است، و قوانين حاكم بر آنها همانند قوانين حاكم بر ديگر پديده ها ثابت و غير قابل تغيير است:
«و لن تجد لسنة الله تبديلا.» (9)
خداوند حتي به جامعه مؤمنان خطاب مي كند كه اگر آنان از ايمان خويش روي برگردانند طولي نخواهد كشيد كه گروهي را جايگزين آنان خواهد كرد. (10)
بر اين اساس پيدايش، بقا، رشد و حركت و نابودي جوامع در گذشته و حال و آينده پيرو اصول و قانونهايي است كه با دقت در منابع و متون ديني مي توان به پاره اي از آن ها و يا همه آن ها دست يافت. در اين گفتار، در صدد بيان و تشريح اين اصول نيستيم، بلكه مي خواهيم با مطالعه تاريخ، اصولي و عواملي را كه سبب رويداد عاشورا شده اند شناسايي كنيم. در اين نگاه هر چند مطالعه و تحليل مقاطع گذشته تاريخ در پنجاه سال پس از رحلت پيامبر اسلام (ص) براي پژوهش گر لازم است ولي طرح همه آن ضرورتي ندارد، پژوهش گر از آن تحقيقات در اين نگاه بهره مي گيرد.
هر چند هر دو نگاه مفيد درس آموز است، ولي در اين پژوهش حادثه كربلا را از نگاه دوم مورد بحث قرار مي دهيم، يعني به پاره اي از اصول و عواملي كه زمينه ساز حادثه عاشورا شده اند اشاره خواهيم كرد.

4. از قيام عاشورا تحليل هاي گوناگوني ارائه شده است. يكي آن است كه عاشورا از اسرار الهي و تكليفي ويژه براي امام حسين (ع) بوده است و هيچ فرد و يا معصوم ديگري چنين وظيفه اي نداشت است. (11) اگر اين تحليل را بپذيريم، سخن گفتن از عاشوراهاي ديگر و همچنين درس و عبرت گيري از رويداد عاشورا در ابعاد گوناگون از جمله در عرصه رفتار سياسي بي معني خواهد بود، چرا كه وظيفه اختصاص مجالي براي الگوبرداري باقي نمي گذارد. ولي اين تحليل از سوي متفكران اسلامي، از جمله شهيد مطهري به عنوان يكي از تحريف هاي معنوي عاشورا نقد و رد شده است. (12) اما در تحليل هاي ديگر حركت و قيام امام (ع) مي تواند الگو و سرمشق هر مسلماني به ويژه رهبران جامعه باشد. همان گونه كه خود آن حضرت خواستار آن بوده اند: «و لكم في اسوة». (13) بنابراين، قيام امام حسين (ع) از ابعاد گوناگون مادي و معنوي، فردي و اجتماعي، اخلاقي، سياسي، نظامي، فرهنگي مي تواند الگو و سرمشق باشد. و در نتيجه استنتاج سنت ها و قواعدي از اين حادثه در وضعيتي همانند وضعيت روزگار امام حسين (ع) امكان پذير خواهد بود.

