اثرات بي نظير خواندن زيارت عاشورا (بخش دوم)

درباره زيارت عاشورا، روايات فراواني وجود دارد. امام باقر( عليه السلام) اين زيارت را به يكي از اصحابش به نام علقمه بن محمد حضري آموزش داده است.( كامل الزيارات، ص80، بحار الانوار،ج101،ص290)

زيارت عاشورا

از آنجا كه زيارت نوعي اعلام موضع در مشخص كردن خط فكري است و آثار سازنده عجيبي دارد؛ آنچه به عنوان متن زيارتي خوانده مي‌شود از نظر محتوي و جهت دهي، از حساسيّتي ويژه برخوردار است. به همين جهت ائمه(عليهم السلام) با آموختن نحوة زيارت به ياران خود، به اين عمل سازنده جهت و غناي بيشتري بخشيده‌اند.زيارت عاشورا، كه از تعاليم امام باقر( عليه السلام)است، به سبب آثار سازندة فردي و اجتماعي و بيان مواضع فكري و عقيدتي شيعه و نشانه گرفتن خطر انحراف اهميت ويژه اي دارد. شماري از دستاوردهاي اين زيارت عبارت است از :

1-ايجاد پيوند معنوي با خاندان عصمت و تشديد علاقه و محبت به آنان، مانند "فراز اللهم اجعل محياي محيا محمد و آل محمد و مماتي ممات محمد و آل محمد".

2- پيدايش روحيه ظلم ستيزي، يعني تكرار لعن و نفرين بر ستمگران در اين زيارت موجب پيدايش روحيه ظلم ستيزي شده، ولو با اعلام برائت و نفرت از ستمگران و ابراز محبت به پيروان حق، كه پايه هاي ايمان را محكم مي‌كند.

3- دوري جستن از خطر انحراف

4- ترويج روحيه شهادت طلبي و ايثار و فداكاري در راه خدا

5- احياي مكتب در راه و هدف خاندان عصمت(مصباح المتهجد ، شيخ طوسي، صص 542-547-538)

6- درس آموختن و الگو گرفتن از شهداي كربلا
فوايد خواندن زيارت عاشورا رواياتي است از جمله اين‌كه آمده است: در نجم ثاقب در ذيل حكايت تشرف جناب حاج سيد احمد رشتي به ملاقات امام عصر ارواحنا فداه در سفر حج و فرمايش آن حضرت به او كه چرا شما عاشورا نمي‌خوانيد عاشورا عاشورا عاشورا


زيارت عاشورا، پاداش بزرگ

صالح پسر عُقْبه، از ياران امام پنجم عليه‌السلام به نقل از پدرش مي‌گويد: امام باقر عليه‌السلام فرمود: «كسي كه در روز عاشورا، از نزديك امام حسين عليه‌السلام را با چشم گريان زيارت كند، خداوند پاداش بزرگي به او مي‌دهد». عُقبه به حضرت عرض كرد: «جانم به قربانت! اگر كسي امكان حضور در كربلا و حرم مطهّر آن حضرت را در روز عاشورا نداشته باشد و بخواهد از راه دور او را زيارت كند، تكليف او چيست؟» حضرت فرمود: «پيش از ظهر در جاي بلندي بايست و پس از اشاره به سوي مرقد آن حضرت بر او سلام كن و بر ستمگران و قاتلان او لعن و نفرين كن. سپس دو ركعت نماز زيارت بخوان و هر چه مي‌تواني بر مصيبت امام گريه كن. خاندانت را نيز بر اين عمل ترغيب كن». آن‌گاه در پايان افزودند: «من ضمانت مي‌كنم هر كسي اين كار را انجام دهد، خداوند پاداش ياد شده را به او بدهد».


وعده خدا و پيامبر(صلي الله عليه و آله و سلم)

صفوان از ياران امام ششم مي‌گويد: امام صادق عليه‌السلام با اشاره به سوي قبر امام حسين عليه‌السلام ، اين زيارت ـ زيارت عاشورا ـ را خواند و پس از آن دو ركعت نماز گزارد. آن‌گاه فرمود: «هرگاه حاجت و گرفتاري‌اي داشتي، در هر جا كه هستي، اين زيارت و دعاي پس از آن را بخوان و از خدا حاجتت را بخواه. بي‌ترديد خدا و پيامبر به وعده خويش عمل مي‌كنند و نيازمندي تو را برمي‌آورند».
 

زيارت عاشورا، حديث قدسي

محدّث نوري، از استادان مرحوم شيخ عباس قمي مي‌گويد: «در فضل و مقام زيارت عاشورا همين بس كه از سِنخ ديگر زيارت‌ها نيست كه به ظاهر از انشا و املاي معصومي باشد. هر چند از قلوب پاك ايشان چيزي جز آنچه از عالَم بالا به آنجا برسد، بيرون نمي‌آيد، ولي اين زيارت از سنخ احاديث قُدسيّه است كه به همين ترتيب زيارت و لعن و سلام و دعا از خداي متعالي به جبرئيل امين و از او به خاتم النبيين صلي‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم رسيده است و به حسب تجربه، مداومت به آن در چهل روز يا كمتر، در برآوردن حاجات و رسيدن به مقاصد و دفع دشمنان بي‌نظير است».


مداومت بر زيارت عاشورا

آيت اللّه شبيري زنجاني، از مراجع تقليد مي‌گويد: «يكي از چشم‌هاي فرزند آقاي حاج سيد محمد بجنوردي بر اثر عارضه‌اي نابينا شده بود و به نظر پزشكان ـ حتي پزشكان خارج از كشور ـ به علت رشد آن عارضه، چشم ديگرش نيز نابينا مي‌شد. ولي آن شخص شفا يافت. يكي از بستگان وي، سيدالشهداء را در عالم رؤيا ديد كه به وي فرمود: «ما به جهت اينكه او به زيارت عاشورا مداومت داشت، سلامتي چشم ديگرش را از خدا گرفتيم».


آخرين ذكر، زيارت عاشورا

مرجع بزرگ، آيت اللّه العظمي بهجت درباره زيارت عاشورا مي‌گويد: «مضمون زيارت عاشورا گواه و روشن كننده عظمت آن است... در سندها آمده است كه زيارت عاشورا از حديث‌هاي قُدسي است. براي همين، با وجود فراواني كارهاي علمي موجود نزد علما و اساتيدمان، آنان هميشه مراقب خواندن زيارت عاشورا بودند. مرحوم آيت اللّه شيخ محمدحسين اصفهاني از خداوند متعالي مي‌خواست كلمات پاياني عمرش، زيارت عاشورا باشد، و پس از آن به سوي باري تعالي بشتابد. خداوند نيز دعاي وي را اجابت كرد و پس از اتمام خواندن زيارت عاشورا روحش به ملكوت اعلي شتافت و قرين رحمت گرديد».
امام صادق عليه‌السلام :زيارت امام حسين عليه‌السلام را فرو نگذار كه خدا عمرت را طولاني و روزي‌ات را زياد مي‌كند و زندگي باسعادت و مرگ با شهادت به تو خواهد بخشيد

هميشه با زيارت عاشورا

صاحبان بصيرت، هميشه به خواندن زيارت عاشورا توجه داشتند و آن را به ديگران نيز سفارش مي‌كردند. مرحوم شيخ رجبعلي خياط كه حالات معنوي او مشهور خاص و عام است، در توسل به اهل بيت عليه‌السلام به زيارت عاشورا تأكيد فراواني داشت و مي‌فرمود: «در عالم معنا به من توصيه كرده‌اند كه زيارت عاشورا بخوان». وي به ديگران نيز سفارش مي‌كرد: «تا زنده‌ايد زيارت عاشورا را از دست ندهيد».


اثرات بي نظير خواندن زيارت عاشورا

فوايد خواندن زيارت عاشورا رواياتي است از جمله اين‌كه آمده است: در نجم ثاقب در ذيل حكايت تشرف جناب حاج سيد احمد رشتي به ملاقات امام عصر ارواحنا فداه در سفر حج و فرمايش آن حضرت به او كه چرا شما عاشورا نمي‌خوانيد عاشورا عاشورا عاشورا .

شيخ ما ثقه الاسلام نوري رحمه الله فرموده: اما زيارت عاشورا پس در فضل و مقام آن بس كه از سنخ ساير زيارات نيست كه به ظاهر از انشاي و املاي معصومي باشد هر چند كه از قلوب مطهره ايشان چيزي جز آن‌چه از عالم بالا به آن‌جا رسد بيرون نيايد بلكه از سنخ احاديث قدسيه است كه به همين ترتيب از زيارت و لعن و سلام و دعا از حضرت احديت جلت عظمته به جبرئيل امين و از او به خاتم النبيين صلي الله عليه و آله رسيده و به حسب تجربه مداومت به آن در چهل روز يا كمتر در قضاي حاجات و نيل مقاصد و دفع اعادي بي‌نظير و لكن احسن فوايد آن كه از مواظبت آن به دست آمده فايده اي است كه در كتاب دارالسلام ذكر كردم و اجمال آن ‌كه ثقه صالح متقي حاج ملا حسن يزدي كه از نيكان مجاورين نجف اشرف است و پيوسته مشغول عبادت و زيارت نقل كرد.


مداومت در خواندن زيارت عاشورا

شهيد بزرگوار دستغيب نوشته: فقيه زاهد عادل مرحوم شيخ جواد بن شيخ مشكور عرب كه يكي از اجله علماءو فقهاء نجف اشرف بوده، در شب 26 صفر 1336در نجف اشرف ملك الموت را در خواب مي‌بيند پس از سلام از او مي‌پرسد از كجا مي آئي؟ عزرائيل مي‌فرمايد: از شيراز، رفتم روح ميرزا ابراهيم محلاتي را قبض كردم ، عرض مي‌كند: روح ميرزا ابراهيم در عالم برزخ چه حالي دارد؟

مي‌فرمايد: خيلي خوب، در بهترين باغهاي عالم برزخ است و خداوند هزار فرشته را براي خدمتگزاري او معين كرده، سؤال كرده: چه عملي انجام داده كه به اين مقام رسيده؟ آيا به خاطرمقام علمي و تدريس و تربيت شاگرد ؟ فرموده: نه، پرسيده: به خاطر نماز جماعت و رساندن احكام به مردم ؟ فرموده: نه، سؤال كرده: پس براي چه؟ فرموده: براي خواندن زيارت عاشورا، چون محلاتي در سي سال آخر عمرش زيارت عاشورا را ترك نكرده و هر روزي كه به سبب بيماري و يا امر ديگري كه نمي‌توانسته بخواند نايب مي‌گرفته است .

شيخ از خواب بيدار مي‌شود و فرداي آن شب به منزل آيت الله ميرزا محمد تقي شيرازي مي‌رود و خواب خود را براي ايشان نقل مي‌كند ، مرحوم ميرزا محمد تقي گريه مي‌كند، از ايشان سؤال مي‌كنند چرا گريه مي‌كنند؟ مي‌فرمايد: محلاتي از دنيا رفت !و او استوانهً فقر بود! مي‌گويند: شيخ خوابي ديده معلوم نيست واقعيت داشته باشد، ميرزا مي‌فرمايد: آري خواب است؛ اما خواب شيخ مشكور است! نه فردي عادي! فرداي آن روز تلگراف فوت محلاتي به نجف مخابره مي‌شود و صدق خواب شيخ مشكور آشكار مي‌گردد.


زيارت امام حسين عليه‌السلام از نگاه معصومان(عليهم السلام)

امام باقر عليه‌السلام :

«اگر مردم مي‌دانستند در زيارت مزار امام حسين عليه‌السلام چه فضيلتي است، از شوق آن مي‌مردند».
امام صادق (ع) : «هر كس دوست دارد روز قيامت، بر سر سفره‌هاي نور بنشيند، بايد از زائران امام حسين عليه‌السلام باشد». امام صادق (ع)به صفوان مي‌فرمايند: زيارت عاشورا را بخوان و از آن مواظبت كن ، به درستي كه من چند چيز براي خواننده آن تضمين مي‌كنم : 1- زيارتش قبول شود. 2- سعي و كوشش او مشكور باشد. 3- حاجات او هر چه باشد از طرف خداوند بزرگ برآورده شود و نااميد از درگاه خدا برنگردد

امام صادق عليه‌السلام :

«زيارت امام حسين عليه‌السلام را فرو نگذار كه خدا عمرت را طولاني و روزي‌ات را زياد مي‌كند و زندگي باسعادت و مرگ با شهادت به تو خواهد بخشيد».

امام صادق عليه‌السلام :

«زيارت قبر امام حسين عليه‌السلام ، از برترين اعمال است».

امام صادق عليه‌السلام :

«كسي كه خدا خيرخواه او باشد، محبت حسين و شوق زيارتش را در دل او مي‌اندازد».

امام رضا عليه‌السلام :

«روز شهادت حسين عليه‌السلام ديدگان ما را مجروح و اشك ما را روان ساخت».


سفارش امام صادق(عليه السلام)

امام صادق عليه السلام به صفوان مي‌فرمايند:

زيارت عاشورا را بخوان و از آن مواظبت كن ، به درستي كه من چند چيز براي خواننده آن تضمين مي‌كنم :

1 - زيارتش قبول شود.

2 - سعي و كوشش او مشكور باشد.

3 - حاجات او هر چه باشد از طرف خداوند بزرگ برآورده شود و نااميد از درگاه خدا برنگردد .

بعد فرمود: اي صفوان ! هرگاه حاجتي براي تو به سوي خداوند متعال روي داد، پس به وسيله اين زيارت به سوي آن حضرت توجه كن از هرجا و مكاني كه هستي و اين دعا را بخوان و حاجتت را از پروردگار خود بخواه كه برآورده مي‌شود و خداوند وعده خود را خلاف نخواهد كرد.



ارزش ها و پيام هاي اخلاقي و تربيتي عاشورا

اخلاق، يكي از عناصر سه گانه دين است. «اعتقادات»، «احكام» و «اخلاق» جزو استوانه هاي اصلي اسلام مي باشد و جهت الهي بخشيدن به صفات و رفتار انسان ها از اهداف عمده بعثت انبياست. پيامبر اكرم «صلي الله عليه و آله» نيز فرمود: «اِني بُعِثْتُ لاِتَمَّمَ مَكارِمَ الاخْلاق»؛ از اين رو كاشتن بذر كمالات اخلاقي در نهاد انسان ها، بخش مهمي از رسالت پيامبر و امامان را تشكيل مي دهد و گفتار و رفتار آنان شايسته ترين مظهر خصلت هاي انساني و خداپسندانه است.

حادثه كربلا و خلق و خويي كه از حماسه سازان عاشورا به ثبت رسيده است، منبع ارزشمندي براي آموزش اخلاق و الگوگيري در زمينه خودسازي، تربيت ديني و كرامت انساني است كه به برخي از اين پندهاي اخلاقي اشاره مي كنيم:

1. آزادگي:

آزادي در مقابل بردگي، اصطلاحي حقوقي و اجتماعي است. اما «آزادگي» برتر از آزادي و نوع رهايي انسان از قيد و بندهاي ذلّت آور و حقارت بار است. آزادگي آن است كه انسان كرامت و شرافت خويش را بشناسد و تن به پستي و اسارت دنيا و زير پا نهادن ارزش هاي انساني ندهد.

در جريان بيعت گرفتن از امام به نفع يزيد، پاسخ انسان ساز امام اين بود كه «لا وَ اللّهِ لا اُعْطِيْهِم بِيَدي اِعْطاءَ الذّليلِ وَ لا اَقِرُّ اِقْرارَ إلْعَبيدِ»؛ «نه به خدا سوگند؛ نه دست ذلّت به آنان مي دهم و نه چون بردگان تسليم حكومت آنان مي شوم!»

فرهنگ آزادگي در ياران امام و شهداي كربلا نيز جلوه نمايي مي كند و هر كدام به نحوي انتخاب شهادت در راه خدا را بر ذلّت پذيري، با سرودن اشعار و بيان جمله ها اعلان كرده اند.

آزادي خواهان و آزادگان جهان با «درس آموزي» از نهضت سرخ عاشورا آن چنان تربيت مي شوند كه در موقعيت حساس، فداكارانه جان مي دهند تا به سعادت شهادت برسند و جامعه خود را آزاد كنند. در نهضت هاي اسلامي شاهد اين چنين آزادي خواهان و آزادگان بوده و هستيم.
2. تكريم انسان:

در مكتب هاي غير عاشورايي براي رسيدن به خواسته ها از انسان ها استفاده ابزاري مي شود؛ لكن در مكتب عاشورا و انديشه عاشوراييان، مؤمن كرامت و ارزش دارد. انسان ها به لحاظ ايمان شان مورد احترامند، ملاك هم تقوا، ايمان و تعهد است نه رنگ، زبان، قبيله و كشور؛ از اين رو امام حسين «عليه السلام» در روز عاشورا خود را بر بالين يكايك ياران شهيدش رساند و سر مبارك آنان را به دامن گرفت و بين آنان تفاوت قائل نشد. هم بر بالين علي اكبر «عليه السلام» حاضر شد و هم بر بالين غلام خويش جَوْن. اين گونه رفتارهاي خداپسندانه، نمونه اي از تكريم، عزّت و شخصيت دادن به ياران وفادار و پاسداران حريم دين است.

تكريم و عزّت دادن به افراد با ايمان، پيام تربيتي و اخلاقي عاشوراست.

جامعه اي كه وارث فرهنگ جهاد و شهادت است، بايد براي چنين انسان هاي فداكار؛ جانبازان و خانواده هاي شهدا ارزش بزرگ قائل شود تا انگيزه جان نثاري الهي، هميشه جذّاب و دوست داشتني و داراي پيرامون باقي بماند.
3. توكّل:

داشتن تكيه گاهي قدرتمند و استوار در شدايد و حوادث، عامل ثبات قدم و نهراسيدن از دشمنان و مشكلات است. توكل، تكيه داشتن بر نيروي الهي و نصرت اوست. قرآن كريم دستور مي دهد كه مؤمنان تنها به خدا تكيه كنند. امام حسين در آغاز حركت خويش از مدينه، تنها با توكل به خدا اين راه را برگزيد و حتي توكلش بر يارانش هم نبود؛ از اين رو از آنان نيز خواست هر كه بخواهد، مي تواند برگردد. با اين توكل بود كه هيچ رخدادي در عزم او خلل وارد نمي كرد.

در روز عاشورا با شروع حمله دشمن، حضرت در نيايشي به درگاه خدا، اين اتكال و اعتماد به پروردگار را چنين بيان كرد: «اني توكلت علي اللّه ربّي و ربّكُم»؛ «بر خدايي كه پروردگار من و شماست توكل مي كنم.»

اين ويژگي برجسته در لحظات آخر زندگي حضرت نيز همراه او بود. هنگامي كه نيزه خورد و زخمي بر زمين افتاد، در مناجات عارفانه با معشوق خويش از اين توكل بر ذات قادر متعال دم مي زد: «اَسْتعينُ بِكَ ضعيفا و اتوكل عليك كافيا»

امام راحل با الهام گيري از پيام هاي عاشورا، خود نمادي از اين توكل خالصانه به خدا، در تمام سختي ها و پيروزي ها بود كه مي فرمود: «اتكا به خدا بكنيد. اگر ما، يك روز اتكاي خودمان را از خدا برداشتيم و روي نفت گذاشتيم، يا روي سلاح گذاشتيم، بدانيد كه آن روز، روزي است كه ما رو به شكست خواهيم رفت.»

ايشان در جاي ديگر مي فرمايد: «ملت مسلمان و بزرگ ايران با اين پيروزي بزرگ نشان دادند كه با اتكال به خداي تعالي و صبر و پايداري مي توان بر بزرگ ترين قدرت هاي شيطاني پيروز شد.»

نيز در مورد ملت مسلمان افغانستان مي فرمايد:

«و افغانستان هجوم ناجوانمردانه شوروي... را با قدرت ايمان و اتكال به خداي بزرگ و اعتماد به خويش در هم كوبيد.

بدون شك توكل و اتكال به آفريننده يكتا آن هم در صحنه رزم و مبارزه عليه دشمن كه مجهز به انواع امكانات نظامي است نقش اصلي را در پيروزي انقلاب هاي ملت هاي مسلمان دارد. پيام تربيتي عاشورا نشان دادن نقش حياتي و قدرت ساز «توكل» در برابر تمام سختي ها زمينه ساز پيروزي هاست.
4. ايثار:

ايثار، مقدم داشتن ديگري بر خود است؛ چه در مسائل مالي و چه در موضوع جان، اين صفت يكي از خصلت هاي ارزشمند اخلاقي است كه در قرآن كريم و روايات، مورد ستايش فراوان است و از وارستگي انسان از «خودخواهي» سرچشمه مي گيرد. قرآن كريم در آيه شريف: «و يؤثرون علي انفسهم و لو كان بهم خصاصة» از مؤمناني ياد مي كند كه با اين كه خودشان نيازمندند، ديگران را بر خويشتن مقدم مي دارند.

گذشتن از خواسته هاي خود به خاطر ديگري و در راه ديگري «ايثار» است. اوج ايثار، ايثار خون و جان است. در صحنه عاشورا، نخستين ايثارگر، سيد الشهداء «عليه السلام» بود كه حاضر شد فداي دين خدا گردد و رضاي او را بر همه چيز برگزيد و از مردم نيز خواست كساني كه حاضرند خون خود را در اين راه نثار كنند و با او همسفر كربلا شوند.

اصحاب آن حضرت نيز، هر كدام ايثارگرانه جان فداي امام خويش كردند. در طول حوادث كربلا، صحنه هاي زيبايي از ايثارگري ديده مي شود.

از جمله، وقتي امام حسين «عليه السلام» به فرزندان مسلم فرمود: شهادت مسلم براي شما بس است، شما صحنه را ترك كنيد، يك صدا گفتند: به خدا سوگند چنين نخواهيم كرد. جان و مال و خانواده و هستي خود را فداي تو مي كنيم و در ركابت تا شهادت مي جنگيم.

جلوه ديگري از ايثار در كربلا ايثارگري سعيد بن عبداللّه در روز عاشوراست كه هنگام اقامه نماز امام، خود را سپر تيرهايي ساخت كه از سوي دشمن مي آمد. وقتي نماز امام به پايان رسيد، او سيزده تير بر بدن داشت و بر اثر همين زخم ها به زمين افتاد و شهيد شد.

پيام عاشورا ارائه الگوهاي زنده از جلوه گري ايثار است و كسي كه تربيت يافته مكتب عاشورا باشد، او براي خدا از جان، مال و فرزندان گذشته، شهادت را انتخاب مي كند.
5. جهاد با نفس:

برتر و دشوارتر از جهاد با دشمن بيروني، مبارزه با تمنيات دروني و كنترل هواي نفس، شهوت، دنيا دوستي و فدا كردن خواسته هاي خويش در راه «خواسته خداست.»

اين خود ساختگي، زير بناي جهاد با دشمن بيروني است و بدون آن، اين هم بي ثمر يا بي ثواب است.

در صحنه عاشورا كساني حضور داشتند كه اهل جهاد با نفس بودند و هيچ هوا و هوسي در انگيزه آنان دخيل نبود. از همين رو بر جاذبه هاي مال، مقام، شهوت، عافيت طلبي و... پيروز شدند.

از باب نمونه، عمروبن قرظه انصاري، از شهداي كربلا، در جبهه امام حسين «عليه السلام» و برادرش «علي بن قرظه» در جبهه عمر سعد بود. بدون شك خودساختگي او سبب شد كه هرگز محبت برادرش باعث سستي در حمايت از امام نشود و دليرانه در صف ياران امام، تا مرز شهادت ايستادگي و مبارزه كند.

نافع بن هلال، شهيدي ديگر از عاشوراييان بود. نامزد داشت و هنوز عروسي نكرده بود. در كربلا هنگامي كه مي خواست براي نبرد به ميدان رود، همسرش دست به دامان او شد و گريست. اين صحنه كافي بود كه هر جواني را متزلزل، و انگيزه جهاد را از او سلب كند. با آن كه امام حسين «عليه السلام» نيز از او خواست كه شادماني همسرش را بر ميدان رفتن ترجيح دهد، لكن او بر اين محبت بشري غلبه يافت و گفت: اي پسر پيامبر! اگر امروز تو را ياري نكنم، فردا جواب پيامبر را چه بدهم؟ آن گاه به ميدان رفت و جنگيد تا شهيد شد.

عباس بن علي «عليه السلام» روز عاشورا، وقتي تشنه لب وارد شريعه فرات شد، دست به زير آب برد، اما با يادآوري تشنگي امام و اهل بيت، آب را بر روي آب ريخت و ننوشيد و تشنه بيرون آمد.

اين نمونه ها هر كدام جلوه اي از پيروزي عاشورائيان را در ميدان «جهاد با نفس» نشان مي دهد. يكي علاقه به برادر و ديگري علاقه به همسر را در پاي عشق به امام خود، ذبح مي كند، و ديگري تشنگي خود را در مقابل عطش امام، ناديده مي گيرد ...

پيام تربيتي عاشورا اين است كه اشخاصي قدم در ميدان مبارزه با ستم بگذارند كه نيّت هاي شان خالص باشد؛ ميل به قدرت، شهرت طلبي و محبت به دنيا را در وجود خود از بين برده باشند تا بتوانند در ميدان مبارزه، ثبات قدم و استقامت داشته باشند؛ وگرنه خوف رها كردن مبارزه و هدف و خطرِ افتادن در دام نفس اماره باقي است.