درس هاي عاشورا
درس هاي عاشورا همواره بحثي زنده، حيات بخش و حركت آفرين است. هر چند اين رويداد در مكان و زمان محدودي به وقوع پيوست، اما درس هاي آن ويژه زمان و مكان مشخصي نيست. اگر تا ديروز عده اي مي پنداشتند كه عاشورا حادثه اي مقطعي است، امروز با توجه به تعاليم عاشورايي امام خميني و در نتيجه استقرار حكومت اسلامي، بايد به عنوان رويدادي تلقي شود كه در طول تاريخ مي تواند درس آموز بوده و پايه هاي ستم و استبداد را از بيخ و بن براندازد:
«واقعه عظيم عاشورا از سال 61 هجري تا خرداد 42 و از آن زمان تا قيام حضرت بقية الله ارواحنا لمقدمه الفداه، در هر مقطعي انقلاب ساز است.» (14)
پس از سال 61 هجري، اين رويداد در عرصه رفتار سياسي الگوي بسياري از حركت ها شده است: حركت توابين، مردم مدينه، قيام مختار، نهضت زيدبن علي، قيام محمد نفس زكيه و ابراهيم فرزندان عبدالله... تا قيام و نهضت مقدس ملت ايران به رهبري امام خميني همه و همه با الهام از عاشورا سازماندهي شده اند. اقبال لاهوري، استقلال و نجات پاكستان را مرهون قيام عاشورا دانسته گاندي، نيز، نهضت عاشورا را الهام بخش خود در رهايي هندوستان مي داند. (16) ما در اين مقال، در صدد تجزيه و تحليل قيام و انقلاب هايي كه در پي رويداد عاشورا صورت گرفته اند نيستيم و همچنين در پي صداقت و يا درستي و نادرستي اين نهضت ها نيز نيستيم؛ ما بر آنيم كه اشاره كنيم كه رويداد عاشورا در گذشته در عرصه رفتار سياسي منشا حركت هايي عليه حاكمان ستم در دوره هاي گوناگون بوده و هست. و در يك كلمه اگر نهضت بزرگ عاشورا را الگو و اسوه همه حركت هاي حق طلبانه و عدالت خواهانه بناميم و بدانيم سخني به گزاف نگفته ايم. مصعب ابن زبير با اين كه خود را رقيب امام حسين (ع) براي حكومت مي دانست مي گويد:
«و ان الاولي بالطف من آل هاشم
تاسوا فسنوا الكرام التاسيا (17)
مردان بزرگواري از آل هاشم در برابر ستم مقاومت نشان دادند كه براي بزرگان تاريخ نمونه و الگو است.»
بسياري از نويسندگان، شاعران و تاريخ نگاران مسلمان و غير مسلمان از درس آموزي اين رويداد براي همه جهانيان سخن گفته اند. از باب نمونه يكي از نويسندگان مصري به نام عباس محمود عقاد، با قلم توانايش در كتاب: «ابوالشهداء حسين بن علي (ع)» چنين مي نويسد:
«نه تنها مسلمانان بلكه غير مسلمانان از اين حادثه درس جوانمردي، ايثار و مقاومت در برابر ستمگران گرفتند. از سفير مسيحي كه در همان مجلس يزيد به او اعتراض كرد بگيريم تا برسيم به قرون ميانه، تا روزگار خودمان.» (18)
آري عاشورا از چنان عمق و غنايي برخوردار است كه تا پايان تاريخ، پيام آور ارزش هاي والاي انساني و الهام بخش انسان هاي آزاده و خداجو خواهد بود. عاشورا دانشگاهي است كه همه طبقات از زن و مرد، كوچك و بزرگ، باسواد و بي سواد، سياه و سفيد، مسلمان و غير مسلمان از آن درس مي آموزند و در اين دانشگاه همواره استادان بنامي چون: حسين بن علي (ع)، قمر بني هاشم، زينب كبري و ديگر عاشورائيان تدريس مي كنند. ولي متاسفانه ما تاكنون نتوانسته ايم ارزش هاي عاشورا را آن چنان كه شايد و بايد به جوامع جهاني بشناسانيم. در يكي از فيلم هايي كه بر ضد اسلام به وسيله B. B. C با نام شمشير اسلام، تهيه شده، بخش مهمي از آن را عزاداري و سوگواري هاي دوستداران امام حسين (ع) تشكيل مي دهد. مفسر اين فيلم مي گويد:
«بايد مراقب بود كه اگر اين عزاداري ها و اين همه عشق هدف دار شود و به سوي قلب غرب نشانه رود، ديگر هيچ سلاحي نمي تواند در برابر آن مقابله كند.» (19)
با توجه به سخنان فوق، مهم جهت دار شدن مراسم عاشورا و شناخت درس هاي آن در ابعاد گوناگون است.
فداكاري و ايثار، صبر و استقامت، شهادت و شجاعت، تعهد و مسؤوليت، صداقت و وفاداري، قاطعيت در راه هدف، دفاع از امامت و ولايت، دفاع و پاسداري از دين و ارزش ها، تولي و تبري، ستيز با ستم و ستمگران، با فساد و مفسدان، دستور به نيكيها، پرهيز از بديها و زشتيها، انس با قرآن، ترويج فرهنگ نماز، نهراسيدن از نيروي دشمن، پرهيز از سستي و تنبلي در برابر تجاوز به ارزش ها، افشاي چهره دشمنان اسلام، توجه به معنويات حتي در جبهه جنگ، نفي نژادپرستي، توبه، دعا، استغفار، تسليم در برابر خدا، قيام براي خدا و... بخشي از درس هاي عاشورا است. البته همين درس ها كافي است كه يك ملت را از ذلت به عزت برساند و همين درسها مي تواند جبهه كفر و استكبار را شكست بدهد. همان گونه ملت ايران با الهام از همين درس هاي عزت بخش استبداد و استعمار را به زانو درآورد و باز همين درس ها بود كه نقش خود را در جنگ تحميلي به نمايش گذاشت.
آن چه آورديم فهرست بخشي از درس ها و آموزه هاي عاشورا بود. صدها بلكه هزارها هزار درس از رويداد عاشورا مي توان آموخت. شرح و تفصيل درس هاي ياد شده در اين مقال نمي گنجد. از اين روي، به شرح نمونه هايي از درس ها در عرصه رفتار سياسي بسنده مي كنيم:

1. عدالت خواهي و ستم ستيزي
ستيز با ستم و ستمگران به ويژه حاكمان ستم و بر پايي عدل يكي از درس هاي عاشورا در عرصه رفتار سياسي است. عاشورا به ما مي آموزد كه انسان مسلمان نمي تواند در برابر ستم و ستمگران سكوت كند و بي تفاوت بماند؛ اگر سكوت كرد در حكم همان ستمكار است. امام حسين (ع) در يك سخنراني كه در منزل «بيضه» در برابر سپاهيان حر فرمودند:
«اي مردم. رسول خدا (ص) فرمود: اگر كسي حاكم ستمگري را ببيند كه حلال خدا را حرام مي كند، عهد و پيمان الهي را مي شكند، و با سنت رسول خدا مخالف است، و با بندگان خدا به ستم و بيدادگري رفتار مي كند، پس با گفتار و كردار در برابرش نايستد بر خداست كه اين فرد را نيز با همان حاكم ستمكار محشور كند.» (20)
آن بزرگوار سپس از بني اميه و پيروان آنها به عنوان نمونه و مصداقي از سخنان پيامبر گرامي اسلام ياد كرده و مي فرمايد:
«مردم آگاه باشيد كه بني اميه و اتباع آنها پيرو شيطانند و از پيروي و بندگي خداي بخشنده سرپيچي كرده اند، فساد و تباهي را آشكار ساخته اند و حدود الهي را تعطيل كرده اند و اموال مردم را به خود اختصاص داده اند. حرام خدا را حلال و حلالش را حرام كرده اند. من از هر كس شايسته ترم كه وضع موجود را تغيير دهم... پس لازم است از روش من پيروي كنيد زيرا عمل من براي شما حجت و سرمشق است...» (21)
از سخنان ياد شده چند نكته اساسي زير استفاده مي شود:
1. مبارزه با ستم ستمگران و متجاوزان به حدود و قوانين دين واجب است. اين برنامه بايد سر لوحه زندگي امت اسلامي در گستره تاريخ در هر سرزميني باشد.
2. سكوت در برابر حاكم ستم، گناهي بس بزرگ و در حد گناه همان حاكم ستم است.
3. حكومت يزيدي از مصاديق حاكمان ستم و متجاوزان به حدود و قوانين الهي است. از اين روي مبارزه با او نيز تكليف الهي است.