امام امت مي فرمايد: «بايد خودتان را بسازيد تا بتوانيد قيام كنيد، خود ساختن به اين [است]كه تبعيت از احكام خدا كنيد».

نيز مي فرمايد: «تا در بند خويشتن خويش و هواهاي نفساني خود باشيد، نمي توانيد «جهاد في سبيل الله» و دفاع از «حريم الله» نماييد.»

در تاريخ نهضت هاي اسلامي كشورهاي ايران و افغانستان ديديم كه كساني عزّت مندانه در جهاد و جبهه شركت كردند كه در ميدان «جهاد با نفس» به موفقيت رسيده بودند.

شهداي عاشورا، همه مجاهدان با نفس بودند و پيام تربيتي و اخلاقي شان به آيندگان نيز همين است.
6. صبر و استقامت:

براي مقابله با فشارهاي دروني و بيروني و غلبه بر مشكلات در راه رسيدن به هدف، پايداري و استقامت لازم است. بدون صبر، در هيچ كاري نمي توان به نتيجه مطلوب رسيد. براي اين كه مصيبت ها و دشواري هاي راه، انسان را از پاي در نياورد، بايد صبور بود. اين دعوت دين در همه مراحل است و در عاشورا نيز با اين جلوه عظيم روحي رو به رو هستيم و آنچه حماسه كربلا را به اوج ماندگاري و تأثيرگذاري و فتح معنوي مي رساند، روحيه مقاومت امام حسين «عليه السلام» و ياران و همراهان او بود.

امام شهيدان، از آغاز، نيروهايي را به همراهي طلبيد كه مقاوم باشند. در يكي از منزلگاه هاي ميان راه، فرمود: «اَيُّهَا النّاسُ فَمَنْ كانَ منكم يَصْبِرُ عَلي حدِّ السيفِ وَ طَعْن الاسِنّةِ فَليقم مَعَنا و اِلاّ فَلْيَنْصَرِف عَنّا»؛ «اي مردم! هر كدام از شما كه تحمل تيزي شمشير و زخم و ضربت نيزه ها را دارد همراه ما بماند و الاّ باز گردد.»

سخت ترين ضربه هاي روحي و مصيبت شهادت فرزندان و ياران، بر امام حسين «عليه السلام» وارد شد، لكن در همه آن ها خود را نباخت و مقاومت و ايستادگي كرد. هنگام خروج از مكّه در خطبه اي با اشاره به حوادث آينده و پيشگويي شهادت خويش، فرمود: «نَصْبِرُ عَلي بَلائِه وَ يُوَفّينا اُجورَ الصّابِرينَ»؛ «ما، به رضاي خدا رضاييم، بر بلاي او صبر مي كنيم، او نيز پاداش صابران را به ما مي دهد.» با توجه به اين كه صحنه كارزار، همراه با زخم و ضربه و مرگ و درگيري و اسارت و صدها خوف و خطر است، امام حسين «عليه السلام» شرط همراهي را صبر دانست تا ياران صبورش تا نهايت كار با او بمانند.

در ميان بازماندگان شهداء عبدالله بن جعفر - همسر حضرت زينب «عليهاالسلام» - كه در مدينه مانده بود، دو فرزندش در كربلا در ركاب سالار شهيدان، شهيد شدند. برخي به او زخم زبان مي زدند، امّا او با ايمان و صبر والا، داغ دو جوان را تحمل مي كرد و مي گفت: آنچه شهادت اين دو فرزند را بر من آسان مي سازد آن است كه آن دو، در كنار برادرم و پسر عمويم حسين بن علي «عليه السلام» كشته شدند، در حالي كه نسبت به او از جان گذشتگي نشان دادند و در كنار او صبر و مقاومت كردند.

صبر و پايداري شهداي كربلا و بازماندگان آنان به عنوان يك «مقام» و خصلت برجسته و ارزشمند به ثبت رسيده است و زيارت نامه هاي آن شهدا گوياي روشن آن است.

در نهضت هاي اسلامي ايران، افغانستان، لبنان و... اگر پايداري مردم در مبارزه و تحمّل دشواري ها و شهادت ها نبود، و اگر رزمندگان اسلام در جبهه ها، آن همه تلفات و شدايد را تحمّل نمي كردند، نهضت هاي اسلامي به پيروزي نمي رسيد.

امام امت در مورد مقاومت مجاهدين افغانستان مي فرمايد: «[براي]اين افغانستان، دست شوروي هر روز فاجعه درست مي كند، البته ملّت افغانستان هم همچو در مقابلش ايستاده اند كه شايد او را پشيمان كرده باشند.»

بدون شك، حادثه كربلا آموزگار مقاومت بود و آثار تربيتي آن در جهان اسلام و به ويژه تشيّع در مبارزات حق طلبانه جلوه گري مي نمايد. مقاومت شهداي كربلا شهادت و سختي هاي جنگ را براي رزمندگان و مجاهدان اسلام قابل تحمّل و آسان كرده است، چنان كه خانواده هاي شهدا نيز از صبر زينب كبري صبوري آموخته اند و پدران، مادران و همسران، داغ جوانان خويش را با الهام از واقعه عاشورا تحمل كرده و مي كنند.
7. عمل به تكليف:

مكتبي بودن يك مسلمان را از اين جا مي توان شناخت كه در همه ابعاد زندگي و كارهاي فردي و اجتماعي، نسبت به آن چه «وظيفه ديني» است، متعبّد و عامل باشد. تكليف در شرايط مختلف فرق مي كند. عمل به تكليف ممكن است مطابق خواسته قلبي انسان باشد يا مخالف؛ مورد پسند مردم باشد يا نه. مسلمان چون در برابر خداوند تعهد سپرده است، عملكرد او نيز بايد طبق خواسته او باشد و «عمل به تكليف» را فداي هيچ چيزي نكند.

فرهنگ «عمل به تكليف» وقتي در جامعه و ميان افراد حاكم باشد، همواره احساس پيروزي مي كنند. به تعبير قرآن كريم به «اَحْدي الْحُسنَيَين» مي رسند و در مبارزات هم چه كشته شوند و چه به پيروزي نظامي، سياسي و... برسند، هر دو صورت براي آنان خوب است.

امامان معصوم «عليهم السلام»، در شرايط مختلف اجتماعي مطابق تكليف عمل مي كردند. قضيه عاشورا نيز يكي از جلوه هاي عمل به وظيفه بود. شرايط و شناخت زمينه ها اقتضاي چنين تكليفي را داشت، لذا امام حسين «عليه السلام» فرموده است: «اَرْجُو اَنْ يَكُونَ خَيْرا ما ارادَ اللّهِ بِنا، قُتِلْنَا اَمْ ظَفَرْنا»؛ «اميدواريم آنچه خدا براي ما اراده فرموده است، خير باشد، چه كشته شويم و چه پيروز گرديم.»

امام امّت بر اساس همين فرهنگ مي فرمود: «همه ما مأمور به اداي تكليف و وظيفه ايم، نه مأمور نتيجه.»

پيام اخلاقي و تربيتي عاشورا براي همه، به ويژه آنان كه موقعيت ويژه و وظيفه بيش تر دارند و براي ديگران الگو هستند، «شناخت تكليف» و «عمل به تكليف» است. نقش شناخت تكليف و عمل به آن در سرنوشت جوامع، بسيار با اهميّت و حياتي است. در زمان سالار شهيدان «عليه السلام» چنانچه همه پيروان حق وظيفه خويش را مي شناختند و مانند شهداي كربلا با جانبازي و حمايت از امام خويش به وظيفه عمل مي كردند، مسير تاريخ به گونه ديگري رقم مي خورد و سرنوشت اسلام و مسلمانان به گونه ديگري مي شد.

امروز نيز بايد جنبه هاي مختلف تكليف را شناخت و نسبت به انجام آن متعهد بود و پيروزي را در انجام وظيفه دانست. اگر چنين انديشه و تفكري در جامعه تحقق پيدا كند، آثار و نتايج آن آرامش روحي و امنيت اجتماعي خواهد بود.
8. محبت به خدا:

محبت خداوند موجب مي شود همه گام ها در جهت رضاي دوست برداشته شود و انسان در اداي تكليف تزلزل و ترس به خود راه ندهد و دوست داشتن مردم نيز باعث اعتناي به آنان و موجب حركت براي رفع مشكلات آن ها مي شود.

اين دو ويژگي در سالار شهيدان و ياران شهيدش درخشش خاصّي دارد. فرازهايي از مناجات وي در عصر روز عرفه در صحراي عرفات با خداي خويش، نشان دهنده محبّت او به خداوند متعال است.

در روز عاشورا هر اندازه عقربه هاي ساعت به ظهر نزديك مي شد و بحراني ترين لحظات نزديك تر مي گرديد، آن عاشق دلباخته با سپري شدن لحظه هاي فراق و نزديك شدن وعده وصل، مصمم تر و چهراش شكفته تر مي شد و وجد و شور خاصّي در امام «عليه السلام» مشاهده مي گرديد. همين حالت عشق و علاقه ملاقات با معبود در ياران شهيدش نيز مشاهده مي شد.

در مورد محبت و علاقه حضرت به مردم، همين بس كه روزي در حال عبور، مساكيني را ديد كه دور هم جمع شده و مشغول خوردن بودند. امام را كه ديدند به وي سلام كرده، به حضرت تعارف كردند. امام متواضعانه از اسب پياده شد، دعوت آنان را پذيرفت و در كنارشان نشست و آنان را مورد لطف و محبت ويژه خويش قرار داد و فرمود: اگر نان هاي شما از صدقه نمي بود، من نيز با شما همسفره مي شدم و از غذاي شما مي خوردم؛ لكن ما، صدقه نمي خوريم. شما برخيزيد و با من به منزل بياييد و از سفره ما استفاده كنيد تا من هم با شما همسفره و هم غذا شوم، و چنين كردند.

امام «عليه السلام» با اين رفتار خويش هم به نيازمندان شخصيت مي داد و هم به وظيفه اخلاقي خود عمل مي كرد!


(نشريه شميم ياس، بهمن 1386، شماره 59)


پي نوشت ها:
1. محمد باقر مجلسي؛ بحارالانوار، ج 45، ص 7 و ابو مخنف؛ وقعة الطف، قم، جامعه مدرسين؛ 1367، ص 209.
2. محمد باقر مجلسي؛ پيشين، ج 44، ص 352 و ج 45، ص 14.
3. عبدالرزاق الموسوي مقرم، مقتل الحسين، دار الكتاب الاسلامي، 1399 ق، چاپ پنجم، ص 249؛ موسوعة كلمات امام حسين «عليه السلام»، پيشين، ص 463.
4. محمد بن جرير طبري، تاريخ الطبري، ج 3، جزء پنجم، مؤسسه عزّ الدين، بيروت، 1407 ق، چاپ دوم، ص 211؛ ابن اثير، الكامل في التاريخ، ج 2، دار احياء التراث العربي، 1408 ه، ص 559.
5. محمد باقر مجلسي؛ پيشين، ج 45، ص 9.
6. عبدالرزاق الموسوي المقرم؛ پيشين، ص 282.
7. صحيفه نور، ج 20، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني، 1378، ص 77.
8. منظور پيروزي انقلاب اسلامي است.
9. صحيفه نور، پيشين، ص 492.
10. همان، ج 18، وزارت ارشاد اسلامي، 1365 ش، ص 91.
11. سيد مصطفي حسيني دشتي؛ پيشين، ص 602.
12. سوره حشر (59) آيه 9.
13. محمد باقر مجلسي؛ پيشين، ص 366 - 367؛ باقر شريف القرشي؛ پيشين؛ ص 48.
14. خوارزمي؛ پيشين، ص 229؛ محمد باقر مجلسي؛ پيشين، ص 393.
15. و روي انّ سعيد ابن عبداللّه الحنفي تقدم امام الحسين «عليه السلام»، فاستهدف له يرمونه باالنبل، فما اخذ الحسين يمينا و شمالاً الاقام بين يديه، فما زال يرمي حتي سقط الي الارض... عبدالرزاق الموسوي المقرم؛ پيشين، ص 245.
16. محمد باقر مجلسي؛ پيشين، ج 45، ص 22، سيد محسن امين، اعيان الشيعه، ج اول؛ دار التعاريف للمطبوعات، بيروت، ص 605.
17. احمدي صابري همداني؛ ادب الحسين، جامعه مدرسين، قم، 1407 ق، چاپ دوم، ص 210.
18. محمد باقر مجلسي؛ پيشين، ج 45، ص 41.
19. كلمات قصار امام راحل، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني «ره»، ص 66.
20. همان، ص 75.
21. الحافظ سليمان القندوزي الحنفي، ينابيع المودّة، باب 61، مكتبة المحمدي، قم، 1385 ق، چاپ هشتم، ص 338.
22. محمد باقر مجلسي؛ پيشين، ج 44، ص 367.
23. ابو مخنف؛ پيشين، ص 274 - 273.
24. عباس قمي؛ مفاتيح الجنان، زيارت اربعين، ص 855.
25. صحيفه نور، ج 18، ص 91.
26. سوره توبه (9) آيه 52.
27. سيد محسن امين؛ پيشين، ص 597.
28. كلمات قصار امام راحل، ص 50.
29. عباس قمي؛ پيشين؛ دعاي عرفه.
30. محمد باقر مجلسي؛ پيشين، ج 44، ص 297.
31. سيد محسن امين، پيشين، ص 580.



اساسي ترين ابعاد حادثه عاشورا

چكيده
يكي از اساسي ترين ابعاد حادثه عاشورا، درس ها و عبرت هاي اين نهضت است. درس هاي عاشورا همواره بحثي زنده، حيات بخش و حركت آفرين است. هر چند اين رويداد در مكان و زمان محدودي به وقوع پيوست اما درس هاي آن ويژه زمان و مكان خاصي نيست. عدالت خواهي و ستم ستيزي، عزت، پاسداري از اسلام و ارزشهاي اسلامي، شهادت در راه خدا، جمع ميان سياست و معنويت، امر به معروف و نهي از منكر از جمله درس هاي مهم در عرصه رفتارسياسي رويداد عاشورا است.

بنابراين تحليل عوامل زمينه ساز حادثه عاشورا، مايه عبرت جامعه اسلامي و نظام ديني است، مهم ترين آن ها را تحت عنوان دگرگوني ارزش ها و آرمان هاي حاكم بر جامعه نبوي و كوتاهي خواص از انجام رسالت خود، بازگو مي نمايد. جدايي مردم از اهل بيت عليه السلام و دنياگرايي خواص از جمله موضوعاتي است كه در اين بخش مورد توجه قرار گرفته است .


مقدمه
حادثه عاشورا از چنان ابعاد بزرگ و گسترده اي برخوردار است كه هر چه بيش تر به تحليل و بررسي آن پرداخته شود زواياي نوتر و تازه تري از آن آشكار خواهد شد. قيام عاشورا از سال 61 هجري تا امروز همچون چشمه اي جوشان و خروشان از آب زلال و گواراي خود تشنگان معرفت و حقيقت را سيراب كرده، و الهام بخش بسياري از نهضت هاي حقّ عليه باطل بوده است. انقلاب اسلامي، به رهبري امام خميني(ره) از عاشورا الهام گرفت. ماندگاري و پايايي آن نيز در گرو بهره گيري از درس ها و عبرت هاي آن است. درس هاي عاشورا در گستره زمان و زمين همچنان ادامه دارد، چرا كه در ادبيات عاشورا آمده است: «كلّ يوم عاشورا و كل ارض كربلا و كل شهر محرم[1]».يعني درگيري حقّ جويان و عدالت خواهان با باطل و ستمگران هميشگي است .رويداد عاشورا در تاريخ همواره قابل تكرار است. از اين روي، عاشورا رسالت بزرگي را بر دوش همه دينداران به ويژه آگاهان جامعه نهاده است. همگان پس از شناخت ابعاد آن موظف اند خود و جامعه خود را با آن مقايسه و از آن درس و عبرت بياموزند، چرا كه زنده بودن تاريخ به ترسيم و تصويب آن و سنجش خودمان با آن است. پس اساسي ترين ابعاد اين حادثه بزرگ را در دو بخش آن بررسي مي كنيم:

الف. درس هاي عاشورا؛
ب. عبرت هاي عاشورا.


پيش از آن يادآوري چند نكته مفيد و مناسب مي نمايد:

تفاوت درس و عبرت

درس گرفتن از قيام عاشورا يعني گفتار و رفتار عاشورائيان را در زندگي فردي و اجتماعي، الگو و اسوه قراردادن. در نهضت عاشورا با قهرمانان و الگوهايي روبه رو هستيم كه با گفتار و رفتار خود حادثه اي بس بزرگ آفريدند، حادثه اي كه مي توان براي شيعه و مسلمانان بلكه همه جهانيان الگوي مناسب و كارآمدي باشد. واژه «عبرت» از ريشه «عبور» و گذشتن از چيزي به چيز ديگر است. به اشك چشم «عبره »گفته مي شود[2]، چون اشك از چشم عبور مي كند. در تعبير خواب نيز، اين واژه به كار رفته، چون انسان را از ظاهر به باطن منتقل مي كند. به همين مناسبت به حوادثي كه به انسان پند دهد «عبرت» گويند، چون انسان را به يك سلسله تعاليم كلّي راهنمايي مي كند[3]. بنابراين، عبرت آموزي يعني از حال به گذشته رفتن و گذشته را بررسي و از آن پند گرفتن است. عبرت آموزي از حادثه عاشورا به اين معناست كه انسان همواره آن را مورد مطالعه قرار داده و جامعه خود را با آن مقايسه كند تا بفهمد در چه حال و وضعي قرار دارد، چه چيزي او را تهديد مي كند و چه چيزي براي او لازم است.

با اين بيان، تفاوت اساسي بين درس و عبرت وجود ندارد؛ چرا كه عبرت آموزي نوع ديگري از درس است، امّا درس از راه عبرت گيري. با اين توضيح كه ما در درس آموزي نقطه هاي اوج و خوبي ها را مي بينيم و آن ها را به عنوان اسوه و سرمشق معرفي مي كنيم. امّا در عبرت آموزي، تنها به خوبي ها و الگوهاي مثبت نگاه نمي كنيم بلكه بدي ها و زشتي ها و نامردمي ها را نيز مي بينيم و از آن به گونه اي ديگر درس مي آموزيم. به گفته استاد شهيد مطهري: حادثه عاشورا دو صفحه دارد: سفيد و نوراني، تاريك و سياه. صفحه سفيد قهرماناني چون امام حسين عليه السلام و قمر بني هاشم و صفحه سياه قهرماناني چون يزيد، ابن زياد و عمر سعد دارد. در بحث عبرت ها به صفحه سياه و تاريك و جنايت هاي آنان نيز توجّه مي شود.


اهميت بحث عبرت آموزي در انديشه اسلامي
هر چند برخي درس آموزي و عبرت گيري از تاريخ را نفي كرده اند[4]، ولي بر اساس بينش اسلامي، اين موضوع مورد تأييد و تأكيد منابع ديني ماست. قرآن و روايات در بسياري از موارد ما را به درس آموزي و عبرت گيري از تاريخ فرا خوانده اند. از باب نمونه: قرآن پس از طرح داستان حضرت يوسف و برادرانش و همچنين انحراف زليخا و عفاف و پاكدامني يوسف و ديگر مسائل مي فرمايد:« لَقَدْ كانَ في قَصَصِهِمْ عِبْرَةٌ لِأُولِي الْأَلْبابِ»[5]؛«در قصه هاي آنان براي صاحبان خرد عبرت است».

امامان بزرگوار شيعه نيز بر اين مسأله تأكيد كرده اند. به عنوان نمونه: علي عليه السلام به يكي از كارگزارانش مي نويسد:«و اعتبر بما مضي من الدنيا لما بقي منها، فان بعضها يشبه بعضاً و آخرها لاحقٌ باوّلها[6]؛ از گذشته دنيا، براي مانده و آينده آن پند و عبرت گير. چرا كه پاره هاي تاريخ با يكديگر همانندند و پايانش به اوّلش مي پيوندد».آيات و روايات در اين باره فراوان است. در اين جا به همين دو نمونه بسنده مي كنيم.


درس هاي عاشورا

درس هاي عاشورا همواره بحثي زنده، حيات بخش و حركت آفرين است. هر چند اين رويداد در مكان و زمان محدودي به وقوع پيوست، امّا درس هاي آن ويژه زمان و مكان مشخصي نيست. اگر تا ديروز عده اي مي پنداشتند كه عاشورا حادثه اي مقطعي است، امروز با توجه به تعاليم عاشورايي امام خميني و در نتيجه استقرار حكومت اسلامي، بايد به عنوان رويدادي تلقّي شود كه در طول تاريخ مي تواند درس آموز بوده و پايه هاي ستم و استبداد را از بيخ و بن براندازد:«واقعه عظيم عاشورا از سال 61 هجري تا خرداد 42 و از آن زمان تا قيام حضرت بقية الله ارواحنا لمقدمه الفداه، در هر مقطعي انقلاب ساز است[7]

پس از سال 61 هجري، اين رويداد در عرصه رفتار سياسي الگوي بسياري از حركت ها شده است: حركت توّابين، مردم مدينه، قيام مختار، نهضت زيدبن علي، قيام محمد نفس زكيّه و ابراهيم فرزندان عبداللّه...تا قيام و نهضت مقدس ملت ايران به رهبري امام خميني همه و همه با الهام از عاشورا سازماندهي شده اند. اقبال لاهوري، استقلال و نجات پاكستان را مرهون قيام عاشورا دانسته است. گاندي، نيز، نهضت عاشورا را الهام بخش خود در رهايي هندوستان مي داند[8]. ما در اين مقال، در صدد تجزيه و تحليل قيام و انقلاب هايي كه در پي رويداد عاشورا صورت گرفته اند نيستيم و همچنين در پي صداقت و يا درستي و نادرستي اين نهضت ها نيز نيستيم؛ ما بر آنيم كه اشاره كنيم كه رويداد عاشورا در گذشته در عرصه رفتار سياسي منشأ حركت هايي عليه حاكمان ستم در دوره هاي گوناگون بوده و هست. و در يك كلمه اگر نهضت بزرگ عاشورا را الگو و اسوه همه حركت هاي حق طلبانه و عدالت خواهانه بناميم و بدانيم سخني به گزاف نگفته ايم. مردان بزرگواري از آل هاشم در برابر ستم مقاومت نشان دادند كه براي بزرگان تاريخ نمونه و الگو است».

بسياري از نويسندگان، شاعران و تاريخ نگاران مسلمان و غير مسلمان از درس آموزي اين رويداد براي همه جهانيان سخن گفته اند. از باب نمونه يكي از نويسندگان مصري به نام عباس محمود عقاد، با قلم توانايش در كتاب« ابوالشهداء حسين بن علي عليه السلام » چنين مي نويسد:«نه تنها مسلمانان بلكه غير مسلمانان از اين حادثه درس جوانمردي، ايثار و مقاومت در برابر ستمگران گرفتند. از سفير مسيحي كه در همان مجلس يزيد به او اعتراض كرد بگيريم تا برسيم به قرون ميانه، تا روزگار خودمان[9] ».

آري عاشورا از چنان عمق و غنايي برخوردار است كه تا پايان تاريخ، پيام آور ارزش هاي والاي انساني و الهام بخش انسان هاي آزاده و خداجو خواهد بود. عاشورا دانشگاهي است كه همه طبقات از زن و مرد، كوچك و بزرگ، باسواد و بي سواد، سياه و سفيد، مسلمان و غير مسلمان از آن درس مي آموزند و در اين دانشگاه همواره استادان بنامي چون: حسين بن علي عليه السلام ، قمر بني هاشم، زينب كبري و ديگر عاشورائيان تدريس مي كنند. ولي متأسفانه ما تاكنون نتوانسته ايم ارزش هاي عاشورا را آن چنان كه شايد و بايد به جوامع جهاني بشناسانيم. در يكي از فيلم هايي كه بر ضد اسلام به وسيله B.B.C با نام شمشير اسلام، تهيه شده، بخش مهمّي از آن را عزاداري و سوگواري هاي دوستداران امام حسين عليه السلام تشكيل مي دهد. مفسّر اين فيلم مي گويد:«بايد مراقب بود كه اگر اين عزاداري ها و اين همه عشق هدف دار شود و به سوي قلب غرب نشانه رود، ديگر هيچ سلاحي نمي تواند در برابر آن مقابله كند[10]».

با توجه به سخنان فوق، مهم جهت دار شدن مراسم عاشورا و شناخت درس هاي آن در ابعاد گوناگون است.

فداكاري و ايثار، صبر و استقامت، شهادت و شجاعت، تعهد و مسؤوليت، صداقت و وفاداري، قاطعيت در راه هدف، دفاع از امامت و ولايت، دفاع و پاسداري از دين و ارزش ها، تولي و تبري، ستيز با ستم و ستمگران، با فساد و مفسدان، دستور به نيكيها، پرهيز از بديها و زشتيها، انس با قرآن، ترويج فرهنگ نماز، نهراسيدن از نيروي دشمن، پرهيز از سستي و تنبلي در برابر تجاوز به ارزش ها، افشاي چهره دشمنان اسلام، توجّه به معنويات حتّي در جبهه جنگ، نفي نژادپرستي، توبه، دعا، استغفار، تسليم در برابر خدا، قيام براي خدا و...بخشي از درس هاي عاشورا است. البته همين درس ها كافي است كه يك ملّت را از ذلت به عزت برساند و همين درسها مي تواند جبهه كفر و استكبار را شكست بدهد. همان گونه ملت ايران با الهام از همين درس هاي عزّت بخش استبداد و استعمار را به زانو درآورد و باز همين درس ها بود كه نقش خود را در جنگ تحميلي به نمايش گذاشت.