امام در نامه اي به مردم كوفه مي نويسد:
«فلعمري ما الامام الا الحاكم بالكتاب، القائم بالقسط، الدائن بدين الحق، الحابس نفسه علي ذات الله؛ (22) به جان خودم سوگند، امام و پيشوا تنهاكسي است كه برابر كتاب خدا داوري كند. دادگر و متدين به دين حق باشد. وجود خويش را وقف و فداي فرمان خدا كند.»
امام حسين (ع) در همين نامه سخنان مردم كوفه را كه نوشته بودند: «ليس لنا امام؛ ما امام نداريم، تاييد كرده است، چرا كه آن بزرگوار يزيد را داراي شرايط امامت و حكومت نمي داند. زيرا كه اجراي حق و عدالت، عمل به كتاب خدا از شرايط امام و حاكم است و يزيد هيچ يك از اين شرايط را ندارد.

2. يكي ديگر از درس هاي عاشورا در عرصه رفتار سياسي، درس عزت است.
امام حسين (ع) و ديگر عاشورائيان با گفتار و عمل خود به ما آموختند كه برخورد مسلمانان با يكديگر چه در داخل كشور و چه با خارج كشور بايد از موضع عزت باشد. چرا كه در فرهنگ اسلامي، مسلمان عزيز است و هرگز نبايد تن به ذلت و خواري بدهد. ذلت و خواري با مسلماني قابل جمع نيست. بنابراين، مسلماني كه ذلت را پذيرفته مسلماني اش كامل نيست. بر اين اساس دو نوع زندگي خواهيم داشت: زندگي ذليلانه و زندگي عزتمندانه. زندگي عزتمندانه در پرتو پذيرش ولايت خدا و اولياء خدا، و زندگي ذليلانه در پرتو پذيرش ولايت كفر و شرك و دشمنان خداست. همراهي و دوستي با دشمنان خدا نيز ذلت و خواري است. بر همين اساس قرآن كريم مي فرمايد:
«يا ايها الذين امنوا لا تتخذوا عدوي و عدوكم اولياء؛ (23)
اي مؤمنان، دشمن من و دشمن خود را به ولايت بر نگيريد.»
عزت در سخن و عمل همه عاشورائيان تجلي دارد، ولي در سخن و عمل امام حسين (ع) از همه بيش تر. همه اين بزرگواران مرگ با عزت را زندگي و زندگي با ذلت را عين مرگ مي دانستند. يكي از شعارهاي امام حسين (ع) در روز عاشورا اين بود:
الموت خير من ركوب العار
و العار خير من دخول النار. (24) مرگ از پذيرش ننگ بهتر، و ننگ از ورود در آتش سزاوارتر است.»
و نيز آن بزرگوار در روز عاشورا مي فرمود:
«اين ناكس پسر ناكس مرا به پذيرش يكي از دوكار ناچار كرده است. يا شمشير كشيدن و كشته شدن و يا پذيرش ذلت. ذلت از خاندان ما به دور است. هيهات كه ذلت و زبوني را اختيار كنم. نه خدا به ذلت من راضي است، نه رسول خدا و نه مؤمنان و نه دامن هاي پاكي كه مرا تربيت كرده اند. همچنين مردان غيرتمند و آزاده، كشته شدن را بر پيروي از انسان هاي پست ترجيح مي دهند.» (25)
آري، امام حسين (ع) در دامن پدر و مادري تربيت شده است كه مرگ با عزت را زندگي، و زندگي با ذلت را عين مرگ مي دانست:
«فالموت في حياتكم مقهورين و الحياة في موتكم قاهرين.» (26)
آن بزرگوار در جاي ديگري مي فرمايد:
«و الله لا اعطيكم بيدي اعطاء الذليل و لا افر فرار العبيد؛ (27) به خدا سوگند همانند افراد فرومايه تسليم شما نمي شوم و مانند بردگان نيز فرار نمي كنم.»