آن چه ذكر شد تنها فهرست بخشي از درس ها و آموزه هاي عاشورا بود. صدها بلكه هزارها هزار درس از رويداد عاشورا مي توان آموخت. شرح و تفصيل درس هاي ياد شده در اين مقال نمي گنجد. از اين روي، به شرح نمونه هايي از درس ها بسنده مي كنيم:


1. عدالت خواهي و ستم ستيزي

ستيز با ستم و ستمگران به ويژه حاكمان ستم و بر پاييِ عدل يكي از درس هاي عاشورا در عرصه رفتار سياسي است. عاشورا به ما مي آموزد كه انسان مسلمان نمي تواند در برابر ستم و ستمگران سكوت كند و بي تفاوت بماند؛ اگر سكوت كرد در حكم همان ستمكار است. امام حسين عليه السلام در يك سخنراني كه در منزل «بيضه» در برابر سپاهيان حرّ فرمودند:«اي مردم. رسول خدا(ص) فرمود: اگر كسي حاكم ستمگري را ببيند كه حلال خدا را حرام مي كند، عهد و پيمان الهي را مي شكند، و با سنت رسول خدا مخالف است، و با بندگان خدا به ستم و بيدادگري رفتار مي كند، پس با گفتار و كردار در برابرش نايستد بر خداست كه اين فرد را نيز با همان حاكم ستمكار محشور كند[11] .

آن بزرگوار سپس از بني اميه و پيروان آنها به عنوان نمونه و مصداقي از سخنان پيامبر گرامي اسلام ياد كرده و مي فرمايد:«مردم آگاه باشيد كه بني اميه و اتباع آنها پيرو شيطانند و از پيروي و بندگي خداي بخشنده سرپيچي كرده اند، فساد و تباهي را آشكار ساخته اند و حدود الهي را تعطيل كرده اند و اموال مردم را به خود اختصاص داده اند. حرام خدا را حلال و حلالش را حرام كرده اند. من از هر كس شايسته ترم كه وضع موجود را تغيير دهم...پس لازم است از روش من پيروي كنيد زيرا عمل من براي شما حجّت و سرمشق است...[12]». از سخنان ياد شده چند نكته اساسي زير استفاده مي شود:

1. مبارزه با ستم ستمگران و متجاوزان به حدود و قوانين دين واجب است. اين برنامه بايد سر لوحه زندگي امت اسلامي در گستره تاريخ در هر سرزميني باشد.

2. سكوت در برابر حاكم ستم، گناهي بس بزرگ و در حدّ گناه همان حاكم ستم است.

3. حكومت يزيدي از مصاديق حاكمان ستم و متجاوزان به حدود و قوانين الهي است. از اين روي مبارزه با او نيز تكليف الهي است.

امام در نامه اي به مردم كوفه مي نويسد:«فلعمري ما الامام الاّ الحاكم بالكتاب، القائم بالقسط، الدائن بدين الحق، الحابس نفسه علي ذات الله»[13]؛« به جان خودم سوگند، امام و پيشوا تنهاكسي است كه برابر كتاب خدا داوري كند. دادگر و متدين به دين حقّ باشد. وجود خويش را وقف و فداي فرمان خدا كند».

امام حسين عليه السلام در همين نامه سخنان مردم كوفه را كه نوشته بودند: «ليس لنا امام؛ ما امام نداريم، تأييد كرده است، چرا كه آن بزرگوار يزيد را داراي شرايط امامت و حكومت نمي داند. زيرا كه اجراي حقِّ و عدالت، عمل به كتاب خدا از شرايط امام و حاكم است و يزيد هيچ يك از اين شرايط را ندارد.


3. پاسداري از اسلام و ارزش هاي اسلامي

پاسداري از اسلام و ارزش هاي اسلامي يكي ديگر از درس هاي عاشورا در عرصه رفتار سياسي است. پيش از يادآوري اين درس از سوي امام حسين عليه السلام و ديگر عاشورائيان يادآوري اين نكته مفيد مي نمايد كه: در فلسفه سياسي، امروزه در باره نقش حكومت در تأمين سعادت، اخلاق و معنويت گفت و گو بسيار است. برخي (حكومت هاي ليبرال) بر اين باورند كه اين گونه امور در قلمرو مسائل خصوصي افراد جاي دارد. از اين روي، حكومت در اين باره هيچ مسؤوليتي ندارد. امّا در انديشه سياسي اسلام، با دليل هاي بسيار اين گونه امور جزو قلمرو حكومت است. نه تنها حاكم و همه كارگزاران حكومتي بايد به اسلام و ارزش هاي اسلامي باور داشته باشند كه همگان موظف به تبليغ و پاسداري از آن مي باشند. بر همين اساس هنگامي كه اسلام و ارزش هاي آن از سوي امويان مورد تهاجم قرار گرفته بود و يزيد و كارگزارانش به روشني بر خلاف احكام اسلام و دستورهاي آن عمل مي كردند ولي در عين حال رفتار خودرا در برابر اسلام مي نماياندند، امام حسين عليه السلام براي پاسداري از اسلام قيام كرد چرا كه اگر امام حسين عليه السلام قيام نمي كرد ديري نمي پاييد كه از اسلام جز نامي باقي نمي ماند. حكومت يزيد درصدد نابودي اصل اسلام بود. از اين روي وقتي كه امام حسين عليه السلام دعوت به سازش و بيعت با يزيد شد فرمود:«انّا لله و انّا اليه راجعون، و علي الاسلام السلام اذ قد بليت الامة براع مثل يزيد»[14]؛ «در اين صورت بايد از اسلام براي هميشه چشم پوشيد، هنگامي كه امت به زمامداري فردي چون يزيد گرفتار آيد».

امام عليه السلام در بسياري از موارد از جمله در نامه اي كه از مكّه به مردم بصره مي نويسد همچنين به هنگام رويارويي سپاه امام عليه السلام با سپاه حرّ نيز پاسداري از اسلام را وظيفه همه مسلمانان دانسته و از آنان مي خواهد كه او را در اين راه ياري دهند. در نامه آن بزرگوار به سران قبائل بصره چنين آمده است:«شما را به كتاب خدا و سنّت پيامبر(ص) فرا مي خوانم. زيرا در شرايط و وضعيتي قرار گرفته ايم كه سنّت پيامبر(ص) از ميان رفته و جاي آن را بدعت گرفته است. اگر دعوت مرا بپذيريد شما را به راه سعادت راهنمايي مي كنم[15].»

آن بزرگوار در جاي ديگر مي فرمايد:«لو لم يستقم دين جدّي الاّ بقتلي فيا سيوف خذيني»[16]،« اگر دين جدّم جز به كشته شدن من استوار نمي ماند پس اي شمشيرها مرا فرا گيريد».

با سخنان ياد شده امام عليه السلام به ما مي آموزد كه اگر براي پاسداري از اسلام راهي به جز فداكاري و ايثار و كشته شدن نباشد بايد جان خود را فداي اسلام كرد. نه تنها امام حسين عليه السلام كه همه ياران او هدفي جز پاسداري از اسلام نداشتند. از باب نمونه، در آن هنگام كه دست راست قمر بني هاشم قطع مي شود مي فرمايد:«به خدا سوگند اگر چه دست راست مرا قطع كرديد ولي من تا زنده هستم از دين خودم حمايت خواهم كرد».


4. شهادت در راه خدا

سياست مداران حرفه اي در مبارزه دو گروه با يكديگر بر توازن قوا تأكيد مي كنند و از درگيري مبارزان با دشمني كه از جهت عِدّه و عُدّه برتر است، بر حذر مي دارند و آنان را به سكوت و گوشه گيري فرا مي خوانند. روشن فكران آن زمان نيز امام حسين عليه السلام را از درگيري با يزيد كه تا بن دندان مسلح بود بر حذر مي داشتند، امّا منطق آن بزرگوار چيز ديگري بود. او و ديگر عاشورائيان از ايستادگي در برابر يزيد و حكومت اموي هرگز ترديدي به خود راه ندادند و با ايثار جان خود درخت اسلام را آبياري كردند. كشته شدن در راه خدا هر چند از سوي انسان هاي ظاهر بين جدا شدن از دنيا و لذايذ آن است، ولي از نگاه انسان هاي وارسته، شهادت پايان رنج ها و سختي ها و رسيدن به لقاء الله است. آخرين آرزوي اين گونه انسان ها شهادت است.

اسلام با تحول در بينش ها و ارزش ها انسان هايي را تربيت كرد كه براي دفاع از مكتب، از جان و مال خويش مي گذشتند و در ميدان جهاد و شهادت پدر و پسر بر يكديگر پيشي مي گرفتند[17]. و گاه براي حضور يكي از آن ها در صحنه جنگ و جهاد و ماندن يكي از آن ها در خانه، كار به قرعه مي كشيد[18]. وقتي كه امام حسين عليه السلام مي خواست از مكّه حركت كند در خطبه اي، از زيبايي مرگ در راه خدا سخن گفت و از همراهان خواست هر كس آمادگي كشته شدن در راه خدا دارد همراه ما بيايد:

«من كان باذلاً فينا مهجته موطّنا علي لقاء الله نَفْسَهُ فليرحل معنا»[19]؛«هر يك از شما حاضر است در راه ما از خون قلب خويش بگذرد و جانش را در راه ما نثار كند آماده حركت با ما باشد». در جاي ديگر آن بزرگوار مي فرمايد:«اگر اين بدن ها براي مرگ آفريده شده اند پس چه بهتر كه به صورت شهادت باشد[20].»

استقبال از مرگ در راه عقيده و آرمان نزد ملت هاي ديگر هم ارزشمند است. مردم آزاده ديگر نيز چنين مرگي را تقديس و ستايش مي كنند و آن را برتر از زندگي ذلت بار و زير ستم و همراه با ننگ و پستي مي دانند. بنابراين، چه قدر سست و بي پايه است سخنان كساني كه امروزه، شهادت طلبي را «خشونت» خوانده و آن را محكوم مي كنند. سخنان اينان از عقل و نقل هر دو به دور است. كوتاه سخن اين كه تلاش و فداكاي و ايثار جان و مال در راه عقيده و هدف هاي الهي تا كشته شدن و شهادت در راه خدا يكي از درس هاي رويداد عاشورا در عرصه رفتار سياسي است، يعني انسان در عرصه سياسي گاه به جايي مي رسد كه بايد در راه هدف و آرمان هاي الهي فداكاري كند و از جان و مال خود بگذرد. اين يكي از درس هاي امام حسين عليه السلام و ديگر عاشورائيان در قضيّه كربلاست.


5.جمع بين سياست و معنويت

جمع بين حضور در عرصه هاي سياسي و توجّه به معنويات يكي ديگر از درس هاي عاشورا است. غفلت از نيازهاي روحي و معنوي به ويژه براي كساني كه درگير كارهاي مهم و سنگين اند و مسؤوليت هاي بالايي دارند خطرساز و خطرآفرين است كه بايد در برابر آن هشيار بود. امام حسين عليه السلام در آن هنگام كه روياروي دشمن ايستاده و حتّي در آن هنگامي كه در محاصره دشمنان است، هرگز از اين مسأله غفلت ندارد. از اين روي، در تاريخ آمده است كه در شب عاشورا در ميان خيمه امام حسين عليه السلام جنب و جوش عجيب و نشاط فوق العاده اي به چشم مي خورد؛ يكي مشغول دعا و مناجات با خداست و آن ديگري مشغول تلاوت قرآن:

«لهم دوِيٌّ كدويّ النحل بين قائم و راكع و ساجد»[21] .و به هنگام حمله دشمن درعصر تاسوعا امام حسين عليه السلام به قمر بني هاشم مي فرمايد: «به سوي آنان برو و اگر توانستي امشب را مهلت بگير، تا به نماز و استغفار و مناجات با پروردگارمان بپردازيم. خدا مي داند كه من به نماز و تلاوت قرآن و استغفار و مناجات با خدا علاقه شديد دارم.»[22]

از اين درخواست در آن موقعيت به خوبي مي توان به اهميت معنويت و خودسازي پي برد. اين كار امام عليه السلام بيانگر آن است كه هرگز نبايد به دليل كار و گرفتاري زياد از خودسازي و توجّه به معنويات غفلت كرد. چرا كه موفقيت هاي انسان در همه عرصه ها در گرو همين توفيق است. ممكن است گفته شود كسي كه به خاطر خدا كار و يا مسؤوليتي را پذيرفته است و با منطق انجام وظيفه مشغول كار است، كار او بلكه همه حركت هاي او عبادت است، ولي بايد توجه داشت كه براي عباداتي كه بين انسان و خداست اثر و نقشي است كه هيچ چيز ديگر نمي تواند جايگزين آن شود.


6. امر به معروف و نهي از منكر

از درس هاي مهمي كه در عرصه رفتار سياسي مي توان از رويداد عاشورا آموخت، درس امر به معروف و نهي از منكر است. همان گونه كه رفتار امت اسلامي با يكديگر بر اساس امر به معروف و نهي از منكر است با حاكمان نيز بر همين مبنا استوار است. دولت حاكم بر مسلمانان، اگر ستمگر باشد بايد بر اساس مراحل امر به معروف و نهي از منكر با او برخورد كرد. امام حسين عليه السلام در وصيت نامه سياسي الهي خود يكي از انگيزه هاي قيام خود را امر به معروف و نهي از منكر مي داند:

«من از روي خودخواهي، غرور و خيره سري و يا به منظور ايجاد فساد و آشوب و ظلم و ستمگري به پا نخاسته ام، بلكه قيام من براي اصلاح امور مسلمانان و... اجراي برنامه امر به معروف و نهي از منكر در ميان امت اسلامي است».[23] از اين وصيت نامه استفاده مي شود كه حركت هاي سياسي انواع گوناگون دارد: حركت از روي خودخواهي، غرور، ستم و فساد كه درست نيست و تنها حركتي كه بر اساس مصالح مردم و امر به معروف و نهي از منكر باشد درست است و بايد آن را الگو و سر مشق خود قرار داد.

ب.عبرت ها
1. دگرگوني ارزش ها

چرا پس از پيامبر(ص) به تدريج ارزش ها و آرمان هاي اسلامي رنگ باختند و دگرگون شدند؟ پاسخ اين پرسش نياز به شناخت يك نكته تربيتي و دقت در اوضاع آن روزگار دارد. همان گونه كه روان شناسان گفته اند: تربيت كاري تدريجي است. پيامبر اسلام (ص) براي تربيت انسان ها و تثبيت ارزش هاي اسلامي تلاش بسيار كردند. امّا ده سال براي تربيت مردمي كه درست بر ضدّ اين خصوصيات بار آمده بودن زمان خيلي كمي بود. درست است كه مردم اسلام را پذيرفته بودند، اما هنوز نتوانسته بودند ارزش هاي جاهلي را به كلّي فراموش كنند و ارزش هاي الهي را با جان و دل بپذيرند به ويژه كه بسياري از مسلمانان پس از فتح مكّه و در سال هشتم هجري به اسلام گرويده بودند و پيامبر نيز دو سال پس از آن از اين جهان رحلت كرده بودند.

نخستين نشانه هاي احياي ضدّارزش ها در جريان سقيفه بني ساعده سر بر آورد. كساني كه از اصحاب و ياران نزديك رسول خدا(ص) به شمار مي آمدند سخناني را به پيامبر نسبت دادند كه بسيار شگفت انگيز بود. با اين كه آن بزرگوار در بسياري از جاها از جمله در آخرين سفر خود كه از مكّه برمي گشت، به صراحت فرموده بودند كه: تفاوتي بين عرب و عجم، بين غلام حبشي و سيد قرشي نيست. امّا به ناگاه در سقيفه اعلام شد كه آن حضرت فرموده اند:

«الائمة من قريش[24]»؛ اين نسبت با صراحت قرآن[25] و سخنان آن بزرگوار[26] ناسازگار است. بنابراين سقيفه بني ساعده نخستين گامها در جهت احياي ارزش هاي جاهلي بود. اما چون دين داري بسياري از مردم قوي بود و هنوز مردم آلوده به دنيا و جلوه هاي آن نشده بودند اين جريان خيلي نمود پيدا نكرد. ولي اين وضعيت چندان دوام پيدا نكرد. امت اسلامي هر روز از مسيري كه پيامبر معيّن كرده بودند دورتر و دورتر مي شدند. عوامل زيادي زمينه ساز اين وضعيت بودند؛ از باب نمونه به پاره اي از آنها اشاره مي كنيم:


2. جدايي مردم از اهل بيت عليه السلام

انحراف رهبري از مسيري كه پيامبر(ص) معين كرده بود و انزواي علي عليه السلام به مدّت 25 سال يكي از مسائلي است كه زمينه را براي دگرگوني ارزش ها فراهم ساخت. چون در جامعه اي كه پيامبر(ص) خطوط كلّي آن را ترسيم كرده بود، آشناسازي مردم با دين و ارزش هاي آن يكي از مناصب اهل بيت عليه السلام بود. كه اين نقش با انزواي علي عليه السلام و منع از ترويج احاديث نبوي از آن ها گرفته شد. با اين وضعيت مردم براي اين كه رفتار خود را با اسلام راستين و ارزش هاي آن هماهنگ كنند دچار مشكل شدند. متأسفانه در جهت حلّ اين مشكل نه تنها اقدامي نشد كه اقداماتي در جهت عكس آن صورت گرفت. مسلمانان براي شناخت احكام دين به ابوهريره ها و كعب الاحبارها ارجاع شدند.

نقل حديث و فضائل اهل بيت عليه السلام قدغن شد، از باب نمونه، بنا به نقل ابن الحديد، معاويه به كارگزارانش نوشت:«هر كس چيزي در فضيلت ابوتراب و خاندانش روايت كند خونش هدر است. مالش حرمت ندارد[27] »معاويه به اين كار نيز قانع نشد، دستور داد تا احاديثي در نكوهش علي عليه السلام جعل كنند و نيز دستور داد كه همه در منبرها بايد به علي عليه السلام لعن كنند[28]. افزون براين در بخشنامه اي نوشت:«انظروا الي من قامت عليه البيّنة انّه يحب عليّا و اهل بيته فامحوه من الديوان و اسقطوا اعطائه و رزقه[29]؛« هر كه را كه ثابت شد از دوستان و شيعيان علي و اولاد او است اسم او را از ديوان قلم بكشيد و حقوق و مزاياي او را قطع كنيد».

و در بخشنامه ديگري، يادآور شد هر كس را احتمال داديد از دوستان اهل بيت است زير شكنجه قرار دهيد و خانه اش را خراب كنيد[30]. معاويه حكومت بصره و كوفه را به زياد ابن ابيه كه پيش از آن از شيعيان علي عليه السلام به شمار مي آمد داد و او چون به خوبي شيعيان را مي شناخت دست و پاي بسياري از آنان را قطع كرد و به چشم هاي آنان ميل كشيد و بسياري از آنان را تبعيد كرد و يا كشت تا جايي كه شخص مشهوري از آنان باقي نماند.

در اثر تبليغات معاويه، لعن و نفرين به علي عليه السلام از بزرگترين عبادت ها به شمار مي آمد به گونه اي كه اگر شخصي آن را در نماز فراموش مي كرد قضاي آن را به جا مي آورد. معاويه با شيوه ياد شده تلاش مي كرد كه مردم را از اهل بيت عليه السلام جدا كند تا در نتيجه اسلام و ارزش هاي آن فراموش شود و اسلام اموي و ارزش هاي جاهلي جاي گزين آن گردند. از اين روي هر كس در برابر اين دستورات مي ايستاد مورد آزار و اذيت باند اموي قرار مي گرفت.


3. كوتاهي خواص در عمل به تكليف

كوتاهي و سستي خواص از اداي تكليف و انجام وظيفه يكي از عوامل زمينه ساز رويداد عاشورا است. نقش خواص در تحولات و دگرگونيهاي اجتماعي و سياسي از مسائلي است كه ترديدي در آن نيست. بر همين اساس رهبر معظم انقلاب خواص را يكي از عوامل بسيار تأثيرگذار در تحولات تاريخ مي دانستند و در رويداد عاشورا اين تحليل را ارائه كردند كه اگر خواص جبهه حقّ، تسليم جلوه هاي دنيا نگردند و دين را فداي دنيا نكنند و به موقع از حق حمايت كنند، هيچ گاه جامعه اسلامي دچار وضعيت زمان امام حسين عليه السلام نخواهد شد و شاهد حادثه تلخي چون عاشورا نخواهد بود.

منابع براي مطالعه بيشتر:
1.آذرخشي ديگر از آسمان كربلا، آيت الله محمد تقي مصباح يزدي
2. وارثان عاشورا، علي صفايي حائري
3.شفاء الصدور في شرح زياره العاشور، ميرزا ابوالفضل طهراني


منابع و مأخذ
* قرآن كريم
* نهج البلاغه


1. خميني، سيد روح الله، صحيفه نور، تهران، ارشاد اسلامي، ج 16و9، 1378
2.شيخ صدوق، امالي، مؤسسه اعلمي؛
3.--------، ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، تصحيح و تعليق علي اكبر غفاري، مكتبة الصّدوق، تهران.
4.طريحي، فخرالدين، مجمع البحرين، تهران، انتشارات مرتضوي، ج2، چاپ سوم، 1375
5. مطهري، مرتضي، فلسفه تاريخ، ج1، انتشارات صدرا.
6.-----------، حماسه حسيني، ج1، انتشارات صدرا.
7. هاشمي نژاد، درسي كه حسين عليه السلام به انسانها آموخت، انتشارات فراهاني.
8. نجفي، محمد حسن، جواهر الكلام، تهران، دارالكتب الاسلامي ، چاپ هفتم، ج21
9.مجموعه مقالات كنگره بين المللي امام خميني و فرهنگ عاشورا، ج2، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني،
10.تاريخ طبري، ج4،
11.حراني، ابن شعبه، تحف العقول، قم، ناشر:جامعه مدرسين، چاپ دوم، 1404ق
12. سيد بن طاووس، اللهوف، تهران، ناشر:جهان، چاپ اول، 1348ش
13.مجلسي، محمد باقر، بحارالانوار، بيروت، موسسة الوفاء، ج44، 1403 ق/1983 م.
14. شيخ مفيد، الارشاد، ترجمه رسولي محلاتي، تهران، ناشر: اسلاميه، چاپ دوم


[1] صحيفه نور، ج9، ص57 و 202
[2] امالي صدوق، ص118، ؛ ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، ص123
[3] مجمع البحرين، ج2، ص1156؛ تفسير نمونه، ج23، ص491.
[4] فلسفه تاريخ، شهيد مطهري، ج1، ص13
[5] يوسف، 111
[6] نهج البلاغه، نامه 69.
[7] صحيفه نور، ج16، ص179.
[8] درسي كه حسين عليه السلام به انسانها آموخت، شهيد هاشمي نژاد، ص447،
[9] مجموعه مقالات كنگره بين المللي امام خميني و فرهنگ عاشورا، ج2، ص610؛ درسي كه حسين عليه السلام به انسان ها آموخت، ص450 ـ 447.
[10] همان.
[11] تاريخ الامم و الملوك، طبري، ج4، ص304.
[12] همان.
[13] الارشاد، شيخ مفيد، ص204.
[14] اللهوف، سيد بن طاووس، ص20.
[15] تاريخ طبري، ج4، ص404.
[16] اللهوف، ص20.
[17] المغازي، واقدي، ج1، ص265.
[18] همان، ص212.
[19] اللهوف، ص53.
[20] بحارالانوار، ج44، ص374.
[21] سخنان حسين بن علي عليه السلام ، نجمي، ص209.
[22] الارشاد، ص240.
[23] بحارالانوار، ج44، ص329.
[24] ملل و نحل، شهرستاني، ص24
[25] حجرات، آيه13
[26] بحارالانوار، ج73، ص293
[27] شرح نهج البلاغه، ابن ابي الحديد، ج11، ص44
[28] همان، ج13، ص222 ـ 220
[29]همان، ص45
[30] همان



بنام ايزد منان



زمينه هاي قيام امام حسين(ع)

جنگ هاى ممتدّ قبيله اى

 (اَنْتُمْ مَعْشَرَالْعَرَبِ عَلى شَرِّ دينِ وَ فى شَرِّ دارٍ... وَ تَسْفِكُونَدِمائَكُمْ وَ تَقْطَعُونَ اَرْحامَكُمْ.)(52) علــى (ع)

جـامـعـه جاهلى كه از نظر اعتقادى مشرك و منكر معاد و روز رستاخيز بود. قدرت و ثروت را فخر مى دانست ، و براى به دست آوردن آن به هر كارى دست مى زد. و از آنجا كه حكومت مركزى وجود نـداشـت تـا او را مـهـار كـنـد، بـه طور طبيعى براى كسب اسباب تفاخر به ستيز برمى خاست و طـرف مقابل نيز براساس قانون (ثار)(53) جهت انتقام قيام مى كرد. در نتيجه كشمكش و درگيرى بطور دايمى جريان داشت .

مـؤ لف تـاريـخ الادب العـربـى مى نويسد: (يكى از مشخّصه هاى عرب عصر جاهلى وجود جنگ و سـتـيـز دايـمـى بـين آنها بود، به نحوى كه خونريزى از سنّت هاى آن قوم شده بود. از جنگى فـارغ نـشـده بـه جنگ ديگرى مبتلا مى شد. لذا قانون (ثار) و انتقام ، مقدّس شمرده مى شد و تا زمـانـى كـه انـتـقـام نـمـى گـرفـتـنـد شـراب ، زنـان و بـوى خـوش را بـر خـود حـرام مـى كردند.(54)

و شعر عبدالعُزى الطائى به همين مطلب اشاره دارد:

(اِذا ما طَلَبْنا تَبْلَنا عِنْدَ مَعْشَرٍ)

شـده اسـت كـه عـلاقـمـنـدان مـى تـوانند به كتاب المحبّر از محمّد بن حبيب مراجعه فرمايند. او مى گويد: (در بين اعراب جاهلى آموزش قتل و جنايت داير بوده است .) وى تعدادى از فتّاكين و قتّالين عـصـر جـاهـلى را نـام مـى بـرد و ابـوالخـريـف را جـزء مـربـّيـان قتل و جنايت مى شمارد.(55)

قرآن كريم به صراحت از اين مشكل عصر جاهلى سخن گفته است :

(وَاذْكُرُوا نِعْمَتَ اللّهِ عَلَيْكُمْ اِذْ كُنْتُمْ اَعْداءً فَاَلَّفَ بَينَ قُلُوبِكُمْ فَاَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ اِخْواناً وَ كُنْتُمْ عَلى شَفا حُفْرَةٍ مِنَ النّارِ فَاَنْقَذَكُمْ مِنْها)(56)

و نـعـمـت (بـزرگ ) خـدا را بـر خـود، بـه يـاد آريـد كه چگونه دشمن يكديگر بوديد، و او ميان دل هاى شما، الفت ايجاد كرد، و به بركت نعمت او، برادر شديد. و شما بر لبِ حفره اى از آتش بوديد، خدا شما را از آن نجات داد.

مـورّخـيـن از درگـيـريـهـاى دراز مـدت اوس و خـزرج و قبايل ديگر سخن گفته اند كه در اينجا مجال ذكر آنها نيست .

عـمـر فـروخ مـى نويسد: (جنگ نزد عرب جاهلى قانون حيات و يكى از راه هاى ارتزاق شمرده مى شد و معيار حقّ قدرت بود و قدرتمندان با هر كس ‍ و تا هر زمان كه مى خواستند مى جنگيدند.

قدرت قبيله ، قائم به تعداد افراد قبيله بود. و اگر قبيله ظلم نمى كرد مظلوم قرار مى گرفت . چـنـانـكـه زهـير در اشعار خود مى گويد: (وَ مَنْ لا يَزِدْ عَنْ حَوْضِهِ بِسَلاحِهِ يُهْدَمُ وَ مَنْ لا يَظْلِمُ النـّاسَ يـُظْلَمْ)(57) كسى كه از آبشخور خود دفاع نمى كرد نابود مى شد و كسى كه ظلم نمى كرد مظلوم قرار مى گرفت .

مـشـركـيـن در اثـر اخـتـلافـات و درگـيـرى هـاى داخـلى هـم مـشـكـل مادّى داشتند و هم مشكل روحى و روانى ، كه از عداوت و دشمنى نسبت به يكديگر به وجود آمده بود.

تبعيّت كوركورانه

 (وَ اِذا قيلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا ما اَنْزَلَ اللّهُ قالُوا بَلْ نَتَّبِعْ ما وَجَدْنا عَلَيْهِ ابائَنا.)(58) قرآن كريم

يـكـى از اصـول حـاكـم بـر جـامـعـه جـاهـلى ، تـبـعـيـّت كـوركـورانـه از آبـاء و اجداد و رؤ ساى قـبـايـل بـود، و عـمـده بـاورهـاى مـردم بـر ظـنّ و گـمـان تـكـيـه داشـت و كـمـتـر از استدلال و منطق بهره مى بردند. در عصر جاهلى ، مردم نه تنها از علم و دانش بهره مند نبودند كه از تعقّل و تفكّر نيز حظّ چندانى نداشتند.

قرآن كريم در آيات متعدّد دراين باره سخن گفته است كه برخى از آنها را متذكّر مى شويم :

(وَ اِذا قـيـلَ لَهـُمْ تـَعـالَوْا اِلى مـا اَنـْزَلَ اللّهُ وَ اِلى الرَّسـُولِ قـالُوا حـَسـْبـُنـا مـا وَجـَدْنـاعـَلَيْهِ اباءَنا)(59)

هـنـگـامـى كـه بـه آنـهـا گـفـتـه شـود: (بـه سـوى آنـچـه خـدا نـازل كـرده ، و به سوى پيامبر بياييد مى گويند: (آنچه از پدران خود يافته ايم ، ما را بس است .)

و درباره اُمم پيشين فرمود:

(وَ كَذلِكَ ما اَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ فى قَرْيَةٍ مِنْ نَذيرٍ اِلاّ قالَ مُتْرَفُوها اِنّا وَجَدْنا اباءَنا عَلى اُمّةٍ وَ اِنّا عَلى اثارِهِمْ مُقْتَدُونَ)(60)

و ايـن گـونـه در هـيـچ شـهـر و ديـارى پـيـش از تـو پيامبر انذاركننده اى نفرستاديم مگر اينكه ثـروتمندان مست و مغرور آن گفتند: (ما پدران خود را بر آيينى يافتيم و به آثار آنان اقتدا مى كنيم .)

و روز قيامت اظهار مى دارند:

(رَبَّنا اِنّا اَطَعْنا سادَتَنا وَ كُبَرائَنا فَاَضَلُّونَا السَّبيلا)(61)

پروردگارا ما از سران و بزرگان خود اطاعت كرديم و آنان ما را گمراه ساختند!

و در مـورد تـبـعـيـّت افـراد از ظـنّ و گـمـان بـه جـاى فـكـر و استدلال قرآن كريم مى فرمايد:

شما جز از خيالات باطل خويش پيروى نمى كنيد و جز به گزافه و دروغ سخن نمى گوييد.

و همچنين مى فرمايد:

(وَ ما يَتَّبِعُ اَكْثَرُهُمْ اِلاّ ظَنّاً اِنَّ الظَّنَّ لا يُغْنى مِنَ الْحَقِّ شَيْئاً)(62)

اكـثـر ايـن مـردم جـز از خـيـال و گـمان باطل از چيزى پيروى نمى كنند. درصورتى كه گمان و خيالات موهوم ، كسى را بى نياز از حق نمى گرداند [و به علم و يقين نمى رساند].

گـواه ديـگـر بـر ايـنـكـه مردم عصر جاهلى از ظنّ و گمان به جاى فكر و منطق بهره مى بردند. اسـتفاده آنها از قياس به جاى برهان است آنها با اين طرز فكر قدرت خدا را با قدرت خودشان مـقـايـسـه مـى كـردنـد و بـا تـعـجـّب مـى گـفـتـنـد: (مـَنْ يـُحـْيـِى الْعِظامَ وَ هِىَ رَميمٌ) و خداوند متعال در پاسخ فرمود: (قُلْ يُحْييهَا الَّذى اَنْشَاءَها اَوَّلَ مَرَّةٍ)(63)

شرب خمر و فساد در جاهليّت

 (اِنَّمـَا الْخـَمـْرُ وَالْمـَيـْسـِرُ وَالاَْنـْصـابُ وَ الاَْزْلامُ رِجـْسٌ مـِنْ عـَمـَلِ الشَّيـْطـان فَاجْتَنِبُوهُ.)(64) قرآن كريم

از نظر لغويين خمر به مايع مست كننده اطلاق مى شود. و معناى اصلى آن پوشش است . شراب از آن جـهت كه پرده روى عقل انسان مى افكند به نحوى كه خير و شرّ را درك نمى كند (خمر) ناميده شده است . چنانكه عرب به پوششى كه زنان سر مى كنند (خِمار) مى گويند.(65)

از قـرآن كـريـم و كـتـب تـاريـخـى اسـتـفـاده مـى شـود كـه در بـيـن اعـراب قـبـل از اسـلام ، شـرب خـمـر بـزرگ ترين نشانه شيوع اين آفت بين اعراب وجود آيات متعدد در قرآن كريم است است .(66)

شرب خمر در عصر جاهلى به قدرى فراوان بوده است كه اكثريت افراد جامعه مبتلا به آن بوده اند، و تعداد انگشت شمارى از مردم اين عمل شنيع را بر خود حرام مى دانستند. به همين جهت اسامى اين افراد در كتب مورّخين ضبط شده است .

شـهـرسـتـانـى در مـلل و بـخل مى نويسد: (از جمله افرادى كه در جاهليّت شراب نمى نوشيدند، صفوان بن اُميّه ، قيس بن عامر التميمى و عفيف بن معدى كرب الكندى بوده اند.)(67)

عـلاقـه عـرب بـه شـراب بـه حـدّى زيـاد بوده است كه برخى از آنها اسلام را به خاطر اينكه شـرب خـمر را حرام مى دانست نمى پذيرفتند. چنانكه در حالات (اعشى ) مى خوانيم كه چون خبر بعثت را شنيد متمايل به اسلام شد. مى خواست به مدينه بيايد و خدمت پيغمبر(ص) برسد ولى ابـوسفيان به او گفت : محمّد تو را از آنچه عادت دارى و مايه لذّت توست ـ يعنى قمار و زنا و شراب ـ باز مى دارد!) اعشى از تصميم خود منصرف شد.(68)

و گـاهـى افـراد آنـقـدر در شـرب خـمـر افـراط مـى كـردنـد كـه از عضويّت قبيله خلع و طرد مى گـرديـدنـد. چنانكه قوم براض بن قيس كنانى وى را از قبيله طرد كرد. (طرفه ) در معلّقه اش چنين مى سرايد:

مازالَ تَشْرابى الْخُمُورِ وَ لَذَّتى

وَ بَيْعى واتِّفاقى طَريفى وَ مُتْلِدى

اِلى اَنْ تَخامَتْنى الْعَشيرَةُ كُلُّها

وَ اُفْرِدْتُ اِفرادَ الْبَعيرِ المُعبّدِ(69)

جـاحـظ در رسـائل خـود مـى نـويـسـد: (ابـوبـكـر پيش از آنكه اسلام آورد از سران نامور و بلند گزارش ها را به ياد مى آوردند و باده گسارى مى كردند.)(70)

شـونـد و بـا آن حـال وارد نـمـاز يـا مـسـجـد شـونـد خـداونـد متعال براى جلوگيرى از آن فرمود:

(يـا اَيُّهـَا الَّذيـنَ امـَنـُوا لا تـَقـْرَبـُوا الصَّلوةَ وَ اَنـْتـُم سـُكـارى حـَتـّى تـَعـْلَمـُوا مـا تَقُولُونَ)(71)

اى اهل ايمان هرگز با حالت مستى به نماز نايستيد تا بدانيد چه مى گوييد (و چه مى كنيد).

حرمت تدريجى شراب نيز دليل ديگرى بر علاقه مندى اعراب عصر جاهلى به موادّ مست كننده بوده است .(72)

قساوت و شقاوت

 (قَدْ خَسِرَ الَّذينَ قَتَلُوا اَوْلادَهُمْ سَفَهاً بِغَيْرِ عِلْمٍ.)(73)

قرآن كريم

عرب عصر جاهلى در اثر مبارزه با طبيعت خشن و صحراى سوزان حجاز و درگيرى هاى هميشگى با قبايل همجوار، رقّت قلب را از دست داده بود و براى بقاى خود به هر كارى دست مى زد و در اين راه از هـيـچ عـمـل خـشـونـت آمـيـزى خـوددارى نمى كرد. گاهى قساوت افراد به حدّى مى رسيد كه فـرزنـدان خـود را نـيـز مـى كـشـتـنـد. مـورّخـيـن مـوارد فـراوانـى از خـشـونـت و قـسـاوت عـرب قـبـل از اسـلام نقل كرده اند كه در اينجا ضرورتى براى بيان آ نها نمى بينيم و تنها به ذكر آياتى چند از قرآن كريم بسنده مى كنيم .

ابـن عـبـّاس مـى گـويـد: (در جـاهـليـّت عـرب هـمـيـن آيـه بـس اسـت كـه خـداونـد متعال در مذمّت آنها فرمود: (قَدْ خَسِرَ الَّذينَ قَتَلُوا اَوْلادَهُمْ سَفَهاً بِغَيْرِ عِلْمٍ.)(74)

و در سوره نحل مى فرمايد:

(وَ اِذا بُشِّرَ اَحَدُهُمْ بِالاُْنْثى ظَلَّ وَجْهُهُ مُسْوَدّاً وَ هُوَ كَظيمٌ يَتَوارى مِنَ الْقَوم مِنْ سُوءِ ما بُشِّرَ بِهِ اَيُمْسِكُهُ عَلى هُونٍ اَمْ يَدُسُّهُ فِى التُّرابِ اَلاساءَ ما يَحْكُمُونَ)(75)

درحالى كه هر گاه به يكى از آنها بشارت دهند دختر نصيب تو شده ، صورتش سياه مى شود؛ و به شدّت خشمگين مى گردد.

بـه خـاطر بشارت بدى كه به او داده شده ، از قوم و قبيله خود متوارى مى گردد؛ (و نمى داند) آيا او را با قبول ننگ نگهدارد، يا در خاك پنهانش كند؟! آگاه باشيد كه بد حكم مى كنند!

در مـورد علّت يا علل زنده به گور كردن دختران ، مورّخين نظر واحدى ندارند. امّا علّت آن هر چه باشد از اين جهت فرقى نمى كند كه نشان دهنده قساوت قلب عرب عصر جاهلى است .

و خـداونـد مـتـعـال در سـوره انـعـام بـا تـاءكـيـد فـراوان ، اعـراب را از ايـن عمل قساوتمندانه منع مى كند و مى فرمايد:

از ترس فقر فرزندان خود را نكشيد ما شما و آنها را روزى مى دهيم .

و با بيان مسؤ ول بودن آنها در مقابل اين شقاوت مى فرمايد:

(وَ اِذَا الْمَوْؤُدَةُ سُئِلَتْ بِاَىِّ ذَنْبٍ قُتِلَتْ)(76)

و آن هـنـگـام كـه از دخـتـران زنـده بـه گـور شـده سـؤ ال شود: به كدامين گناه كشته شدند؟!

(اِنَّ اللّهَ سـُبـْحـانـَهُ بـَعـَثَ مـُحـَمَّداً(ص) وَ لَيـْسَ اَحـَدٌ مـِنـَالْعـَرَبـِيـَقـْرَاءُ كـِتـاباً، وَ لا يَدَّعى نُبُوَّةً.)(77) على عليه السلام

جهل و خرافه گرايى

 تـرديـدى نـيست كه عرب قبل از بعثت پيامبر اكرم (ص) بهره چندانى از علم و دانش نداشت و با تعليمات انبياء سلف نيز فاصله زيادى پيدا كرده بود. به همين جهت براى جهان هستى و اشياء اطراف خويش ، تفسير صحيح پيدا نمى كرد و به ساختن الگوهاى تخيّلى اقدام مى نمود. و با ظنّ و وهم درصدد توجيه جهان هستى برمى آمد. قرآن كريم مى فرمايد:

(يَضَعُ عَنْهُمْ اِصْرَهُمْ وَالاَْغْلالَ الَّتى كانَتْ عَلَيْهمْ)(78)

[پيامبر اسلام ] با بيان احكام آنها را از غُل و زنجيرهايى كه بر آنها بود رها مى سازد.

بـدون شـك مـراد از غـل و زنـجـيـر در آيـه شـريفه ، غل و زنجير مادّى نيست ، بلكه غرض اوهام و خـرافـاتـى بـوده ، كه به پاى عقل و فكر افراد بسته بوده است و از افتخارات پيامبر اسلام (ص) ايـن اسـت كـه او مـحـو كـنـنـده خـرافـات و اوهـام بـوده اسـت . وقـتـى اهـل كـتـاب حـجاز از نظر فكرى چنين در انحطاط بوده اند وضع وَثَنيّين حجاز يقيناً بدتر بوده اسـت و آيـه شـريـفـه بـه طـريـق اَولى شـامـل حـال آنـهـا خـواهـد بـود. تـفصيل اين مطلب مجال ديگرى مى طلبد. در اينجا صرفاً به برخى از انواع خرافه اشاره مى كنيم .

اعـراب در اثـر جـهـل و نـادانـى بعضى از موجودات غير مؤ ثّر در عالم را پرستش مى كردند كه شديداً مورد مذمّت خداوند متعال قرار گرفته است .

(قُلْ اَتَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللّهِ ما لا يَمْلِكُ لَكُمْ ضَرّاً وَ لا نَفْعاً)(79)

بگو آيا چيزى را مى پرستيد كه هيچ سود و زيانى براى شما ندارد؟

آنها معتقد بودند فرشتگان و ملائك دختران خدا هستند.(80)

مـسـعـودى در مـورد آن مـردم مـى نـويـسـد:(عـرب فـكـر مـى كـرد غـول در خـلوتـهـا بـه حـمـله مـى بـرد و مـى تـوانـد بـه انـواع و اقـسـام شكل ها ظاهر شود.)چنان كه در اشعارشان فراوان از اين حقيقت خيالى ياد كرده اند؛ تاءبَّطَ شراً مى گويد:

(فَاَصْبَحْتُ وَالْغُولُ لى جارةٌفَيا جارَتى اَنْتَ ما اءَهْوَلاء)(81)

و بـرخـى از افـراد نـيـز از درگيرى خود با غول سخن گفته اند كه از جمله آنها عمر بن خطاب اسـت . او مـى گـويـد: در سـفـر شـام بـا غـولى كـه درصـدد نـابودى وى بوده مبارزه كرده است .(82)

ايـنـهـا هـمه از جهل مردم شبه جزيره عربستان نشاءت مى يافت . بلاذرى مى گويد: (زمانى كه اسـلام وارد حـجـاز شـد، در بـيـن قـريـش 11 نـفر و از قبيله اوس و خزرج در مدينه فقط 12 نفر خواندن و نوشتن مى دانستند.)(83)

و نـقـل كـرده انـد هـنـگـامـى كـه پـيـامـبـر(ص) نـامـه اى را بـراى بـكـر بـن وائل فـرسـتـاد، شـخـص باسوادى در قبيله يافت نشد كه نامه حضرت را براى بكر و قبيله اش بخواند!(84)

نتيجه اين كه يكى از دلايل انحراف مردم از اديان الهى ، گرايش به خرافه بوده است .

ادبيّات بى محتوا

 شعر و خطابه تا حدّى بين اعراب قبل از اسلام رواج داشته است . امّا از آنجا كه اشعار و خطابه هاى آنها از محتواى عالى و احساسات پاك انسانى تهى بوده ، هرگز نشانه فرهنگ و دانش آنها به حساب نمى آيد.

عـرب جـاهـلى در مـجـالس عـيـش و عـشـرت و در مـيـاديـن جـنـگ و تـحـريك به انتقام و يا نشان دادن فضل و برترى خود و هجو قبيله مخالف به شعر و خطابه اقدام نموده است .

يـعـقوبى مى گويد: (شعر در ميان عرب به جاى حكمت و دانش بود، و يكى از مفاخر قبيله اى به شـمـار مـى رفـت كـه هـدف آن هـمـان تـخـاصم با يكديگر و مدح و هجو نمودن همديگر بوده است .)(85)

آلوسى دراين باره مى گويد: (از آنجا كه عرب جاهلى تفاخر به حسب و نسب مى كرد و غارت در بين آنها پديد مى آمد آنان محتاج ترين افراد به كلماتى بودند تا آنها را نسبت به استفاده از شعر، در اين باب از خطابه نيز استفاده مى كردند.)(86)

ايـن مـطـلب بـا نـگـاهى گذرا به (معلّقات سبع ) يعنى اشعار برگزيده قرن ششم ميلادى كه بـرجـسـته ترين اشعار عصر جاهلى به حساب مى آمد روشن خواهد شد. اين اشعار بخاطر عظمتى كـه نـزد مـردم داشـته است بر حرير مصرى و با آب طلا نوشته شده و بر ديوار كعبه آويخته بـود. مـحـتـواى آنـها چيزى جز شراب ، معشوقه ، شمشير و شتر و... چيز ديگرى نيست به عنوان نمونه شعر (طرفة ) شاعر يكى از معلقات سبع را ذكر مى كنيم :

او در وصـف شـتـر مـى گـويـد: (... چـون مـى ايـسـتـد در عـظـمـت و شـكـوه درسـت چـون پـل هـاى رومى است . گلگونه ، قوى پشت ، تكاور و سبك رفتار است ، كوهانش چون طاقى است كـه از سـنـگ هـاى سـخت برآمده است . گاهگاهى ناقه من با آن سر بزرگ و دست و پاى بلندش چنان در رفتار به نشاط مى آيد كه هر بار از جاده خارج مى شود...)(87)

قرآن كريم در مذمّت شعراى عصر جاهلى مى فرمايد:

(وَالشُّعَراءُ يَتَّبعُهُمُ الْغاوُنََ اَلَمْ تَرَ اَنَّهُمْ فى كُلِّ وادٍ يَهيمُونَ)(88)

شـاعـران كـسـانـى هستند كه گمراهان از آنان پيروى مى كنند آيا نمى بينى كه آنها در هر وادى سرگردانند.

(و كَذلِكَ ما اَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ فى قَرْيَةٍ مِنْ نَذيرٍ اِلاّ قالَ مُتْرَفُوها اِنّا

وَجَدْنا اباءَنا عَلى اُمَّةٍ وَ اِنّا عَلى اثارِهِمْ مُقْتَدُون .)(89) قرآن كريم

نظام طبقاتى

 مـردم عـصـر جـاهـلى ، هـيـچ شـرطـى را در جـهـت تـوليـد و كـسـب و مـصـرف اموال ، قبول نمى كردند. لذا از هر راهى كسب ثروت مى كردند و به نحو دلخواه نيز مصرف مى نـمـودند. نتيجه اين بى بند و بارى در كسب درآمد اين بود كه طبقات حاكم و مقتدر روز به روز بر ثروت و قدرتشان افزوده مى شد و طبقات پايين جامعه ضعيف تر مى شدند.

مـردم حـجـاز قـبـل از اسـلام بـه دو طـبقه توانگران و خوشگذران (ملا ) و نيز محرومانِ گرفتار، تـقـسـيـم مى شدند. رؤ ساى قبايل و اعوان و انصار آنها جزو اشراف ، و از وضعيت نسبتاً خوبى بـرخـوردار بـودنـد، امّا توده مردم از طبقات پايين اجتماعى محسوب مى شدند و با بدبختى هاى فراوان زندگى خود را سپرى مى كردند.

عـمـر فـروخ مـى نـويـسـد: مـردم جزيرة العرب قبل از بعثت به دو گروه غنى و فقير تقسيم مى شدند.(90)

استاد مطهّرى در اين باره مى نويسد: (در دوران جاهليت ، يك زندگى طبقاتى عجيبى بر آن جامعه حـكـومـت مـى كـرد. گـويـى اصـلاً فـقـرا آدم نبودند تا چه رسد به غلامان و بردگان . آنها كه اشـراف و اعـيـان و بـه تعبير قرآن ، مَلا بودند خودشان را صاحب و مستحق همه چيز مى دانستند و آنهايى كه هيچ چيز نداشتند، مستحق چيزى نمى شدند.)(91)

ايـن از مـسـلّمـات تـاريـخ است كه وقتى پيام اسلام منتشر شد طبقات محروم بيش از ديگران دعوت پيامبر اسلام (ص) را لبّيك گفتند. بهمين جهت برخى از اشراف به پيغمبر(ص) مى گفتند آيا مى دانى عيب كار تو در كجاست ؟ و چرا ما حاضر نيستيم رسالت تو را بپذيريم ؟ براى اينكه تـو آدم هـاى فـقـير و ناتوان را اطراف خودت جمع كرده اى . اگر مى خواهى ما (وَ ما اَنَا بِطارِدِ الْمُؤْمِنينَ)(92)

من كسى را كه ايمان داشته باشد [به جرم اينكه غلام يا فقير است ] طرد نمى كنم .

همچنين مى فرمايد:

(وَ لا تَطْرُدِ الَّذينَ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَدوَةِ وَالْعَشِىِّ يُريدُونَ وَجْهَهُ)(93)

و كسانى را كه صبح و شام خدا را مى خوانند، و جز ذات پاكِ او نظرى ندارند از خود دورمكن .

ايـن مـطـالب نشان دهنده اين حقيقت است كه اشراف حاضر نبودند حتّى دينشان مشابه دين فقراء و غلامان باشد. برخى از افراد اين طبقه اجتماعى تا آخرين لحظه با اسلام مبارزه كردند و پس از فـتـح مـكـه از روى خوف و طمع منافقانه اسلام آوردند چنان كه همين (توانگران خوشگذران ) در بـرابـر انـبـيـاء سـلف نـيـز ايـسـتـادنـد و مـانـع اصـلاحـات آنـهـا شـدنـد. خـداونـد متعال درباره اين گروه مى فرمايد:

(وَ مـا اَرْسـلنـا فـى قـَرْيـَةٍ مـِنْ نـَذيـرٍ اِلاّ قـالَ مـُتـْرَفـُوهـا... اِنـّا بـِمـا اُرْسـِلْتـُمْ بـِهـِ كافِرُونَ)(94)

در هيچ شهر و ديارى پيش از تو پيامبر انذار كننده اى نفرستاديم مگر اينكه ثروتمندان مغرور آن گفتند: ... ما به آنچه شما به آن فرستاده شده ايد كافريم .