عزت حسيني به او اجازه نمي دهد كه براي اين كه چند روز بيش تر زنده بماند با فردي همانند يزيد بيعت كند. چرا كه بيعت با يزيد به معناي تاييد حكومت و كارهاي ناپسند او است. چنين كاري نه تنها شايسته آن امام همام كه حتي ياران او نيز نيست در سخنان ياد شده، امام (ع) به ما مي آموزد كه در برابر غير خدا عزيز و سربلند باشيد و تنها در پيشگاه خدا متواضع باشيد.
آن بزرگوار در جاي ديگر مي فرمايد:
«فاني لا اري الموت الا سعادة و الحياة مع الظالمين الا برما؛ (28) من در چنين محيط ذلت باري مرگ را جز سعادت و زندگي با اين ستمگران را جز رنج و نكبت نمي دانم.»
سخنان و رفتار امام حسين (ع) و ديگر عاشورائيان درس است به همه شيعيان به ويژه كارگزاران نظام اسلامي و هشداري است به كساني كه خود را شيعه مي دانند ولي در اين حال خود را در اختيار غير خدا قرار داده و مرعوب و تسليم قدرت هاي بزرگ شده اند و ديگران را نيز به اين ذلت فرا مي خوانند.

3. پاسداري از اسلام و ارزش هاي اسلامي
پاسداري از اسلام و ارزش هاي اسلامي يكي ديگر از درس هاي عاشورا در عرصه رفتار سياسي است. پيش از يادآوري اين درس از سوي امام حسين (ع) و ديگر عاشورائيان يادآوري اين نكته مفيد مي نمايد كه: در فلسفه سياسي، امروزه در باره نقش حكومت در تامين سعادت، اخلاق و معنويت گفت و گو بسيار است. برخي (حكومت هاي ليبرال) بر اين باورند كه اين گونه امور در قلمرو مسائل خصوصي افراد جاي دارد. از اين روي، حكومت در اين باره هيچ مسؤوليتي ندارد. اما در انديشه سياسي اسلام، با دليل هاي بسيار اين گونه امور جزو قلمرو حكومت است. نه تنها حاكم و همه كارگزاران حكومتي بايد به اسلام و ارزش هاي اسلامي باور داشته باشند كه همگان موظف به تبليغ و پاسداري از آن مي باشند. بر همين اساس هنگامي كه اسلام و ارزش هاي آن از سوي امويان مورد تهاجم قرار گرفته بود و يزيد و كارگزارانش به روشني بر خلاف احكام اسلام و دستورهاي آن عمل مي كردند ولي در عين حال رفتار خودرا در برابر اسلام مي نماياندند، امام حسين (ع) براي پاسداري از اسلام قيام كرد چرا كه اگر امام حسين (ع) قيام نمي كرد ديري نمي پاييد كه از اسلام جز نامي باقي نمي ماند. حكومت يزيد درصدد نابودي اصل اسلام بود. از اين روي وقتي كه امام حسين (ع) دعوت به سازش و بيعت با يزيد شد فرمود:
«انا لله و انا اليه راجعون، و علي الاسلام السلام اذ قد بليت الامة براع مثل يزيد؛ (29) در اين صورت بايد از اسلام براي هميشه چشم پوشيد، هنگامي كه امت به زمامداري فردي چون يزيد گرفتار آيد.»
امام (ع) در بسياري از موارد از جمله در نامه اي كه از مكه به مردم بصره مي نويسد همچنين به هنگام رويارويي سپاه امام (ع) با سپاه حر نيز پاسداري از اسلام را وظيفه همه مسلمانان دانسته و از آنان مي خواهد كه او را در اين راه ياري دهند. در نامه آن بزرگوار به سران قبائل بصره چنين آمده است:
«شما را به كتاب خدا و سنت پيامبر (ص) فرا مي خوانم. زيرا در شرايط و وضعيتي قرار گرفته ايم كه سنت پيامبر (ص) از ميان رفته و جاي آن را بدعت گرفته است. اگر دعوت مرا بپذيريد شما را به راه سعادت راهنمايي مي كنم.» (30)
آن بزرگوار در جاي ديگر مي فرمايد:
«لو لم يستقم دين جدي الا بقتلي فيا سيوف خذيني، (31) اگر دين جدم جز به كشته شدن من استوار نمي ماند پس اي شمشيرها مرا فرا گيريد.»