طايفه توانگر و حاكم از آنجا كه موقعيت سياسى و اجتماعى خويش را از دست مى دهد، مخالف هر جنبش اجتماعى و اصلاحى است .

ايـن افـراد گـاهـى پـس از قـبول اسلام نيز آن روحيه اشرافى را فراموش نكرده بودند. روزى يـكـى از مسلمانان كه لباس كهنه به تن داشت وارد مجلس ‍ پيامبر(ص) شد و كنار شخصى كه بـه اصـطـلاح از اشـراف بـود نـشـسـت . او روى عـادت جـاهـلى ، خودش را جمع كرد و كنار كشيد. رسـول اكـرم (ص) مـتوجّه شد. به او فرمود: (چرا چنين كارى كردى ، ترسيدى چيزى از ثروت تـو بـه او بـچـسـبـد و يـا تـرسـيـدى چـيـزى از فـقـر او بـه تـو بـچسبد؟! عرض كرد: نه يا رسـول اللّه . فـرمود: (پس چرا چنين كردى ؟!) عرض كرد: اشتباه كردم و براى جبران اين اشتباه حـاضـرم در مـجـلس شـمـا، نـيـمـى از دارايى خودم را به او ببخشم . افراد حاضر در جلسه به شـخـص فـقـير گفتند: بپذير. گفت : قبول نمى كنم ، براى اينكه مى ترسم بگيرم و همانند او متكبّر شوم .(95)

خـداونـدمتعال در آيات 24 زخرف ، 23 و 24 مؤ من و 27 هود درباره مخالفت هاى اين و در پايان ايـن نـكته را يادآورى مى كنيم كه ابوسفيان و بيشتر اموى ها از تاجر پيشگان بودند و از طبقه (مترفان ) توانگران خوشگذران محسوب مى شدند.

فصل دوم

اسـلام و تحوّل همه جانبه در زندگى فردى و اجتماعى

بعثت پيغمبر(ص) سرآغاز تحوّلات

 (اَضاءَتْ بِهِ البِلادُ بَعدَ الضَّلالَةِ المُظلِمَةِوالْجَهالَةِ الغالِبَةِ.)(96) امام علــى (ع)

بـعـثـت پـيـامـبـر خـاتـم (ص) زمـانـى بـه وقـوع پـيـوسـت كـه مـردم در ظـلمـتـِ جـهـل و سـرگـردانى معنوى عجيبى فرو رفته ، و گرفتار بيدادگرى صناديد قريش ‍ بودند. پـيـامـبـر(ص) مبعوث به رسالت شد تا نظام شرك و ظلم را در هم بشكند و توحيد و عدالت را بنيان گذارد و بار سنگينى كه بر دوش مردم بود از دوششان فروگذارد. و بند عقايد پوچ و بـى اسـاس شـرك و وظـايـف رنج آور و طاقت فرساى نظامات سياسى و اقتصادى حاكم كه به سختى محدود و مقيّدشان گردانيده بود، بگشايد.(97)

عـلى (ع) در اين باره مى فرمايد: (خداى متعال پيامبر(ص) را زمانى فرستاد كه مردم در حيرت و گمراهى سرگردان بودند و در فتنه و جهل و فساد غوطه ور، هوا و هوس هاى سركش ، آنها را بـه سـوى خـود جـذب كـرده ، تـكـبـّر و خـودخـواهـى آنـهـا را از جـادّه حـق دور سـاخـتـه بـود؛ جـهـل و نـادانـى آنـهـا را سـبـك مـغـز بـارآورده و در كـارهـاى خـود مـضطرب و حيران ساخته و به جهل و نادانى مبتلا بودند، در اين هنگام پيامبر(ص) در نصيحت و اندرز آنها كوشش كرد و آنان را به راه راست رهنمون و به سوى حكمت و دانش و موعظه نيكو دعوت كرد.)(98)

: (با آمدن پيامبر(ص) نعمت ، پر و بال كرامت خود را بر آنها گسترد و نهرهاى مواهب خود را به سـوى آنـان جـارى نـمـود و آيـيـن حق با تمام بركاتش آنها را در برگرفت در ميان نعمت ها غرق گـشـتـنـد و در دلِ يـك زنـدگـانـى خـرّم ، شـادمـان شـدنـد. امـور آنـان در سـايـه قـدرت كـامـل اسـتـوار گـرديـد و در سـايـه عـزّتـى پـيـروز قـرار گـرفتند و حكومتى ثابت و پايدار نصيبشان كسانى به اجرا گذاشتند كه قبلاً در مورد خودشان اجرا مى نمودند. كسى قدرت درهم شـكـسـتـن نـيـروى آنـان را نـداشـت و احـدى خـيـال مـبـارزه بـا آنـان را درسـر نـمـى پروراند.)(99)

: (جهان به او [محمّد(ص)] روشن گشت درحالى كه گمراهى مرگبار و جهالت وحشتناك همه را در تسخير خود داشت .)(100)

آن كه عالم را ز شرك و جهل و حيرانى رهاند

با فروغ دانش و دين ، آن دلِ داناستى (101)

قـرآن كـريـم به عنوان (دين مدوّن ) تئورى مبارزه و تجديد ساختارهاى اعتقادى و اجتماعى را به عـهده داشت و پيامبر اكرم (ص) با الهام گرفتن از وحى ، برنامه هاى اصلاحى خود را پيش مى بـرد و قـرآن روشـنـگر و مبيّن هر مبهمى بود: (وَ نَزَّلْنا عَلَيْكَ الْكِتابَ تِبْيَناً لِكُلِّ شَىْءٍ وَ هـُدىً وَ رَحـْمـَةً وَ بـُشـْرَى لِلْمـُسـْلِمـيـنَ)(102) مـا ايـن كـتـاب را بـر تـو نازل كرديم كه بيانگر همه چيز، و مايه هدايت و رحمت و بشارت براى مسلمانان است .

پـيـامـبـر اكرم (ص) با نهضت الهى خود توانست تمام ساختارهاى فرهنگى ، سياسى و اجتماعى جامعه را دگرگون سازد. و جامعه را به سوى ملكوت و نور هدايت كند.

يـقيناً بررسى همه خيرات و بركاتى كه از جانب دين مبين اسلام نصيب امّت پيامبر(ص) گرديد از حـوصله اين بحث خارج است و با موضوع اصلى اين نوشتار نيز فاصله دارد. لذا اين مبحث را تا حدّى كه براى تبيين جريان رجعت سنّت هاى كهن جاهلى ضرورت دارد طرح مى كنيم .

طـرح ايـن مـبـحـث ، از آن جـهت ضرورى است كه درك صحيح بدعت هاى خلفا مخصوصاً بنى اميّه و عـدول آنها از ارزش ها و اصول اسلامى وابسته به آن است . براى اينكه مفهومِ كلام نورانى امام حسين (ع) كه مى فرمايد: (سنّت رسول خدا(ص) به كلّى از بين رفته و بدعت ها ظاهر شده است ) روشـن شـود. و مـعـلوم گـردد كه چرا اباعبداللّه الحسين (ع) در محيط و وضعيّتى كه بنى اميّه ايجاد كرده بودند آرزوى مرگ و شهادت مى كند.(103) لازم

(وَ لَقـَدْ بـَعـَثـْنـا فى كُلِّ اُمَّةٍ رَسُولاً اَنِ اعْبُدُوا اللّهَ وَاجْتَنِبُوا الطّاغُوتَ.)(104) قرآن كريم

انقلاب انديشه ها

 انـقـلاب جـهـانـى پـيـامـبـر اكـرم (ص) بـا دگـرگـونى اعتقادى و اخلاقى آغاز شد و به ساير تـحـوّلات اجـتـمـاعـى مـنـجـر گـرديـد. حـضـرت رسـول (ص) پـانـزده سـالِ اوّل بـعـثـت را در جهت تغيير مبانى فكرى و اعتقادى جامعه حجاز صرف نمود، زيرا بدون تربيت يك نيروى مبارز هم كيش و هم فكر و هم منش ، ساير تحوّلات سياسى اجتماعى غير ممكن بود.

تغيير جهان بينى ، موجب تغيير اخلاق و بينش اجتماعى نيز مى شود؛ زيرا وقتى آدمى زندگى را هـدفـمـنـد دانست و خود را در برابر ديگران مسؤ ول شمرد، روابط خودش را با جامعه و همنوعان بهبود مى بخشد. بدين سان از رهگذر تغييرات اعتقادى ـ اخلاقى روابط اجتماعى نيز دگرگون مى شود.

پـيـامـبر اسلام (ص) حركت اعتقادى خود را با متزلزل ساختن مبانى و تكيه گاه هاى فكرى نظام كـهـن آغـاز و بـه تـدريـج زمـيـنـه را بـراى پـذيـرش اصـول اعـتـقـادى ـ اخـلاقـى اسـلام آمـاده كـرد. در اين مجال برخى از تحوّلات فكرى كه با بعثت پيغمبر(ص) آغاز گرديد اجمالاً مورد بحث قرار مى گيرد.

آزادانديشى به جاى تقليد اعتقادى

 چـنـان كـه قـبلاً گذشت ، در دوران جاهليت ، عقل به ميدان عقيده و ايمان راه نداشت و تا حدّى متروك مـانـده بـود. رؤ سـاى قـبـايـل ، مـردم را چـنـان بـارآورده بـودنـد كـه بـى تاءمّل به تقليد نياكان برخيزند و كوركورانه فرمانبر كاهنان و اربابان باشند.

پـيـامـبـر اكرم (ص) نخست مى بايست اين جمود فكرى را در هم بشكند و آزادى انديشه و فكر را تـاءمـين كند. زيرا بدون وارد شدن عقل به صحنه انديشه و تفكّر هر كارى اَبْتر و بى نتيجه مـى مـانـد و بـه انـجـام نـمـى رسـيـد، لذا نـخـسـتـيـن آيـاتـى كـه نـازل شـد مربوط به فراگيرى علم و دانش بود. (اِقْرَاءْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذى خَلَقَ... اَلَّذى عَلَّمَ بِالْقَلَمَ.)(105)

(وَ يـُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَالْحِكْمَةَ)(106)؛ او كسى است كه در ميان مردم امّى رسولى را از خـودشـان مـبـعـوث كرد تا آيات او را بر آنها بخواند و آنان را تزكيه كند و كتاب و حكمت را به آنها بياموزد.

رسـول خـدا(ص) بـا تـمـام وجـود بـراى نـجـات مـردم از جهل تلاش كرد و در اين راه از هيچ كوششى دريغ نكرد. و قرآن كريم كسانى را كه بدون تفكّر و آگـاهى از ديگران تبعيّت مى كردند سخت مورد نكوهش قرار داده فرمود: (وقتى به آنها گفته شـود از قـرآن پـيـروى كـنـيـد مـى گـويـند ما از پدران خود پيروى مى كنيم . آيا (از پدرانشان پيروى مى كنند) اگر چه آنها تعقّل نمى كردند و هدايت نشده بودند؟!)(107)

و بـا بـيـان ايـن حـقـيـقـت كـه : (اگـر تـابـع اكـثـريـت بـاشـنـد گـمـراه خـواهـنـد شـد، تـاركـيـن عقل و انديشه را به خطرى كه متوجّه شان بود آگاه ساخت .)(108)

و با بشارت به پيروان عقل و خرد، مردم را به آزادى انديشه و تفكّر ترغيب نمود:

(فـَبَشِّرْ عِبادِ الَّذين يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ اَحْسَنَهُ اُولئِكَ الَّذينَ هَداهُمُ اللّهُ وَ اُولئِكَ هُمْ اُولُوا الاَْلباب )(109)

بـشارت بده بندگان مرا، آنان كه سخن را استماع مى نمايند و از بهترين آنها تبعيّت مى كنند. ايـنـهـا كـسـانـى هـسـتـنـد كـه مـورد هـدايـت الهـى قـرار گرفته اند و به راستى ايشان صاحبان عقل هستند.

بـديـن تـرتـيـب خـداونـد مـتـعـال بـا تـبـيـيـن جـايـگـاه عـقـل و انـديـشـه ، زمـيـنـه تـكـامـل فـكـرى مـردم را از ديـدن به انديشيدن پديد آورد. و با ارتقاى فرهنگى و آزادانديشى زمينه را براى طرح مباحث اعتقادى آماده ساخت .

يكتاپرستى

 پـيـامـبر اكرم (ص) در مدّت 23 سال با الهام از وحى توانست شرك و بت پرستى را كه ريشه ريشه همه خوشبختى هاست هدايت كند.

كرد. و با براهين گوناگون مدّعاى خويش را اثبات نمود. ايشان با بى خاصيّت خواندن عبادت بت ها، مردم را از پرستش آنها منع نمود:

(وَ لا تـَدْعُ مـِنْ دُونِ اللّهِ مـا لا يـَنـْفـَعـُكَ وَ لا يـَضـُرُّكَ فـَاِنْ فـَعـَلْتَ فـَاِنَّكَ اِذاً مـِنـَ الظّالِمينَ)(110)

غـيـر خـداى يـكـتـا هـيـچ يـك از ايـن خـدايـان بـاطـل كـه بـه حال تو نفع و ضررى ندارد به خدايى مخوان و گرنه (مشرك شده ) و از ستمكاران خواهى بود.

و بـا بـيـان ايـن حـقـيـقـت كه بت ها نه مالك نيازمندى هاى انسان هستند و نه وزير و معاون ، و نه آبرومندِ نزد مالك اصلى مى باشند، پرستش آنها را كارى غير عاقلانه خواند:

(قُلِ ادْعُوا الَّذينَ زَعَمْتُمْ مِنْ دُونِ اللّهِ لا يَمْلِكُونَ مِثْقالَ ذَرَّةٍ فِى السَّمواتِ وَ لا فِى الاَْرْضِ وَ ما لَهُمْ فيها مِنْ شِرْكٍ وَ ما لَهُ مِنْهُمْ مِنْ ظَهيرٍ)(111)

بـگـو: كـسـانـى را كـه غـيـر از خـدا (معبود خود) مى پنداريد. بخوانيد! آنها به اندازه ذرّه اى در آسـمـان هـا و زمين مالك نيستند و نه در (خلقت و مالكيت ) آنها شريكند و نه ياور او (در آفرينش ) بودند.

و خداوند متعال را كه آفريدگار و پروردگار همه اشيا است شايسته پرستش خواند:

(يـا اَيُّهـَا النـّاسُ اعـْبـُدُوا رَبَّكـُمُ الَّذى خـَلَقـَكـُمْ وَالَّذيـنَ مـِنْ قـَبـْلِكـُمْ لَعـَلَّكـُمـْ تَتَّقُونَ)(112)

اى مـردم ! پروردگار خود را پرستش كنيد؛ آن كس كه شما، و كسانى را كه پيش از شما بودند آفريد؛ تا پرهيزگار شويد.

و مردم را به نفى شرك و اخلاص در عبادت دعوت نمود: (قُلْ اِنَّ صَلاتى وَ نُسُكى وَ مَحْياىَ وَ مـَمـاتـى لِلّهِ رَبِّ الْعالَمينَ)(113)؛ بگو نماز و تمام عبادات و زندگى و مرگ من همه براى پروردگار جهانيان است .


و گناه شرك را غير قابل عفو معرّفى كرد:

(اِنَّ اللهَ لا يـَغـْفـِرُ اَنْ يـُشْرَكَ بِهِ وَ يَغْفِرُ ما دُونَ ذلِكَ لِمَنْ يَشاءُ وَ مَنْ يُشْرِكْ بِاللّهِ خداوند (هرگز) شرك را نمى بخشد، و پايين تر از آن را براى هر كس ‍ بخواهد (و شايسته است .

بـه هـر حـال مـسـلّم است كه آيات زيادى از قرآن مربوط به توحيد و مبارزه با شرك مى باشد فـرمـود: (اُمـِرْتُ اَنْ اُقـاتـِلَ النـّاسَ حـَتـّى يَشْهَدُوا اَنْ لا اِلهَ اِلا اللّهُ وَ اَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللّهِ(ص)).
(114)
؛

ماءمورم كه با مردم مبارزه كنم تا به يگانگى خدا و رسالتم گواهى دهند.

سـخـت تـرين دوران يك نهضت همين دوران سازندگى فكرى و اعتقادى است ، كه اگر با موفقيّت انجام گيرد تحوّلات بعدى آسان تر، و آينده نهضت تضمين خواهد بود.

پـيـامـبـر اكـرم (ص) با تدبير و آگاهى اين دوران (سازندگى فكرى و اعتقادى ) را پشت سر گـذاشـت و تـوانـسـت در طـول 23 سـال رسـالت خـود اكـثـر مـردم حـجـاز را بـه پـرسـتـش خداى مـتـعـال كـه مـنـشـاء همه خيرات و بركات است مؤ من سازد. و زمينه تحوّلات سياسى و اقتصادى و اجتماعى را به وجود آورد و يك انقلاب تكاملى همه جانبه را تحقّق بخشد.


(اِنَّ اَكْرَمَكُمْ عِنْدَاللّهِ اَتْقاكُمْ.)
(115)