با سخنان ياد شده امام (ع) به ما مي آموزد كه اگر براي پاسداري از اسلام راهي به جز فداكاري و ايثار و كشته شدن نباشد بايد جان خود را فداي اسلام كرد. نه تنها امام حسين (ع) كه همه ياران او هدفي جز پاسداري از اسلام نداشتند. از باب نمونه، در آن هنگام كه دست راست قمر بني هاشم قطع مي شود مي فرمايد:
«به خدا سوگند اگر چه دست راست مرا قطع كرديد ولي من تا زنده هستم از دين خودم حمايت خواهم كرد.»

4. شهادت در راه خدا
سياست مداران حرفه اي در مبارزه دو گروه با يكديگر بر توازن قوا تاكيد مي كنند و از درگيري مبارزان با دشمني كه از جهت عده و عده برتر است، بر حذر مي دارند و آنان را به سكوت و گوشه گيري فرا مي خوانند. روشن فكران آن زمان نيز امام حسين (ع) را از درگيري با يزيد كه تا بن دندان مسلح بود بر حذر مي داشتند، اما منطق آن بزرگوار چيز ديگري بود. او و ديگر عاشورائيان از ايستادگي در برابر يزيد و حكومت اموي هرگز ترديدي به خود راه ندادند و با ايثار جان خود درخت اسلام را آبياري كردند. كشته شدن در راه خدا هر چند از سوي انسان هاي ظاهر بين جدا شدن از دنيا و لذايذ آن است، ولي از نگاه انسان هاي وارسته، شهادت پايان رنج ها و سختي ها و رسيدن به لقاء الله است. آخرين آرزوي اين گونه انسان ها شهادت است.
اسلام با تحول در بينش ها و ارزش ها انسان هايي را تربيت كرد كه براي دفاع از مكتب، از جان و مال خويش مي گذشتند و در ميدان جهاد و شهادت پدر و پسر بر يكديگر پيشي مي گرفتند. (32) و گاه براي حضور يكي از آن ها در صحنه جنگ و جهاد و ماندن يكي از آن ها در خانه، كار به قرعه مي كشيد. (33) وقتي كه امام حسين (ع) مي خواست از مكه حركت كند در خطبه اي، از زيبايي مرگ در راه خدا سخن گفت و از همراهان خواست هر كس آمادگي كشته شدن در راه خدا دارد همراه ما بيايد:
«من كان باذلا فينا مهجته موطنا علي لقاء الله نفسه فليرحل معنا، (34) هر يك از شما حاضر است در راه ما از خون قلب خويش بگذرد و جانش را در راه ما نثار كند آماده حركت با ما باشد.»
در جاي ديگر آن بزرگوار مي فرمايد:
«اگر اين بدن ها براي مرگ آفريده شده اند پس چه بهتر كه به صورت شهادت باشد.» (35)
استقبال از مرگ در راه عقيده و آرمان نزد ملت هاي ديگر هم ارزشمند است. مردم آزاده ديگر نيز چنين مرگي را تقديس و ستايش مي كنند و آن را برتر از زندگي ذلت بار و زير ستم و همراه با ننگ و پستي مي دانند. بنابراين، چه قدر سست و بي پايه ست سخنان كساني كه امروزه، شهادت طلبي را «خشونت» خوانده و آن را محكوم مي كنند. سخنان اينان از عقل و نقل هر دو به دور است. كوتاه سخن اين كه تلاش و فداكاي و ايثار جان و مال در راه عقيده و هدف هاي الهي تا كشته شدن و شهادت در راه خدا يكي از درس هاي رويداد عاشورا در عرصه رفتار سياسي است، يعني انسان در عرصه سياسي گاه به جايي مي رسد كه بايد در راه هدف و آرمان هاي الهي فداكاري كند و از جان و مال خود بگذرد. اين يكي از درس هاي امام حسين (ع) و ديگر عاشورائيان در قضيه كربلاست.