اعمال محرم

اعمال مشترك :روزه گرفتن در تمام ماه ، به جز عاشورا كه ثواب اين روزه آمرزش تمام گناهان است. اعمال دهه اول ماه محرم :1. شيخ طوسى فرموده كه مستحب است روزه دهه اول محرم و لكن روز عاشورا امساك نمايد از طعام و شراب تا بعد از عصر آن وقت به قدر كمى تربت تناول نمايد. اعمال روز اول  :1. از حضرت امام رضا عليه السلام منقول است كه حضرت رسول صلى الله عليه و آله روز اول محرم دو ركعت نماز مى ‏كرد و چون فارغ مى ‏شد دستها را بلند مى ‏كرد و اين دعا را سه دفعه مى ‏خواند : اللَّهُمَّ أَنتَ الْإِلَهُ الْقَدِيمُ وَ هَذِهِ سَنَةٌ جَدِيدَةٌ فَأَسْأَلُكَ فِيهَا الْعِصْمَةَ مِنَ الشَّيْطَانِ‏ * وَ الْقُوَّةَ عَلَى هَذِهِ النَّفْسِ الْأَمَّارَةِ بِالسُّوءِ وَ الاِشْتِغَالَ بِمَا يُقَرِّبُنِي إِلَيْكَ يَا كَرِيمُ‏ * يَا ذَا الْجَلاَلِ وَ الْإِكْرَامِ يَا عِمَادَ مَنْ لاَ عِمَادَ لَهُ يَا ذَخِيرَةَ مَنْ لاَ ذَخِيرَةَ لَهُ يَا حِرْزَ مَنْ لاَ حِرْزَ لَهُ‏ * يَا غِيَاثَ مَنْ لاَ غِيَاثَ لَهُ يَا سَنَدَ مَنْ لاَ سَنَدَ لَهُ يَا كَنْزَ مَنْ لاَ كَنْزَ لَهُ‏ * يَا حَسَنَ الْبَلاَءِ يَا عَظِيمَ الرَّجَاءِ يَا عِزَّ الضُّعَفَاءِ * يَا مُنْقِذَ الْغَرْقَى(ا) يَا مُنْجِيَ الْهَلْكَى يَا مُنْعِمُ يَا مُجْمِلُ يَا مُفْضِلُ يَا مُحْسِنُ‏ * أَنتَ الَّذِي سَجَدَ لَكَ سَوَادُ اللَّيْلِ وَ نُورُ النَّهَارِ وَ ضَوْءُ الْقَمَرِ وَ شُعَاعُ الشَّمْسِ‏ * وَ دَوِيُّ الْمَاءِ وَ حَفِيفُ الشَّجَرِ يَا اللَّهُ لاَ شَرِيكَ لَكَ‏. اللَّهُمَّ اجْعَلْنَا خَيْراً مِمَّا يَظُنُّونَ وَ اغْفِرْ لَنَا مَا لاَ يَعْلَمُونَ وَ لاَ تُؤاخِذ ْ نَا بِمَا يَقُولُونَ‏ حَسْبِيَ اللَّهُ لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَ هُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِيمِ‏ * آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنَا وَ مَا يَذَّكَّرُ إِلاَّ أُولُوا الْأَلْبَابِ‏ * رَبَّنَا لاَ تُزِغْ قُلُوبَنَا بَعْدَ إِذ ْ هَدَيْتَنَا وَ هَبْ لَنَا مِنْ لَدُ نكَ رَحْمَةً إِنَّكَ أَنتَ الْوَهَّاب. خدايا تو معبود قديمى و اين است سال تازه ‏اى ؛ پس از تو در آن درخواست حفظ از شيطان و نيرو و قوت بر اين نفس اماره بدخواه دارم و نيز اشتغال بدانچه مرا (در عمل) به تو نزديك گرداند. اى كريم ! اى صاحب جلال و بزرگوارى ! اى پشتيبان كسى كه نگهدارنده و پشتبانى ندارد. اى ذخيره كسى كه ذخيره‏ اى ندارد. اى پناه بى ‏پناهان ! اى دادرس بى ‏كسان اى پشتوان بى ‏پشتوانان اى گنجينه بى ‏گنجان ! اى نيك آزمايش اى بزرگ اميدوارى و از عز و شكوه ناتوانان اى نجات دهنده غريقان اى نجات بخش هالكان اى نعمت ده اى نيكو اى بخشنده اى خوشرفتار ! تويى كه ‏براى تو سياهى شب و روشنى روز و تابش ماه و شعاع خورشيد و شرشر آب و صداى درخت سجده كرد. اى خدا انبازى براى تو نيست ! بار خدايا ما را به از آنچه گمان برند بگردان و آنچه از (بدي هاى) ما ندانند بيامرز و بدانچه گويند از ما بازخواست مفرماى . بس است مرا خداى نيست معبود حقى جز او بر او توكل كردم و اوست پروردگار عرش بزرگ ! به او گرويديم هر چه هست از نزد پروردگار ما است و ياد آور نشود جز صاحبان خرد. پروردگارا كج مكن دلهاى ما را پس از آنكه راه نمودى ما را و ببخش براى ما از پيش خودت رحمت زيرا كه تويى پر بخشش. اعمال روز نهم :1. اگر كسى را توفيق شامل حال شود در اين شب در كربلا باشد و زيارت امام حسين عليه السلام كند و بيتوته نزد آن جناب نمايد تا صبح خدا او را محشور فرمايد آلوده به خون امام حسين عليه السلام در جمله شهدا با آن حضرت. 2. روز دهم روز شهادت ابو عبد الله الحسين عليه السلام و روز مصيبت و حزن ائمه اطهار عليهم السلام و شيعيان ايشان است و شايسته است كه شيعيان در اين روز مشغول كارى از كارهاى دنيا نگردند و از براى خانه خود چيزى ذخيره نكنند و مشغول گريه و نوحه و مصيبت باشند و تعزيت حضرت امام حسين عليه السلام را اقامه نمايند و به ماتم اشتغال نمايند به نحوى كه در ماتم عزيزترين اولاد و اقارب خود اشتغال مى ‏نمايند و زيارت كنند آن حضرت را به زيارت عاشورا كه بعد از اين بيايد إن شاء الله تعالى‏ 3. و سعى كنند در نفرين و لعن بر قاتلان آن حضرت و يكديگر را تعزيت گويند در مصيبت آن جناب و بگويند : أَعْظَمَ اللَّهُ أُجُورَ نَا بِمُصَابِنَا بِالْحُسَيْنِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ‏ وَ جَعَلَنَا وَ إِيَّاكُمْ مِنَ الطَّالِبِينَ بِثَارِهِ مَعَ وَلِيِّهِ الْإِمَامِ الْمَهْدِيِّ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ عَلَيْهِمُ (عَلَيْهِ) السَّلاَمُ‏ و شايسته است در اين روز مقتل بخوانند و يكديگر را بگريانند. روايت شده كه چون حضرت موسى عليه السلام مأمور شد به ملاقات جناب خضر و تعلم از او اول چيزى كه در وقت ملاقات بين ايشان مذاكره شد آن بود كه آن عالم حديث نمود براى حضرت موسى مصيبت‏ ها و بلاهايى كه بر آل محمد عليهم السلام وارد مى‏ شود پس گريستند هر دو و سخت شد گريستن ايشان و روايت شده از ابن عباس كه گفت در ذيقار خدمت امير المؤمنين عليه السلام رسيدم صحيفه‏ اى بيرون آورد به خط خود و املاى پيغمبر صلى الله عليه و آله و خواند براى من از آن و در آن صحيفه بود مقتل امام حسين عليه السلام و آنكه چگونه كشته مى ‏شود و كى مى ‏كشد او را و كى يارى مى‏ كند او را و كى با او شهيد مى ‏شود پس گريه كرد آن حضرت گريه سختى و مرا به گريه درآورد. فقير گويد كه اگر مقام را گنجايش بود مختصر مقتلى در اينجا ذكر مى ‏كردم لكن محل را گنجايش نيست هر كه خواهد رجوع كند به كتب ما در مقتل و بالجملة اگر كسى در اين روز نزد قبر امام حسين عليه السلام باشد و مردم را آب دهد مثل كسى باشد كه لشكر آن حضرت را آب داده باشد و با آن جناب در كربلا حاضر شده باشد. 4. و در فضيلت احياى اين شب روايت كرده كه مثل آن است كه عبادت كرده باشد به عبادت جميع ملائكه و عبادت در آن مقابل هفتاد سال است‏. شيخ طوسى فرموده كه مستحب است روزه دهه اول محرم و لكن روز عاشورا امساك نمايد از طعام و شراب تا بعد از عصر آن وقت به قدر كمى تربت تناول نمايد. 5. علامه مجلسى در زاد المعاد فرموده و بهتر آن است كه روز نهم و دهم را روزه ندارد زيرا كه بنى اميه اين دو روز را براى بركت و شماتت بر قتل آن حضرت روزه مى ‏داشتند و احاديث بسيار در فضيلت اين دو روز و روزه آنها بر حضرت رسول صلى الله عليه و آله بسته ‏اند و از طريق اهل بيت عليهم السلام احاديث بسيار در مذمت روزه اين دو روز خصوصا روز عاشورا وارد شده است‏. 6. چهار ركعت نماز در هر ركعت حمد و پنجاه مرتبه توحيد و اين نماز مطابق است با نماز امير المؤمنين عليه السلام كه فضيلت بسيار دارد و بعد از نماز فرموده ذكر خدا بسيار كند و صلوات بسيار بفرستد بر رسول خدا صلى الله عليه و آله و لعن كند بر دشمنان ايشان آنچه مى ‏تواند. 7. چهار ركعت در آخر شب در هر ركعت بعد از حمد هر يك از آية الكرسى و توحيد و فلق و ناس را ده مرتبه بخواند و بعد از سلام صد مرتبه توحيد بخواند. 8. شب دهم شب عاشورا است و سيد در اقبال از براى اين شب دعا و نمازهاى بسيار با فضيلت هاى بسيار نقل كرده از جمله صد ركعت نماز هر ركعت به حمد و سه مرتبه قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ و بعد از فراغ از جميع بگويد : سُبْحَانَ اللَّهِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللَّهُ‏ وَ اللَّهُ أَكْبَرُ وَ لاَ حَوْلَ وَ لاَ قُوَّةَ إِلاَّ بِاللَّهِ الْعَلِيِّ الْعَظِيمِ‏ هفتاد مرتبه‏ ؛ و در روايت ديگر بعد از العلي العظيم استغفار نيز ذكر شده. اعمال روز دهم :1. پس مى ‏خوانى بعد از اين به دعاى حسين عليه السلام و اين آخر دعاى آن حضرت است در روزى كه بسيار شده بود دشمنان او يعني روز عاشورا : اللَّهُمَّ أَنتَ مُتَعَالِي الْمَكَانِ عَظِيمُ الْجَبَرُوتِ شَدِيدُ الْمِحَالِ غَنِيٌّ عَنِ الْخَلاَئِقِ عَرِيضُ الْكِبْرِيَاءِ قَادِرٌ عَلَى مَا تَشَاءُ قَرِيبُ الرَّحْمَةِ صَادِقُ الْوَعْدِ سَابِغُ النِّعْمَةِ حَسَنُ الْبَلاَءِ قَرِيبٌ إِذَا دُعِيتَ مُحِيطٌ بِمَا خَلَقْتَ قَابِلُ التَّوْبَةِ لِمَنْ تَابَ إِلَيْكَ‏ قَادِرٌ عَلَى مَا أَرَدْتَ وَ مُدْرِكٌ مَا طَلَبْتَ وَ شَكُورٌ إِذَا شُكِرْتَ وَ ذَكُورٌ إِذَا ذُكِرْتَ‏ أَدْعُوكَ مُحْتَاجاً وَ أَرْغَبُ إِلَيْكَ فَقِيراً وَ أَفْزَعُ إِلَيْكَ خَائِفاً وَ أَبْكِي إِلَيْكَ مَكْرُوباً وَ أَسْتَعِينُ بِكَ ضَعِيفاً وَ أَتَوَكَّلُ عَلَيْكَ كَافِياً احْكُمْ بَيْنَنَا وَ بَيْنَ قَوْمِنَا (بِالْحَقِّ) فَإِنَّهُمْ غَرُّونَا وَ خَدَعُونَا وَ خَذَلُونَا وَ غَدَرُوا بِنَا وَ قَتَلُونَا وَ نَحْنُ عِتْرَةُ نَبِيِّكَ وَ وَلَدُ (وُلْدُ) حَبِيبِكَ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الَّذِي اصْطَفَيْتَهُ بِالرِّسَالَةِ وَ ائْتَمَنْتَهُ عَلَى وَحْيِكَ‏ فَاجْعَلْ لَنَا مِنْ أَمْرِنَا فَرَجاً وَ مَخْرَجاً بِرَحْمَتِكَ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ‏ اى خداى بلند مقام با جلال و جبروت محكم تدبير بى ‏نياز از خلق كه ملك كبريايى او پهناور ؛ و قدرتت به هر چيز شامل و رحمتت به همه نزديك وعده ‏ات صدق و حقيقت نعمتت فراوان امتحانت نيكو . هر كس تو را بخواند به او نزديك خواهى بود و هر كه به درگاهت توبه كند مى ‏پذيرى . هر چه بخواهى توانى كرد هر چه طلبى بيابى به شكرگزاران پاداش مى ‏دهى و هر كه به ياد تو باشد از او ياد مى ‏كنى . من اى خدا با فقر و احتياج تو را مى ‏خوانم و از بينوايى به درگاهت با شوق مى ‏آيم و با خوف و هراس به درگاهت مى ‏نالم و از رنج و آلام عالم مى‏ گريم ؛ و از تو بر ضعف و ناتوانيم مدد مى ‏طلبم و براى كفايت امورم بر تو توكل مى ‏كنم . پس خدايا تو ميان ما و قوم ما به حق حكم فرما كه اين قوم ما را مغرور ساخته و با ما خدعه كردند و ما را ترك گفته و يارى نكردند و به مكر و فريب ما را شهيد كردند ؛ در صورتى كه ما عترت پيغمبر تو بوديم و فرزندان حبيب تو محمد بن عبد الله كه تو او را به رسالت برگزيدى و بر وحى خود امين قرار دادى . اى خدا پس در امور ما گشايش و آسايش عطا فرما به حق رحمت بى ‏پايانت اى مهربانترين مهربانان عالم. ابن عياش گفت شنيدم از حسين بن على بن سفيان بزوفرى كه مى ‏گفت حضرت صادق عليه السلام مى ‏خواند اين دعا را در اين روز و فرموده كه اين دعا از دعاهاى روز سوم شعبان است و آن روز ولادت حسين عليه السلام است. 2. و نيز شايسته است كه شيعيان در اين روز امساك كنند از خوردن و آشاميدن بى آنكه قصد روزه كنند و در آخر روز بعد از عصر افطار كنند به غذايى كه اهل مصيبت مى‏ خورند مثل ماست يا شير و امثال آنها نه مثل غذاهاى لذيذه و آنكه جامه‏ هاى پاكيزه بپوشند و بندها را بگشايند و آستين ‏ها را بالا كنند به هيئت صاحبان مصيبت‏. 3. و ايضا بنى اميه عليهم اللعنة از براى بركت آذوقه سال را در روز عاشورا در خانه ذخيره مى ‏كرده ‏اند لهذا از حضرت امام رضا عليه السلام منقول است كه هر كه ترك كند سعى در حوايج خود را در روز عاشورا و پى كارى نرود حق تعالى حوايج دنيا و آخرت او را برآورد و هر كه روز عاشورا روز مصيبت و اندوه و گريه او باشد حق تعالى روز قيامت را روز فرح و سرور و شادى او گرداند و ديده ‏اش در بهشت به ما روشن گردد و هر كه روز عاشورا را روز بركت نامد و از براى منزل خود در آن روز چيزى ذخيره كند خدا آن ذخيره را براى او مبارك نگرداند و در روز قيامت با يزيد و عبيد الله بن زياد و عمر بن سعد عليهم اللعنة محشور گردد پس بايد كه در روز عاشورا آدمى مشغول كارى از كارهاى دنيا نگردد و مشغول گريه و نوحه و مصيبت باشد و امر كند اهل خانه خود را كه تعزيه آن حضرت را بدارند و مشغول ماتم باشند چنانكه در ماتم عزيزترين اولاد و اقارب خود مى ‏باشند و در آن روز امساك كند از خوردن و آشاميدن بى آنكه قصد روزه كند و در آخر روز بعد از عصر افطار كند اگر چه به شربت آبى باشد و روزه تمام ندارد مگر آنكه در خصوص آن روز روزه واجبى داشته باشد كه به نذر يا مثل آن بر او واجب شده باشد كه آن روز را روزه بايد بگيرد و در آن روز آذوقه در خانه ذخيره نكند و نخندد و مشغول لهو و لعب نگردد. و هزار مرتبه بر قاتلان آن حضرت لعنت كند و بگويد : اللَّهُمَّ الْعَنْ قَتَلَةَ الْحُسَيْنِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ‏ 4. و خواندن هزار مرتبه توحيد در اين روز فضيلت دارد و روايت شده كه خداوند رحمان نظر رحمت بسوى او كند. 5. و سيد براى اين روز دعايى نقل كرده است شبيه به دعاى عشرات بلكه ظاهر آن است كه خود آن دعا باشد موافق بعضى روايات آن 6. أول زيارت عاشوراء معروفه است كه خوانده مى ‏شود از نزديك و دور و شرح آن چنانكه شيخ ابو جعفر طوسى در مصباح ذكر فرموده چنين است : روايت كرده محمد بن اسمعيل بن بزيع از صالح بن عقبه از پدرش از حضرت امام محمد باقر عليه السلام كه فرمود هر كه زيارت كند حسين بن على عليهما السلام را در روز دهم محرم تا آنكه نزد قبر آن حضرت گريان شود ملاقات كند خدا را در روز قيامت با ثواب دو هزار حج و دو هزار عمره و دو هزار جهاد كه ثواب آنها مثل ثواب كسى باشد كه حج و عمره و جهاد كند در خدمت رسول خدا صلى الله عليه و آله و ائمه طاهرين عليهم السلام. راوى گفت : گفتم فدايت شوم چه ثواب است از براى كسى كه بوده باشد در شهرهاى دور از كربلا و ممكن نباشد او را رفتن بسوى قبر آن حضرت در مثل اين روز فرمود : هر گاه چنين باشد بيرون رود بسوى صحرا يا بالا رود بر بام بلندى در خانه خود و اشاره كند بسوى آن حضرت به سلام و جهد كند در نفرين كردن بر قاتلين آن حضرت و بعد از آن دو ركعت نماز كند و بكند اين كار را در اوايل روز پيش از زوال آفتاب پس ندبه كند بر حسين عليه السلام و بگريد بر او و امر كند كسانى را كه در خانه ‏اش هستند هر گاه از ايشان تقيه نمى ‏كند به گريستن بر آن حضرت و برپا دارد در خانه خود مصيبتى به اظهار كردن جزع بر آن حضرت و تعزيت بگويند يكديگر را به مصيبت ايشان به حسين عليه السلام و من ضامنم براى ايشان بر خدا هرگاه بياورند اين عمل را جميع آن ثوابها را گفتم فداى تو شوم ضامن مى ‏شوى اين ثوابها را براى ايشان و كفيل مى ‏شوى اين ثوابها را ؟ فرمود كه بلى من ضامنم و كفيلم از براى كسى كه اين عمل را بجا آورد. گفتم كه چگونه يكديگر را تعزيت بگويند فرمود كه مى ‏گويند : أَعْظَمَ اللَّهُ أُجُورَ نَا بِمُصَابِنَا بِالْحُسَيْنِ عليه السلام وَ جَعَلَنَا وَ إِيَّاكُمْ مِنَ الطَّالِبِينَ بِثَارِهِ مَعَ وَلِيِّهِ الْإِمَامِ الْمَهْدِيِّ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ عَلَيْهِمُ السَّلاَمُ يعنى : بزرگ فرمايد خداوند اجرهاى ما را به مصيبت ما به حسين عليه السلام و قرار دهد ما و شما را از خواهندگان خون او با ولي او امام مهدى از آل محمد عليهم السلام. و اگر بتواني كه بيرون نروى آن روز را در پى حاجتى چنان كن زيرا كه آن روز نحسى است كه برآورده نمى ‏شود در آن حاجت مؤمن و اگر برآورده شود مبارك نخواهد بود از براى او و نخواهد ديد در آن خيرى و رشدى و ذخيره نكند البته هيچيك از شما براى منزلش در آن روز چيزى را پس هر كه ذخيره كند در آن روز چيزى را بركت نخواهد ديد در آن چيزى كه ذخيره نموده و مبارك نخواهد بود از براى او در اهلش كه ذخيره براى آنها نهاده پس هر گاه بجا آوردند اين عمل را بنويسد حق تعالى براى ايشان ثواب هزار حج و هزار عمره و هزار جهاد كه همه را با رسول خدا صلى الله عليه و آله كرده باشد و از براى او است مزد و ثواب مصيبت هر پيغمبرى و رسولي و وصى و صديق و شهيدى كه مرده باشد يا كشته شده باشد از زمانى كه خلق فرموده حق تعالى دنيا را تا زمانى كه بپاى شود قيامت. صالح بن عقبه و سيف بن عميره گفته‏ اند كه گفت علقمه بن محمد حضرمى كه گفتم به حضرت باقر عليه السلام كه تعليم بفرما مرا دعايى كه بخوانم آن را در اين روز هر گاه زيارت كنم آن جناب را از نزديك و دعايى كه بخوانم آن را هر گاه زيارت نكنم او را از نزديك و بخواهم اشاره كنم به سلام بسوى او از شهرهاى دور و از خانه ‏ام فرمود به من اى علقمه هر گاه تو بجا آوردى آن دو ركعت نماز را بعد از آنكه اشاره كنى بسوى آن حضرت به سلام پس بگو در وقت اشاره به آن حضرت بعد از گفتن تكبير اين قول را يعنى زيارت آتيه را پس بدرستيكه تو هر گاه گفتى اين قول را بتحقيق كه دعا كرده ‏اى به آن چيزى كه دعا مى ‏كند به آن زائران آن حضرت از ملائكه و بنويسد خداوند از براى تو صد هزار هزار درجه و بوده باشى مثل كسى كه شهيد شده باشد با امام حسين عليه السلام تا مشاركت كنى ايشان را در درجات ايشان و شناخته نشوى مگر در جمله شهيدانى كه شهيد شده ‏اند با آن حضرت و نوشته شود براى تو ثواب زيارت هر پيغمبرى و رسولى و ثواب زيارت هر كه زيارت كرده حسين عليه السلام را از روزى كه شهيد شده است سلام خدا بر آن حضرت و بر اهل بيتش مى ‏گويى‏ ... ادامه در متن زيارت ؛ براي كسب اطلاعات در باره فضايل و ثواب خواندن آن اينجا را كليك كنيد ؛ به همراه متن عربي و ترجمه فارسي. < زيارت عاشورا و دعاي علقمه > 7. خواندن زيارت وارث : بالجمله در آخر روز عاشورا سزاوار است كه ياد آورى از حال حرم امام حسين عليه السلام و دختران و اطفال آن حضرت كه در اين وقت در كربلا اسير اعداء و مشغول به حزن و بكاء بودند و مصيبت هايى بر ايشان گذشته كه در خاطر هيچ آفريده خطور نكند و قلم را تاب نوشتن نباشد «و لقد أجاد من قال فاجعة إن أردت أكتبهامجملة ذكرة لمدكر ج جرت دموعي فحال حائلهاما بين لحظ الجفون و الزبر ج و قال قلبي بقيا علي فلاو الله ما قد طبعت من حجر ج بكت لها الارض و السماء و مابينهما في مدامع حمر ج» من از تحرير اين غم ناتوانم‏ كه تصويرش زده آتش به جانم‏ ترا طاقت نباشد از شنيدن ؛ ‏شنيدن كى بود مانند ديدن ؛ پس برخيز و سلام كن بر رسول خدا و على مرتضى و فاطمه زهراء و حسن مجتبى و ساير امامان از ذريه سيد الشهداء عليه السلام و ايشان را تعزيت بگو بر اين مصائب عظيمه با دل بريان و چشم گريان‏ و بخوان زيارت وارث را. < زيارت وارث > اعمال روز دوازدهم :1. زيارت ائمه بقيع : زيارت ائمه بقيع عليهم السلام يعنى حضرت امام حسن مجتبى و امام زين العابدين و امام محمد باقر و امام جعفر صادق عليهم السلام چون خواستى زيارت كنى اين بزرگواران را بايد به عمل آورى آنچه در آداب زيارات ذكر شد از غسل و طهارت و پوشيدن جامه‏ هاى پاك و پاكيزه و استعمال بوى خوش و رخصت طلبيدن در دخول و نحو اينها و بگو نيز : يَا مَوَالِيَّ يَا أَبْنَاءَ رَسُولِ اللَّهِ عَبْدُكُمْ وَ ابْنُ أَمَتِكُمُ الذَّلِيلُ بَيْنَ أَيْدِيكُمْ‏ وَ الْمُضْعِفُ (الْمُضْعَفُ) فِي عُلُوِّ قَدْرِكُمْ وَ الْمُعْتَرِفُ بِحَقِّكُمْ جَاءَكُمْ مُسْتَجِيراً بِكُمْ قَاصِداً إِلَى حَرَمِكُمْ‏ مُتَقَرِّباً إِلَى مَقَامِكُمْ مُتَوَسِّلاً إِلَى اللَّهِ تَعَالَى بِكُمْ أَ أَدْخُلُ يَا مَوَالِيَ‏ ، أَ أَدْخُلُ يَا أَوْلِيَاءَ اللَّهِ ، أَ أَدْخُلُ يَا مَلاَئِكَةَ اللَّهِ الْمُحْدِقِينَ بِهَذَا الْحَرَمِ الْمُقِيمِينَ بِهَذَا الْمَشْهَدِ و بعد از خشوع و خضوع و رقت داخل شو و پاى راست را مقدم دار و بگو : اللَّهُ أَكْبَرُ كَبِيراً وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ كَثِيراً وَ سُبْحَانَ اللَّهِ بُكْرَةً وَ أَصِيلاً وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الْفَرْدِ الصَّمَدِ الْمَاجِدِ الْأَحَدِالْمُتَفَضِّلِ الْمَنَّانِ الْمُتَطَوِّلِ الْحَنَّانِ الَّذِي مَنَّ بِطَوْلِهِ وَ سَهَّلَ زِيَارَةَ سَادَاتِي بِإِحْسَانِهِ‏ وَ لَمْ يَجْعَلْنِي عَنْ زِيَارَتِهِمْ مَمْنُوعاً بَلْ تَطَوَّلَ وَ مَنَحَ‏ پس نزديك قبور مقدسه ايشان برو و پشت به قبله و رو به قبر ايشان كن و بگو : السَّلاَمُ عَلَيْكُمْ أَئِمَّةَ الْهُدَى السَّلاَمُ عَلَيْكُمْ أَهْلَ التَّقْوَى‏ * السَّلاَمُ عَلَيْكُمْ أَيُّهَا الْحُجَجُ عَلَى أَهْلِ الدُّنْيَا * السَّلاَمُ عَلَيْكُمْ أَيُّهَا الْقُوَّامُ فِي الْبَرِيَّةِ بِالْقِسْطِ * السَّلاَمُ عَلَيْكُمْ أَهْلَ الصَّفْوَةِ السَّلاَمُ عَلَيْكُمْ آلَ رَسُولِ اللَّهِ السَّلاَمُ عَلَيْكُمْ أَهْلَ النَّجْوَى‏ * أَشْهَدُ أَنَّ كُمْ قَدْ بَلَّغْتُمْ وَ نَصَحْتُمْ وَ صَبَرْتُمْ فِي ذَاتِ اللَّهِ وَ كُذِّ بْتُمْ وَ أُسِي‏ءَ إِلَيْكُمْ فَغَفَرْتُمْ‏ * وَ أَشْهَدُ أَن َّكُمُ الْأَئِمَّةُ الرَّاشِدُونَ الْمُهْتَدُونَ وَ أَنَّ طَاعَتَكُمْ مَفْرُوضَةٌ وَ أَنَّ قَوْلَكُمُ الصِّدْقُ‏ * وَ أَنَّ كُمْ دَعَوْتُمْ فَلَمْ تُجَابُوا وَ أَمَرْتُمْ فَلَمْ تُطَاعُوا * وَ أَنَّ كُمْ دَعَائِمُ الدِّينِ وَ أَرْكَانُ الْأَرْضِ لَمْ تَزَالُوا بِعَيْنِ اللَّهِ‏ * يَنْسَخُكُمْ مِنْ أَصْلاَبِ كُلِّ مُطَهَّرٍ وَ يَنْقُلُكُمْ مِنْ أَرْحَامِ الْمُطَهَّرَاتِ‏ * لَمْ تُدَ نِّسْكُمُ الْجَاهِلِيَّةُ الْجَهْلاَءُ وَ لَمْ تَشْرَكْ فِيكُمْ فِتَنُ الْأَهْوَاءِ * طِبْتُمْ وَ طَابَ مَنْبِتُكُمْ مَنَّ بِكُمْ عَلَيْنَا دَيَّانُ الدِّينِ فَجَعَلَكُمْ فِي بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ يُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ‏ * وَ جَعَلَ صَلاَتَنَا عَلَيْكُمْ رَحْمَةً لَنَا وَ كَفَّارَةً لِذُنُوبِنَا إِذِ اخْتَارَكُمُ اللَّهُ لَنَا * وَ طَيَّبَ خَلْقَنَا بِمَا مَنَّ عَلَيْنَا مِنْ وِلاَيَتِكُمْ وَ كُنَّا عِنْدَهُ مُسَمِّينَ بِعِلْمِكُمْ مُعْتَرِفِينَ بِتَصْدِيقِنَا إِيَّاكُمْ‏ * وَ هَذَا مَقَامُ مَنْ أَسْرَفَ وَ أَخْطَأَ وَ اسْتَكَانَ وَ أَقَرَّ بِمَا جَنَى‏ * وَ رَجَا بِمَقَامِهِ الْخَلاَصَ وَ أَنْ يَسْتَنْقِذَهُ بِكُمْ مُسْتَنْقِذُ الْهَلْكَى مِنَ الرَّدَى‏ * فَكُونُوا لِي شُفَعَاءَ فَقَدْ وَفَدْتُ إِلَيْكُمْ إِذْ رَغِبَ عَنْكُمْ أَهْلُ الدُّنْيَا وَ اتَّخَذُوا آيَاتِ اللَّهِ هُزُواً وَ اسْتَكْبَرُوا عَنْهَا و در اينجا سر بالا كن و بگو : يَا مَنْ هُوَ قَائِمٌ لاَ يَسْهُو وَ دَائِمٌ لاَ يَلْهُو وَ مُحِيطٌ بِكُلِّ شَيْ‏ءٍ * لَكَ الْمَنُّ بِمَا وَفَّقْتَنِي وَ عَرَّفْتَنِي بِمَا أَقَمْتَنِي عَلَيْهِ‏ * إِذ ْ صَدَّ عَنْهُ عِبَادُكَ وَ جَهِلُوا مَعْرِفَتَهُ وَ اسْتَخَفُّوا بِحَقِّهِ وَ مَالُوا إِلَى سِوَاهُ‏ * فَكَانَتِ الْمِنَّةُ مِنْكَ عَلَيَّ مَعَ أَقْوَامٍ خَصَصْتَهُمْ بِمَا خَصَصْتَنِي بِهِ‏ * فَلَكَ الْحَمْدُ إِذ ْ كُنْتُ عِنْدَكَ فِي مَقَامِي هَذَا مَذ ْكُوراً مَكْتُوباً فَلاَ تَحْرِمْنِي مَا رَجَوْتُ‏ * وَ لاَ تُخَيِّبْنِي فِيمَا دَعَوْتُ بِحُرْمَةِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِينَ وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ پس دعا كن از براى خود به هر چه خواهى و شيخ طوسى رحمة الله عليه در تهذيب فرموده كه بعد از آن هشت ركعت نماز زيارت بكن يعنى از براى هر امامى دو ركعت و شيخ طوسى و سيد بن طاوس گفته‏ اند كه چون خواهى ايشان را وداع كنى بگو : السَّلاَمُ عَلَيْكُمْ أَئِمَّةَ الْهُدَى وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ أَسْتَوْدِعُكُمُ اللَّهَ وَ أَقْرَأُ عَلَيْكُمُ السَّلاَمُ‏ آمَنَّا بِاللَّهِ وَ بِالرَّسُولِ وَ بِمَا جِئْتُمْ بِهِ وَ دَلَلْتُمْ عَلَيْهِ ، اللَّهُمَّ فَاكْتُبْنَا مَعَ الشَّاهِدِينَ‏ پس دعا بسيار كن و از خدا سؤال كن كه ديگر ترا به زيارت ايشان برگرداند و آخر عهد تو نباشد از زيارت ايشان.

آثار و بركات زيارت سيدالشهداء عليه السلام

اى غمين ز اشتياق حضرت او          روز و شب مايل به زيارت او

 تو از او دور نيستى بالله        «قبره فى قلوب من والاه »

 در طول تاريخ انسان هايى بوده و هستند كه پس از مرگشان، زندگى و حياتشان ادامه پيدا كرده و با مرگ بدنشان، وجودشان و شخصيت و انديشه‏شان ادامه يافته است. مردان خدا و شخصيت هاى الهى، همانگونه كه در زمان حيات خويش استوانه دين و محور انسانيت و پشتوانه حق و عدالت هستند، در زمان پس از مرگ نيز آرامگاه و زيارتگاهشان پشتوانه حق و عدالت و فضيلت است. و در اين ميان، زيارت مشهد حسينى از ويژگي هاى برجسته‏اى برخوردار است. آنان كه توفيق پيدا مى كنند و به زيارت مرقد مطهرش مشرف مى شوند، روى به آستان امام حسين عليه السلام آورده و به جانب اين مدرسه عشق و فضيلت و دانشگاه كمال و تربيت مى‏گرايند. اينگونه تربيت اجتماعى و يك چنين موسسه تهذيب اخلاق و ادب، براى هيچ ملتى از ملل گيتى ميسر و مقدور نيست .

زرارة بن اعين گويد: «امام صادق عليه السلام فرمود: «زائرين حسين يك برترى نسبت به ساير مردم دارند.» پرسيدم: برتريشان چيست؟ فرمود: «چهل سال قبل از مردم وارد بهشت مى‏شوند در حالى كه ديگران هنوز در حال حساب هستند.»

البته ملحدين و معاندين و مخالفين مكتب تشيع به خيال خود شبهات و اشكال هاى مى كنند و مى گويند: «زيارت قبور، بت پرستى است؟!» در حالى كه هر كس كه به زيارت قبور ائمه عليهم السلام مى رود هرگز به عنوان «بت» آنها را زيارت نمى‏كند. چه كسى است كه حسين بن على عليه السلام را خدا بداند؟!! شيعه، امام را مقرب درگاه خدا مى‏داند و با توسل به او قربى به خدا پيدا مى كند، همانطور كه خودش در قرآن مجيد فرمود: «به سوى او وسيله بگيريد.»(1) امام را وسيله الهى مى‏داند. زيرا توسل و شفاعت، بعدى از ابعاد زيارت است كه زائر از اين طريق خود را به درگاه الهى نزديك مى‏كند، و پيشوايان ما وعده فرموده‏اند كه از زائران خود دستگيرى كنند.

امام رضا عليه السلام مى رمايد: «هر امامى بر گردن دوستان و پيروانش عهد و پيمانى دارد و وفاى به اين عهد، با زيارت قبر آنان ممكن مى‏باشد. و كسى كه به شوق زيارت آنها و با تصديق به فضيلت آنها به سوى قبور آنها برود مورد شفاعت ائمه در قيامت قرار مى‏گيرد.

پس هر زائرى بايد بكوشد تا از اين شفاخانه فيض، استشفاى دردهاى درونى و امراض قلبى و اندرونى خود را خواسته، خواستار آن شود كه صفاى دل و دوستى خاطر و پاكيزگى روح و قداست روان و سلامت تن، از خدمت آفريدگار جهان به وى عطا گردد، تا اين كه هم ظاهر او به جمال و كمال آراسته شود و هم باطن وى از آلودگى‏ها پاك و مصفا گردد.

از طرفى زيارتنامه‏هاى وارده، و خواندن هر كدام از آنها، خواننده و زائر را به دقت و تفكر واداشته، متذكر تاريخ و احوال انبيا و اولياى معصوم مى‏گرداند. تأمل در زيارت عاشورا و ديگر زيارات، اين مطلب را به خوبى روشن مى سازد كه امامان به اين وسيله در صدد ساختن انسان هاى مؤمن و متعهد بوده‏اند، لذا به آنها تعليم داده‏اند كه در زيارت امام حسين عليه السلام از خداوند بخواهند كه زندگى و مرگشان را «حسين گونه» قرار دهد، و آنها را در دينا و آخرت همراه آن حضرت بدارد: «اللهم اجعل محياى محيا محمد و آل محمد، و مماتى ممات محمد و آل محمد ... و ان يجعلنى معكم فى الدنيا و الاخرة.»

به اميد اين كه خداوند متعال توفيق زيارت حضرتش را در دنيا و شفاعتش را در روز قيامت نصيب ما گرداند، به آثار و بركاتى كه زيارت سيدالشهدا عليه السلام به دنبال دارد مى‏پردازيم:

آرامش بخشيدن به زائر

قبل از آن كه به آثار و بركاتى كه برگرفته از روايات اسلامى است اشاره كنيم، اين نكته لازم به ذكر است كه زيارت مرقد شريف امام حسين عليه السلام مانند ساير ائمه، به مردم و زيارت كنندگانش، نوعى آرامش و اطمينان مى‏بخشد. در اين عصر كه انسان را موجودى مضطرب مى نامند، و پيوسته دست به گريبان با پديده‏هايى چون ترديد، ناكامى، تشويش، ترس و ناسازگارى با محيط و زندگى ماشينى و محروميت و جنگ و حتى كنار نيامدن با خود است، و هر روز شاهد كاهش ها و فرسايش ها است و نمى تواند از اضطراب در امان بماند، اين زيارت مرقد مردان خدا و پيشوايان دين است كه به انسان آرامش خاطر مى دهد.

امام صادق عليه السلام به ابوصباح كنانى فرمود: «همانا نزد شما قبرى است كه هيچ فرد پريشانى نزد آن نمى‏رود مگر آن كه خداوند از او پريشانى را دفع نموده و حاجتش را برآورده مى‌نمايد، و همانا نزد او چهار هزار فرشته هستند كه از هنگام شهادتش آشفته و غم‌آلود تا روز قيامت بر او مى‏گريند. هر كس او را زيارت كند، وى را تا خانه‏اش بدرقه مى‏كنند، و هر كه مريض شود به عيادتش مى‏روند، و هر كه بميرد جنازه‏اش را تشييع مى‏كنند.»

در زيارت يك نوع كشش و نياز الزام آورى انسان را وامى‏دارد كه فشارها و فريادهاى درونى را از راهى خارج كند. زائر آن مرقد شريف در پرتو دعا و گفتگو با پاكان و استمداد از ارواح پاك مقربان درگاه الهى، نيرو گرفته و نابساماني ها را با توسل بدان ها بر خود هموار مى سازند، و خستگى‏ها و فشارهاى وارد بر روان، و نيز اضطراب ها و يأس ها را از خود مى زدايند و به آرامش و اطمينانى براى ادامه زندگى دست مى‏يابند.

در امان خدا بودن

به امام صادق عليه السلام عرض كردند: كمترين اثرى كه براى زائر قبر امام حسين عليه السلام چيست؟ فرمود: «كمترين تأثيرش اين است كه خداوند متعال، او و خانواده و مالش را حفظ مىكند تا به سوى اهل خويش برگردد، و چون روز قيامت فرا رسد، خداوند حافظ او خواهد بود. »(2)

زائر خدا محسوب شدن

زيد بن شحام گويد: به امام صادق عليه السلام عرض كردم: براى زائر قبر امام حسين عليه السلام چه مى‏باشد؟ فرمود: «همانند كسى است كه خدا را در عرش ديدار نموده باشد.» گفتم: براى كسى كه يكى از شما را زيارت كند چه مى‏باشد؟ فرمود:

همانند كسى است كه رسول خدا صلي الله عليه و آله را زيارت نموده است. »(3)

برآورده شدن حاجات و دفع پريشانى

امام صادق عليه السلام فرمود: «همانا نزد شما قبرى است كه هيچ فرد پريشانى نزد آن نمى‏آيد مگر آن كه خداوند از او دفع پريشانى نمايد و حاجتش را برآورد.»(4)

و نيز به ابوصباح كنانى فرمود: «همانا نزد شما قبرى است كه هيچ فرد پريشانى نزد آن نمى‏رود مگر آن كه خداوند از او پريشانى را دفع نموده و حاجتش را برآورده مى نمايد، و همانا نزد او چهار هزار فرشته هستند كه از هنگام شهادتش آشفته و غم آلود تا روز قيامت بر او مى‏گريند. هر كس او را زيارت كند، وى را تا خانه‏اش بدرقه مى‏كنند، و هر كه مريض شود به عيادتش مى‏روند، و هر كه بميرد جنازه‏اش را تشييع مى‏كنند.»(5)

زيادتى در عمر و رزق

امام باقر عليه السلام فرموده است: «شيعيان ما را به زيارت قبر حسين عليه السلام امر كنيد، زيرا زيارت او موجب فزونى در رزق و طول عمر و دفع بلايا و ناگواري ها مى‏شود. »(6)

آمرزش گناهان

امام صادق عليه السلام فرمود: «هر كس حسين عليه السلام را زيارت كند در حالي كه عارف به حق او بوده و به امامتش اقرار داشته باشد خداى سبحان، گناهان گذشته و آينده‏اش را مى‏آمرزد.»(7)

 

و جابر جعفى در ضمن يك حديث طولانى از امام صادق عليه السلام روايت كرده است كه فرمود: «چون از نزد قبر حسين عليه السلام بازگشتى، ندا كننده‏اى تو را ندا مى‏دهد كه اگر آن را مى‏شنيدى، تمام عمر را نزد قبر شريف حسين عليه السلام اقامت مى‏گزيدى. آن منادى گويد:خوشا به حال تو اى بنده خدا كه سود فراوان بردى و به سلامت (در دين) دست يافتى. عمل از سر بگير كه گناهان گذشته‏ات آمورزيده شد.»(8)

محسوب نشدن ايام زيارت از عمر زائر

امام صادق عليه السلام فرمود: «همانا ايام زيارت زائران حسين بن على عليه السلام از عمرشان محسوب نگشته و جزء حياتشان به شمار نمى‏آيد.»(9)

حفاظت زائر در دنيا و آخرت

عبدالله بن هلال به امام صادق عليه السلام عرض كرد: فدايت شوم، كمترين نصيبى كه زائر امام حسين عليه السلام دارد، چيست؟ فرمود: «اى عبدالله، كمترين چيزى كه براى او مى‏باشد، اين است كه خداوند او و خانواده‏اش را حفظ مى

كند تا وى را به سوى خانواده‏اش بازگرداند، و چون روز قيامت فرا رسد، خداوند حافظ او مى‏باشد.»(10)

شيعه، امام را مقرب درگاه خدا مى‏داند و با توسل به او قربى به خدا پيدا مى‌كند، همانطور كه خودش در قرآن مجيد فرمود: «به سوى او وسيله بگيريد.» امام را وسيله الهى مى‏داند. زيرا توسل و شفاعت، بعدى از ابعاد زيارت است كه زائر از اين طريق خود را به درگاه الهى نزديك مى‏كند، و پيشوايان ما وعده فرموده‏اند كه از زائران خود دستگيرى كنند.

عنايت و توجه سيدالشهدا عليه السلام

امام صادق عليه السلام فرمود: «حسين در نزد پروردگارش، به زائرانش نظر مى كند. او نگاه مى كند كه چه كسى براى آن حضرت گريه مى كند، پس براى او طلب آمرزش كرده و پدرانش را مى‏خواند تا براى آن زائر دعا كرده و طلب آمرزش و مغفرت نمايند. سپس امام (حسين) مى

فرمايد: اگر زائر من مى‏دانست كه خدا چه چيزى براى او عطا مى

و امام حسين عليه السلام فرمود: «هر كس مرا در زندگانيش زيارت كند، پس از مرگش بازديدش خواهم كرد.»(12)

خير و بركت زياد

امام صادق عليه السلام فرمود: «اگر مردم مى‏دانستند كه چقدر خير و بركت در زيارت امام حسين عليه

السلام وجود دارد، براى زيارت كردنش با يكديگر مقاتله مى‏كردند، و هر آينه اموالشان را براى رفتن به زيارتش مى‏فروختند.»(13)

و امام باقر عليه السلام فرمود: «اگر مردم مى‏دانستند كه زيارت قبر شريف حسين عليه السلام چه مقدار فضيلت و بركت دارد، از شوق زيارت جان مى سپردند و نفسهايشان از شدت حسرت بند مى‏آمد.»(14)

 برابرى زيارت قبر حسين عليه السلام با حج

 عبدالله بن عبيد انبارى گويد: به امام صادق عليه السلام عرضه داشتم: فدايت شوم، همه ساله وسايل تشرف به حج برايم فراهم نمى‏شود. فرمود: «چون قصد حج نمودى و اسباب برايت فراهم نگشت، به زيارت قبر حسين عليه السلام برو، كه يك حج برايت نوشته مى شود.»(15)

 نام زائر در اعلى عليين ثبت مى‏شود

 امام صادق عليه السلام فرمود: «هر كس به زيارت قبر حسين عليه السلام برود در حالى كه عارف به حق او باشد، خداوند نام او را در اعلى عليين مى‏نويسد.»(16)

 غرق شدن در رحمت الهى

 از امام صادق عليه السلام پرسيدند: ثواب كسى كه قبر امام حسين عليه السلام را زيارت كند، در حالى كه كبر و غرور نداشته باشد چيست؟ فرمود: «برايش هزار عمره و حج مقبول نوشته مى

 شود. اگر شقى باشد، سعيد نوشته مى‏گردد، و پيوسته در رحمت الهى غوطه‏ور خواهد بود.»(17)

 دعاى معصومين براى زائر

 معاوية بن وهب از امام صادق عليه السلام نقل نموده كه فرمود: «اى معاويه، زيارت قبر حسين عليه

 السلام را از روى ترس وامگذار، زيرا هر كه آن را ترك كند، چنان دچار حسرت مى‏شود كه آرزو نمايد قبرش نزد او باشد. آيا دوست ندارى كه خداوند تو را در زمره كسانى به حساب آورد كه رسول خدا صلي الله عليه و آله و على و فاطمه و امامان معصوم عليه السلام برايش دعا مى‏كنند؟»(18)

 و نيز فرمود: «همانا فاطمه عليهاالسلام دختر محمد صلي الله عليه و آله نزد زائران قبر فرزندش حسين عليه السلام حضور يافته و براى گناهانشان طلب آمرزش مى‏كند.»(19)

 تجلى خدا

 امام صادق عليه السلام فرمود: «به درستى كه خداى تبارك و تعالى، قبل از اهل عرفات، براى زائران قبر حسين عليه السلام تجلى مى نمايد، حوايج آنان را برآورده مى‏كند، گناهانشان را آمرزيده و درخواست هايشان را به اجابت مقرون مى‏سازد، و سپس متوجه اهل عرفات شده و در مورد آنان نيز اينگونه عمل مى‏كند.»(20)

 سعادت

 امام صادق عليه السلام به عبدالملك خثعمى فرمود: «زيارت حسين بن على عليه السلام را ترك مكن و دوستانت را نيز به آن فرمان بده، تا خداوند بر عمرت افزوده و روزيت را زياد گرداند. خداوند سبحان زندگانى تو را در سعادت قرار خواهد داد، و نمى‏ميرى مگر سعادتمند، و تو را در سلك سعادتمندان خواهند نوشت.»(21)

تأثير زيارت در روز عاشورا

 امام صادق عليه السلام فرمود: «هر كس قبر حسين را در روز عاشورا زيارت كند، همانند كسى است كه در برابر او به خون خود غلطيده باشد.»(22)

 قرار گرفتن در جوار پيامبر و على و فاطمه عليهم السلام

 امام صادق عليه السلام فرمود: «هر كس مى‏خواهد در جوار پيامبر صلي الله عليه و آله و على و فاطمه عليهماالسلام باشد، نبايد زيارت حسين بن على عليه السلام را ترك كند.»(23)

 تأثير زيارت در روز قيامت

 امام صادق عليه السلام فرمود: «هيچ كس در روز قيامت نيست مگر آن كه آرزو مى‏كند كه اى كاش از زائرين امام حسين عليه السلام مى‏بود زيرا مشاهده مى‏نمايد كه با زائران حسين عليه السلام به واسطه مقامى كه در نزد پروردگار دارند، چگونه عمل مى‏شود.»(24)

 و نيز فرمود: «هر كس دوست دارد در روز قيامت بر سر سفره‏هايى از نور بنشيند پس بايد از زائرين حسين بن على عليه السلام باشد.»(25)

 و زرارة بن اعين گويد: «امام صادق عليه السلام فرمود: «زائرين حسين يك برترى نسبت به ساير مردم دارند» پرسيدم: برتريشان چيست؟ فرمود: «چهل سال قبل از مردم وارد بهشت مى‏شوند در حالى كه ديگران هنوز در حال حساب هستند.»(26)

 رهايى از شدايد قيامت

 رسول گرامى اسلام صلي الله عليه و آله فرمود: «من تعهد مى‏كنم كه در روز قيامت هنگامه رستاخيز، ضمن ملاقات با زائر حسين عليه السلام، دستش را بگيرم و از مراحل هول‏انگيز و سختي هاى قيامت نجاتش بخشيده و او را به بهشت وارد كنم.»(27)

نجات از آتش جهنم

 امام صادق عليه السلام فرمود: «هر كس قبر حسين عليه السلام را به خاطر خداوند و در راه خدا زيارت نمايد، خداوند او را از آتش دوزخ آزاد مى‏سازد، و روز ترس بزرگ (قيامت) او را ايمن مى‏دارد. از خداوند نيز هيچ حاجتى از حوائج دنيا و آخرت را طلب نمى‏كند مگر آن كه به او عطا مى‏نمايد.»(28)

 اين آثار و آثار ديگرى كه به خاطر اجتناب از طولانى شدن مطلب ذكر نكرديم، همگى به بركت وجود حضرت سيدالشهدا عليه السلام است كه اميدوارم هر چه زودتر توفيق زيارت مرقد مطهرش نصيب تمام عاشقان گردد.

 



آثار و بركات تربت پاك سيدالشهدا عليه السلام

سجده بر خاك تو شايسته بود وقت نماز  اى كه از خون جبينت به جبين آب وضوست

فضيلت و آثار و بركاتى كه براى تربت حسينى است، براى هيچ تربتى و قطعه‏اى از قطعات زمين نيست. خاك كربلا قطعه‏اى از بهشت است كه خداوند قادر متعال به واسطه قدردانى از يك فداكار در راه دين كه تمام هستى خود را فدا كرده، در آن خاك، بركت و فضيلت و شفا قرار داده است .


 

كربلايش قطعه‏اى از جنت است باب نور و باب لطف و رحمت است‏

 

اما در اين كه چرا تنها اين خاك داراى چنين ويژگي‌ها و آثار و بركات است؟ بايد گفت: هر چيزى كه در اين عالم، شرافت ظاهرى و يا معنوى پيدا مى‏كند، يا به خاطر انتساب آن به خداوند سبحان و شرافت ذاتى است، و يا به خاطر وقوع امر خارق‌العاده و مهمى است كه به آن شرافت و بركت داده است .

 

در تربت كربلاى سيدالشهدا عليه السلام هر دو امر محقق شده است، زيرا خاك كربلا بنا بر رواياتى، هم شرافت ذاتى و خدادادى، و هم امر عظيم و واقعه‏اى مهم در آنجا واقع گرديده كه آن شهادت حسين بن على عليه السلام و ياران وفادارش مى‏باشد، لذا داراى فضيلت و آثارى خاص است .

 

آمده است كه چون بر قبر امام حسين عليه السلام آب بستند، پس از چهل روز آب فرو نشست و اثر قبر محو گرديد، يكى از اعراب بنى اسد آمد و از خاك قبضه قبضه برداشت و بوييد تا بر قبر حسين رسيد، و چون او را مى‏بوسيد گريه مى‏كرد و مى‏گفت: پدر و مادرم به فدايت، چه قدر خوشبويى كه قبر و تربت تو چنين خوشبو است، سپس شروع كرد به سرودن:

 

خواهند نهان سازند قبرش ز حبيبش‏   خوشبويى خاك قبر گرديده دليلش‏

 

آرى خاك مزار حسين عليه السلام سرمه چشم عاشقان و شيفتگانش بوده و ايشان را مجنون وار به سوى خود مى‏كشاند.

 

از آنجايى كه هدف اين كتاب بر شمردن آثار و بركات سيدالشهدا عليه السلام است، از تفصيل در مطلب پرهيز كرده و علاقه‏مندان به اين مقوله را به كتاب‌هاى مربوط ارجاع مى‏دهد.

 

و اما آثار و بركاتى كه مى‌توان براى تربت پاك حسينى برشمرد عبارتند از:

 تأثير تماس اعضاى بدن با تربت

 

يكى از آثار و بركات تربت سيدالشهدا عليه السلام اين است كه متبرك نمودن بدن و صورت با آن تربت شريف تأثير معنوى زيادى بر انسان خواهد گذاشت، از اين رو از بعضى بزرگان دين و امامان معصوم نقل شده كه بعد از نماز، بدن و صورت خويش را با مهر كربلا متبرك مى‌كنند. و نيز دستور داده‏اند كه قبل از خوردن تربت جهت شفا گرفتن، آن را بوسيده و با اعضاى بدن تماس داده شود.

 

امام صادق عليه السلام فرمود: «خداوند متعال تربت جدم حسين عليه السلام را شفاى هر درد، و ايمنى از هر خوفى قرار داده است؛ پس هرگاه يكى از شما خواست از آن خاك تناول كند، ببوسد و آن را به چشم گذارد و بر ساير اعضاى بدنش تماس دهد...»(1)

 

 

سجده بر تربت

 

يكى ديگر از بركات و آثار خاك مزار امام حسين عليه السلام اين است كه سجده بر آن تربت پاك حجاب‌هاى ظلمانى را كنار زده و در توجه حق تعالى به نمازگزار مؤثر است. امام صادق عليه السلام در اين باره مى‏فرمايد: «همانا سجود بر تربت حسين عليه السلام حجاب‌هاى هفتگانه را پاره مى‌كند.»(2)

 

لازم به ذكر است كه مراد از «حجاب» در كتاب و سنت، همان حجاب‌هايى است كه بين بنده و خالق حايل شده و او را از شهود خداوند محجوب مى‌سازد كه در مرحله اول، حجاب‌هاى ظلمانى و در مرحله دوم، حجاب‌هاى نورانى برطرف مى‏شود اما مراد از حجاب‌هاى هفتگانه، ظاهراً حجاب‌هاى ظلمانى است. سجده بر تربت حضرت سيدالشهدا عليه السلام اين خاصيت را دارد كه در صورت معرفت به حق حضرت و ولايت او، حجاب‌ها را دريده و راهگشاى وصول به كمالات انسانى باشد.

 

سجده بر خاك سر كوى تو آرند خلايق      جان فداى تو كه هم قبله و هم قبله نمايى

 

و اما در خصوص اين كه در ميان شيعه معمول است از خاك مقدس كربلا يعنى تربت كنار قبر سيدالشهدا عليه السلام خاك برداشته و با آن مُهر درست كرده و غالباً در نماز، به آن سجده مى‏كنند بدين خاطر است كه از خاك زمين بوده و به تمامى خاك‌ها مى‏توان سجده كرد، و از طرفى خاك كربلا به لحاظ شهادت امام حسين عليه السلام و ياران با وفايش شرافت پيدا كرده است، به طورى كه اهل‌بيت عليهم السلام نيز به ما فرموده‏اند در هر نمازى كه سجده بر تربت كربلا باشد خداوند آن نماز را به خاطر آن حضرت قبول مى‏كند. چنانكه حضرت صادق عليه السلام از خاك كربلا درون كيسه‏اى ريخته و در سجاده همراه داشت، در هنگام نماز آن كيسه را باز مى‏كرد و بر آن سجده مى‏نمود.

 

 

شفا يافتن

 

از جمله آثار و بركات قطعى تربت پاك سيدالشهدا عليه السلام شفا بودن آن براى دردها و آلام انسان است. رواياتى كه دلالت بر اين امر دارند به سه دسته تقسيم مى‏شوند:

 

1- رواياتى است كه شفا بودن را براى تربتى كه از خود قبر شريف برداشته شود مخصوص كرده است، چنانكه امام صادق عليه السلام فرمود: «به درستى كه نزد سر حسين عليه السلام تربت سرخى است كه شفاى هر دردى غير از مرگ مى‌باشد.»(3)

 

2- رواياتى است كه با تعبيرات مختلف توسعه‏اى از بيست ذراع تا پنج فرسخ و يا ده ميل را براى آن قائل است. چنانكه امام صادق عليه السلام فرمود: «حريم مزار حسين عليه السلام پنج فرسخ از چهار جانب قبر است.»(4)

 

3- رواياتى است كه به طور مطلق جنبه شفا بودن تربت را مطرح نموده‏اند. چنانكه امام صادق عليه السلام فرمود: «خاك مزار امام حسين عليه السلام براى هر دردى شفاست.»(5)

 

تا شفا بخشد روان و جسم هر بيمار را       در حريم وصل خود خاك شفا دارد حسين‏

 

و نيز امام رضا عليه السلام فرمود: «خوردن گِل، مانند خوردن مردار و خون و گوشت خوك، حرام است مگر گِل مزار حسين عليه السلام، به درستى كه در آن شفاى هر درد و امنيت از هر ترسى است.»(6)

 

 

حكايت:

 

عالم زاهد پرهيزگار حجةالاسلام والمسلمين مرحوم آقاى حاج شيخ محمدحسن عالم نجف آبادى(ره) نقل فرمودند: «من در زمان مرجعيت مرحوم آية الله آخوندى خراسانى (ره) كه در نجف اشرف مشغول تحصيل بودم مريض شدم و اين بيمارى مدتى طول كشيد و پرستارى مرا بعضى از طلاب در همان حجره مدرسه بر عهده داشتند. پس از چندى بيمارى من به قدرى شديد شد كه اطبا از شفا يافتنم مأيوس شدند و ديگر براى معالجه‏ام نيامدند، و من در حال تب شديد گاهى بيهوش مى‏شدم و گاهى به هوش مى‌آمدم.