5. جمع بين سياست و معنويت
جمع بين حضور در عرصه هاي سياسي و توجه به معنويات يكي ديگر از درس هاي عاشورا است. غفلت از نيازهاي روحي و معنوي به ويژه براي كساني كه درگير كارهاي مهم و سنگين اند و مسؤوليت هاي بالايي دارند خطرساز و خطرآفرين است كه بايد در برابر آن هشيار بود. امام حسين (ع) در آن هنگام كه روياروي دشمن ايستاده و حتي در آن هنگامي كه در محاصره دشمنان است، هرگز از اين مساله غفلت ندارد. از اين روي، در تاريخ آمده است كه در شب عاشورا در ميان خيمه امام حسين (ع) جنب و جوش عجيب و نشاط فوق العاده اي به چشم مي خورد؛ يكي مشغول دعا و مناجات با خداست و آن ديگري مشغول تلاوت قرآن:
«لهم دوي كدوي النحل بين قائم و راكع و ساجد.» (36) و به هنگام حمله دشمن درعصر تاسوعا امام حسين (ع) به قمر بني هاشم مي فرمايد: «به سوي آنان برو و اگر توانستي امشب را مهلت بگير، تا به نماز و استغفار و مناجات با پروردگارمان بپردازيم. خدا مي داند كه من به نماز و تلاوت قرآن و استغفار و مناجات با خدا علاقه شديد دارم.» (37)
از اين درخواست در آن موقعيت به خوبي مي توان به اهميت معنويت و خودسازي پي برد. اين كار امام (ع) بيانگر آن است كه هرگز نبايد به دليل كار و گرفتاري زياد از خودسازي و توجه به معنويات غفلت كرد. چرا كه موفقيت هاي انسان در همه عرصه ها در گرو همين توفيق است. ممكن است گفته شود كسي كه به خاطر خدا كار و يا مسؤوليتي را پذيرفته است و با منطق انجام وظيفه مشغول كار است، كار او بلكه همه حركت هاي او عبادت است، ولي بايد توجه داشت كه براي عباداتي كه بين انسان و خداست اثر و نقشي است كه هيچ چيز ديگر نمي تواند جايگزين آن شود.

6. امر به معروف و نهي از منكر
از درس هاي مهمي كه در عرصه رفتار سياسي مي توان از رويداد عاشورا آموخت، درس امر به معروف و نهي از منكر است. همان گونه كه رفتار امت اسلامي با يكديگر بر اساس امر به معروف و نهي از منكر است با حاكمان نيز بر همين مبنا استوار است. ولت حاكم بر مسلمانان، اگر ستمگر باشد بايد بر اساس مراحل امر به معروف و نهي از منكر با او برخورد كرد. امام حسين (ع) در وصيت نامه سياسي الهي خود يكي از انگيزه هاي قيام خود را امر به معروف و نهي از منكر مي داند:
«من از روي خودخواهي، غرور و خيره سري و يا به منظور ايجاد فساد و آشوب و ظلم و ستمگري به پا نخاسته ام، بلكه قيام من براي اصلاح امور مسلمانان و... اجراي برنامه امر به معروف و نهي از منكر در ميان امت اسلامي است.» (38)
از اين وصيت نامه استفاده مي شود كه حركت هاي سياسي انواع گوناگون دارد: حركت از روي خودخواهي، غرور، ستم و فساد كه درست نيست و تنها حركتي كه بر اساس مصالح مردم و امر به معروف و نهي از منكر باشد درست است و بايد آن را الگو و سر مشق خود قرار داد. درس هاي اين رويداد در عرصه رفتار سياسي بيش از آن است كه در اين مقال بگنجد از اين روي، به همين اندازه بسنده مي كنيم.

تا كنون نظري ثبت نشده است
امکان ارسال نظر برای مطلب فوق وجود ندارد