 

يكى از رفقا كه مرا پرستارى مى‏كرد شنيده بود كه عالم زاهد مرحوم آية الله آقاى حاج على محمد نجف آبادى قدس سره مقدارى از تربت اصلى حضرت سيدالشهدا عليه السلام را دارد. او به منزل معظم له رفته و از وى خواسته بود كه قدرى از آن تربت را بدهد كه به من بخورانند تا شفا يابم. ايشان فرموده بود: من به قدر يك عدس تربت دارم و آن را گذاشته‌ام كه بعد از مرگم در كفنم بگذارند. آن آقا ناراحت شده و گفته بود: حالا كه ما از همه جا مأيوس شده و به شما پناه آورده‏ايم شما هم از دادن تربت خوددارى مى‏كنيد؟ اين بيمار در حال احتضار است و مى‏ميرد.

 

مرحوم آية الله آقاى حاج على محمد، دلش به حال بيمار سوخته و قدرى از آن تربت كه از جان خودش عزيزترش مى داشت به آن شخص داده بود. تربت را با آب مخصوصى كه وارد شده در آب حل كرده و به حلق من ريخته بودند. من كه در حال بيهوشى به سر مى‏بردم، ناگهان چشمان خود را باز كرده و ديدم رفقا اطراف بسترم نشسته‏اند، خوب دقيق شدم و آنان را شناختم و قصه تربت را كه به حلقم ريخته بودند برايم شرح دادند.

 

كم كم در خود احساس نيرو و نشاط كردم و حركتى به خود داده، نشستم، ديدم نشاط بيشترى دارم برخاستم و ايستادم، و چون يقين كردم كه به بركت تربت مقدس امام حسين عليه السلام شفا يافتم حال خوشى پيدا كردم و به رفقا گفتم: از شما خواهش مى‌كنم كه از حجره بيرون برويد، چون مى‏خواهم زيارت عاشورا را بخوانم رفقا از حجره بيرون رفتند و من در حجره را بستم و بدون احساس ضعف با آن حال خوشى كه قابل وصف كردن نيست مشغول خواندن زيارت حضرت سيدالشهدا عليه السلام شدم.»(7)

 

آرى، شفاى بيماران به وسيله تربت آن حضرت يكى از بركاتى است كه خداوند متعال در عوض شهادت امام حسين عليه السلام به وى عطا فرموده است .

 

 

تأثير كام برداشتن اطفال با تربت

 

كام برداشتن اطفال با تربت امام حسين عليه السلام موجب ايمنى كودك مى‌شود چنانكه امام صادق عليه‌السلام فرمود:

 

«كام فرزندانتان را با تربت حسين عليه السلام باز كنيد كه آن امان است.»(8)

 

 

تأثير تربت حسين ، همراه جنازه

 

صاحب كتاب «مدارك الاحكام» مى‌نويسد: در زمان حضرت صادق عليه السلام زن زاينه‏اى بود، بچه‏هايى كه از زنا به دنيا مى‌آورد در تنور مى‏انداخت و مى‏سوزانيد. وقتى كه مُرد، پس از غسل و كفن او را به خاك سپردند، اما زمين جنازه‏اش را بيرون انداخت. جاى ديگر او را دفن كردند باز زمين او را نپذيرفت تا سه مرتبه، آنگاه مادرش به امام صادق عليه السلام متمسك شد: اى پسر پيغمبر به فريادم برس.

 

فرمود: كارش چه بود؟ عرض كردند زنا و سوزاندن بچه‏هاى حرامزاده. فرمود: هيچ مخلوقى حق ندارد مخلوقى را بسوزاند، سوزاندن به آتش مخصوص خالق است عرض كرد حالا چه كنم؟ فرمود: مقدارى از تربت حسين عليه السلام با او در قبر بگذاريد. تربت حسين عليه السلام امان است. همراهش گذاشتند زمين او را پذيرفت.

 

در توقيع مبارك حضرت حجة بن الحسن(عج) نيز اذن داده شده است. يكى از شيعيان به حضرت (در زمان غيبت صغرى توسط نايب خاص حضرت) مى‏نويسد: آيا جايز است ما تربت حسين عليه السلام را با ميت در قبر بگذاريم، يا با تربت حسين روى كفن بنويسيم؟

 

حضرت در پاسخ مرقوم مى‏فرمايند: هر دو كار پسنديده است. البته بايد رعايت احترام تربت بشود. مُهر يا تربت، مقابل يا زير صورت ميت باشد، بلكه به بركت خاك قبر حسين عليه السلام قبر ميت محل امنى از هر بلا و آفت و عذابى گردد.(9)

 

 

تسبيح تربت

 

از حضرت صاحب الزمان(عج) روايت شده كه فرمود: «هر كس تسبيح تربت امام حسين عليه السلام را در دست گيرد و ذكر را فراموش كند، ثواب ذكر براى او نوشته مى‏شود.»(10)

 

و امام صادق فرمود: «يك ذكر يا استغفار كه با تسبيح تربت حسين عليه السلام گفته شود برابر است با هفتاد ذكر كه با چيز ديگر گفته شود.»(11)



آثار و بركات عزادارى و گريه بر سيدالشهدا عليه السلام

«گريه» مظهر شديدترين حالات احساسى انسان است، و علت‌ها و انگيزه‏هاى مختلفى دارد كه هر يك از آنها نشان‌دهنده حالتى خاص است. در روايات، بعضى از انواع گريه تحسين شده و از صفات پسنديده بندگان پاكدل خداوند به حساب آمده است، و بعضى از انواع گريه مذموم شمرده شده است

گريه، از حالات و انفعالات انسانى است كه با مقدمه‏اى از اندوه و ناراحتى روانى به طور طبيعى به ظهور مى‏رسد، و گاه ممكن است انگيزه‏اش هيجانات تند روانى باشد. مثل شوق و ذوقى كه از ديدار محبوب پس از زمانى طولانى ناشى مى‌شود. همچنين گاهى هم گريه كردن حاكى از عقايد مذهبى انسان است با اين توصيف، از آنجايى كه گريه عملى طبيعى و اى بسا غير ارادى است؛ لذا نمى‌شود مورد امر و نهى و حسن و قبح قرار گيرد، بلكه آنچه كه مورد حسن و قبح است، مقدمات و انگيزه‏هاى گريه مى‏باشد. چنانكه گفته‏اند: «تو آنى كه در بند آنى.»


 

در اينجا براى اين كه بدانيم گريه بر سيدالشهدا عليه السلام چگونه گريه‏اى است و چه تأثيرات و بركاتى مى‏تواند داشته باشد، بهتر آن است كه اشاره‏اى به انواع گريه كنيم تا بعد از آن، نوع گريه بر آن حضرت برايمان معلوم گردد.

 

امام باقر عليه السلام فرمود: «هر مؤمنى كه در سوگ حسين عليه السلام اشك ديده ريزد، به حدى كه بر گونه‏اش جارى گردد، خداوند او را ساليان سال در غرفه‏هاى بهشت مسكن مى‏دهد.»

 

1- گريه طفوليت: زندگى انسان با گريه شروع مى‌شود كه همان گريه، نشانه سلامت و تندرستى نوزاد است، و در واقع گريه در آن زمان، زبان طفل است .

 

2- گريه شوق: مانند گريه مادرى كه از ديدن فرزند گمشده خويش پس از چندين سال سرداده مى‏شود . و اين گريه‏اى است كه از روى هيجان و احياناً جهت سرور و شادى به انسان دست مى‏دهد.

 

3- گريه عاطفى و محبت: محبت از عواطف اصيل انسانى است كه با گريه انس ديرينه دارد. مثلاً محبت حقيقى به خداوند حسن آفرين است و براى قرب به او بايد اشك محبت ريخت.

 

4- گريه معرفت و خشيت: انجام عبادات خالصانه و تفكر در عظمت آفرينش و كبريايى خداوند، و همچنين اهميت تكاليف و مسئوليت‌هاى انسانى باعث مى‏گردد كه نوع خاصى از خوف، در درون انسان ايجاد شود و اين خوف، خوفى است كه از روى معرفت به خداوند و تهذيب نفس به دست مى‏آيد كه «خشيت» ناميده مى‌شود.

 

5- گريه ندامت: از عوامل اندوه‌زدايى كه منجر به گريه مى‏گردد، محاسبه نفس و حسابرسى شخصى است، و همين حسابرسى باعث مى‏شود كه انسان به گذشته خود فكر كند و با حسابرسى، جبران كوتاهى و خطاها را بكند و اشك حسرت و ندامت از چشمانش جارى نمايد، اين گريه، نتيجه توبه و بازگشت به خداست.

 

اشك مي‌غلتد به مژگانم به جرم رو سياهى         اى پناه بى پناهان، مو سپيد روسياهم

 

روز و شب از ديدگان اشك پشيمانى فشانم         تا بشويم شايد از اشك پشيمانى گناهم

 

6- گريه پيوند با هدف:گاهى قطره‏هاى اشك انسان، پيام آور هدف‌هاست. گريه بر شهيد از اين نوع گريه است. گريه بر شهيد خوى حماسه را در انسان زنده مى‏كند و گريستن بر سيدالشهدا عليه السلام خوى حسينى را در انسان احيا مى‏كند، و خوى حسينى چنان است كه نه ستم مى‏كند و نه ستم مى‏پذيرد. آن كسى كه با شنيدن حادثه كربلا قطره اشكى از درون دل بيرون مى‏فرستد، صادقانه اين پيوند با هدف والاى سيدالشهدا عليه السلام را بيان مى‏كند.

 

7- گريه ذلت و شكست:گريه افراد ضعيف و ناتوانى كه از رسيدن به اهداف خود مانده‏اند و روح و شهامتى براى پيشرفت در خود نمى‏بينند.

 

با ذكر اين مطلب، حال بايد بررسى كرد كه گريه بر حسين عليه السلام از چه نوع گريه است. هر كس با اندك توجهى خواهد دانست كه گريه بر حسين عليه السلام گريه محبت است، آن محبتى كه در دل‌هاى عاشقانش به ثبت رسيده است. گريه بر او، گريه شوق است، زيرا قسمت زيادى از حماسه‏هاى كربلا، شوق آفرين و شورانگيز است و به دنبال آن سيلاب اشك شوق به خاطر آن همه رشادت، فداكارى، شجاعت و سخنراني‌هاى آتشين مردان و زنان به ظاهر اسير، از ديدگان شنونده سرازير مى‏گردد و نيز گريه معرفت و پيوند با هدف متعالى و انسان ساز او است؛ و به تعبير امام خمينى(ره) گريه سياسى است كه فرمود: «ما ملت گريه سياسى هستيم، ما ملتى هستيم كه با همين اشك‌ها، سيل جريان مى‏دهيم و سدهايى را كه در مقابل اسلام ايستاده است خرد مى‏كنيم.»

 

هزار سال فزون شد ز وقعه عاشورا        ولى ز تعزيه هر روز، روز عاشوراست

 

هيهات كه گريه بر حسين عليه السلام گريه ذلت و شكست باشد، بلكه گريه پيوند با سرچشمه عزت است، گريه امت نيست، كه گويا است، گريه سرد كننده نيست، كه حرارت بخش است، گريه بزدلان نيست، كه گريه شجاعان است، گريه يأس و نااميدى نيست كه گريه اميد است، و بالاخره گريه معرفت است و گريه معرفت در عزاى حسين عليه السلام از انحراف و تحريف در قيام آن حضرت جلوگيرى مى‌كند و شايد به همين جهت باشد كه در فضيلت گريه بر سيدالشهدا عليه السلام روايات متعددى وارد شده است. از آن جمله، روايتى است كه امام صادق عليه السلام فرمود: «گريه و بى‌تابى در هر مصيبت براى بنده مكروه است، مگر گريه بر حسين بن على عليه السلام كه اجر و ثواب نيز دارد.»(1)

 

گريه و عزادارى براى سيدالشهدا عليه السلام داراى آثار و بركات مهمى است كه به برخى از آنها اشاره مى‏شود:

 

 

حفظ رمز نهضت حسينى

 

از ارزنده‏ترين آثار و بركات مجالس عزادارى و گريه بر ابى عبدالله حسين عليه السلام حفظ رمز نهضت حسينى است.

 

به راستى؛ چرا در دوران منحوس سلاطين و پادشاهان جور از برپايى مجالس عزاى اهل‌بيت عليهم السلام به خصوص سالار شهيدان جلوگيرى مى‌شد؟ آيا نه اين است كه عزاى حسينى و امامان شيعه، سبب مى‌شود كه سخنوران و دانشمندان متعهد و انقلابى، مردم را از ظلم‏هاى حكومت‌ها آگاهى دهند و انگيزه قيام آن حضرت كه امر به معروف و نهى از منكر است به اطلاع مردم برسد؟

 

آرى، اينگونه مجالس، آموزشگاه‌ها و دانشگاه‌هايى است كه به بهترين روش و زيباترين اسلوب مردم را به سوى دين خوانده و عواطف را آماده مى‏كند و جاهلان و بى‏خبران را از خواب سنگين غفلت بيدار مى‏سازد و نيز در اين مجالس است كه مردم، ديانت را همراه با سياست، از مكتب حسين بن على عليه السلام مى‏آموزند.

 

رسول اكرم صلي الله عليه و آله به فاطمه زهرا عليهاالسلام فرمود: «هر چشمى در روز قيامت گريان است مگر چشمى كه براى مصائب حسين عليه السلام گريه كرده باشد، چنين كسى در قيامت خندان و شادان به نعمت‏هاى بهشتى است.»

 

گريه بر سيدالشهدا عليه السلام و تشكيل مجالس عزاى حسينى نه تنها اساس مكتب را حفظ مى‏كند، بلكه باعث مى‏گردد شيعيان با حضور در اين مجالس از والاترين تربيت اسلامى برخوردار شده و در جهت حسينى شدن رشد و پرورش يابند.

 

كدام اجتماعى است كه در عالم چنين اثرى را از خود بروز داده باشد؟ كدام حادثه‏اى است مانند حادثه جانسوز كربلا كه از دوره وقوع تاكنون و بعدها بدينسان اثر خود را در جامعه بشريت گذارده، و روز به روز دامنه آن وسيع‌تر و پيروى و تبعيت از آن بيشتر گردد؟ از اين رو بايد گفت كه در حقيقت مراسم عزادارى حافظ و زنده نگهدارنده نهضت مقدس امام حسين عليه السلام و در نتيجه حافظ اسلام و ضامن بقاى آن است .

 

تشكيل مجالس عزادارى حسين، نه تنها اساس مكتب را حفظ كرده و مى‏كند بلكه به علاوه سبب آن گرديد كه شيعيان با حضور در اين مجالس از والاترين تربيت اسلامى برخوردار شده و در جهت حسينى شدن رشد و پرورش يابند.

 

«موريس دوكبرى» مى‏نويسد: «اگر مورخين ما، حقيقت اين روز را مى‏دانستند و درك مى‏كردند كه عاشورا چه روزى است، اين عزادارى را مجنونانه نمى‌پنداشتند. زيرا پيروان حسين به واسطه عزادارى حسين مى‏دانند كه پستى و زير دستى و استعمار را نبايد قبول كنند. زيرا شعار پيشرو و آقاى آنان تن به زير بار ظلم و ستم ندادن است.

 

قدرى تعمق و بررسى در مجالس عزادارى حسين نشان مى‏دهد كه چه نكات دقيق و حيات بخشى مطرح مى‌شود، در مجالس عزادارى حسين گفته مى‌شود كه حسين عليه السلام براى حفظ شرف و ناموس مردم و بزرگى مقام و مرتبه اسلام، از جان و مال و فرزند گذشت و زير بار استعمار و ماجراجويى يزيد نرفت؛ پس بياييد، ما هم شيوه او را سرمشق قرار داده از زير دستى استعمار گرايان خلاصى يابيم و مرگ با عزت را بر زندگى با ذلت ترجيح دهيم...»(2)

 

 

ازدياد محبت به امام، و تنفر از دشمنان آن حضرت

 

سوزى كه از دل سوخته عاشقان سيدالشهدا عليه السلام به چشم سرايت كرده و از مجارى دو چشم آنها به صفحه رخسار وارد مى‌شود، مراتب علاقه و اخلاص و دلبستگى به خاندان وحى و رسالت را مى‏رساند و اين عمل اثرى مخصوص در ابقاى مودت و ازدياد محبت دارد.

 

گريه بر حضرت سيدالشهدا عليه السلام از مواردى است كه هيچ انسانى از فرط دلسوزى و انقلاب، طاقت بردبارى و تحمل در برابر استماع مصائب او را ندارد، و اين گريه و بيقرارى، علاوه بر ازدياد محبت و مهر و مودت، موجب كثرت تنفر و بيزارى از دشمنان و قاتلان آن حضرت شده و موجب برائت دوستداران اين خانواده از دشمنان ايشان مى‏گردد.

 

گريه با آگاهى و معرفت بر امام حسين عليه السلام، در واقع، اعلام انزجار از قاتلان اوست و اين تبرى از آثار برجسته گريه بر امام حسين عليه السلام است زيرا مردم به ويژه افرادى كه داراى شخصيت هستند از گريه كردن در برابر حوادث تا سر حد امكان امتناع مى‏ورزند، و تا شعله درونى آنان به مرتبه انفجار نرسد حاضر به گريه كردن مخصوصاً در برابر چشم ديگران نيستند، اين گريه و عزادارى ابراز كمال تنفر در برابر تعدى و تجاوز و ستمگرى و پايمال نمودن حقوق جامعه و به ناحق تكيه زدن بر مسند حكومت آنان مى‏باشد.

 

 

آشنايى با حقيقت دين و نشر آن

 

يكى ديگر از آثار و بركات مجالس عزادارى سيدالشهدا عليه السلام اين است كه مردم در سايه مراسم عزادارى به حقيقت اسلام آشنا شده و بر اثر تبليغات وسيع و گسترده‏اى كه همراه با اين مراسم انجام مى‏گيرد، آگاهى توده مردم بيشتر شده و ارتباطشان با دين حنيف محكم‌تر و قوي‌تر مى‏گردد. چه اين كه قرآن و عترت دو وزنه نفيسى هستند كه هرگز از يكديگر جدا نمى‏شوند و اين آگاهى در اقامه ماتم و مراسم سوگوارى عترت رسول اكرم صلي الله عليه و آله به خصوص امام حسين عليه السلام به آحاد مردم داده خواهد شد.

 

 

آمرزش گناهان

 

ريان بن شبيب از امام رضا عليه السلام روايت كرده كه فرمود: «اى پسر شبيب، اگر بر حسين عليه السلام گريه كنى تا آن كه اشك چشمت بر صورتت جارى شود، خداوند گناهان كوچك و بزرگ، و كم يا زياد تو را مى‌آمرزد.»(3)

 

و نيز فرمود: «گريه كنندگان بايد بر كسى همچون حسين عليه السلام گريه كنند، زيرا گريستن براى او گناهان بزرگ را فرو مى‏ريزد.»(4)

 

 

سكونت در بهشت

 

امام باقر عليه السلام فرمود: «هر مؤمنى كه در سوگ حسين عليه السلام اشك ديده ريزد، به حدى كه بر گونه‏اش جارى گردد، خداوند او را ساليان سال در غرفه‏هاى بهشت مسكن مى‏دهد.»(5)

 

و نيز امام صادق عليه السلام فرمود: «هر كس درباره حسين عليه السلام شعرى بخواند و گريه نمايد و يك نفر را بگرياند، بهشت براى هر دوى آنها نوشته مى‏شود. كسى كه حسين عليه السلام نزد او ذكر شود و از چشمش به مقدار بال مگسى اشك آيد، اجر او نزد خداست و براى او جز به بهشت راضى نخواهد شد.»(6)

 

و نيز فرمود: «هر كس كه در عزاى حسين عليه السلام بگريد يا ديگرى را بگرياند و يا آن كه خود را به حالت گريه و عزا درآورد، بهشت بر او واجب مى‏شود.»(7)

 

 

شفا يافتن

 

يكى ديگر از آثار و بركات مجالس عزادارى حضرت سيدالشهدا عليه السلام شفا گرفتن است. به طورى كه بارها ديده‏ايم و شنيده‏ايم كه بعضى از عزاداران و گريه كنندگان بر حسين عليه السلام شفا گرفته‏اند.

 

نقل است كه مرجع بزرگ شيعه مرحوم آية الله العظمى بروجردى در سن نود سالگى داراى چشمانى سالم بودند كه بدون عينك خطوط ريز را هم مى‏خواندند و مى‏فرمودند: اين نعمت را مرهون وجود مبارك حضرت ابى عبدالله الحسين عليه السلام هستم: و قضيه را چنين نقل مى‏فرمودند:

 

در يكى از سال‌ها در بروجرد بودم، به چشم درد عجيبى مبتلا شدم كه بسيار مرا نگران ساخته بود. معالجه پزشكان فايده‏اى نكرد و درد چشم هر روز بيشتر و ناراحتى من افزونتر مى‏گرديد، تا اين كه ايام محرم شد. در ايام محرم آية الله فقيد، دهه اول را روضه داشتند و دسته‏هاى مختلف هم در اين عزادارى شركت مى‏كردند. يكى از دسته‏هايى كه روز عاشورا به خانه آقا وارد شده بود، «هيئت گِلگيرها» است كه نوعاً سادات و اهل علم و محترمين هستند، در حالى كه هر يك حوله سفيدى به كمر بسته‏اند، سر و سينه خود را گل آلود كرده و به طور بسيار رقت بار و مهيج و در عين حال با سوز و گداز فراوان و ذكرى جانسوز آن روز را تا ظهر عزادارى مى‌كنند. آقا فرمودند:

 

«هنگامى كه اين دسته به خانه من آمدند و وضع مجلس با ورود اين هيئت هيجان عجيبى به خود گرفته بود من هم در گوشه‏اى نشسته و آهسته آهسته اشك مى‏ريختم و در اين بين هم مقدارى گِل از روى پاى يكى از همين افراد گلگير برداشته و بر روى چشم‌هاى ملتهب و ناراحتم كشيدم، و به بركت همين توسل، چشمانم خوب شد و امروز علاوه بر اين كه متبلا به درد چشم نشدم، از نعمت بينايى كامل برخوردارم، و به بركت حضرت امام حسين عليه السلام احتياج به عينك هم ندارم.» با اين كه همه قواى جسمانى ايشان تحليل رفته بود با اين وجود تا آخرين ساعات زندگانى از بينايى كامل برخوردار بودند.

 

 

گريه كننده بر حسين، در قيامت گريان نيست

 

رسول اكرم صلي الله عليه و آله به فاطمه زهرا عليهاالسلام فرمود: «هر چشمى در روز قيامت گريان است مگر چشمى كه براى مصائب حسين عليه السلام گريه كرده باشد، چنين كسى در قيامت خندان و شادان به نعمت‏هاى بهشتى است.»(8)

 

آن روز ديده‏ها همه گريان شود ز هول         جز چشم گريه كرده به سوگ و عزاى او

 

 

امان از سكرات موت و آتش دوزخ

 

مسمع گويد: حضرت امام صادق عليه السلام فرمود: آيا متذكر مى‌شوى با حسين چه كردند؟ عرض كردم: آرى، فرمود: آيا جزع و گريه مى‏كنى؟ گفتم: آرى، به خدا سوگند گريه مى‏كنم و آثار غم و اندوه در صورتم ظاهر مى‏شود حضرت فرمود: «خدا اشك چشمت را رحمت كند. آگاه باش كه تو از آن اشخاصى هستى كه از اهل جزع براى ما شمرده مى‏شوند، به شادى ما شاد و به حزن ما محزون و اندوهناك مى‏گردند. آگاه باش كه به زودى هنگام مرگ، پدرانم را بر بالين خود حاضر مى‏بينى، در حالى كه به تو توجه كرده و ملك‌الموت را درباره تو بشارت مى‌دهند، و خواهى ديد كه ملك الموت در آن هنگام از هر مادر مهربان به فرزندش، مهربانتر است.» سپس فرمود: «كسى كه بر ما اهل‌بيت به خاطر رحمت و مصائب وارده بر ما گريه كند، رحمت خدا شامل او مى‏شود قبل از اين كه اشكى از چشمش خارج گردد؛ پس زمانى كه اشك چشمش بر صورت جارى شود اگر قطره‏اى از آن در جهنم بريزد، حرارت آن را خاموش كند، و هيچ چشمى نيست كه گريه كند بر ما مگر آن كه با نظر كردن به كوثر و سيراب شدن با دوستان، خوشوقت مى‏گردد.»(9)

 

با توجه به اين روايت شريف بايد گفت: جايى كه آتش جهنم كه قابل مقايسه با آتش دنيا نيست و به وسيله گريه بر حسين عليه السلام خاموش و برد و سلام گردد، پس اگر در موردى، آتش ضعيف دنيا عزادار حسينى را نسوزاند جاى تعجب نيست .

 

 

واقعه‌اي عجيب

 

سيد جليل مرحوم دكتر اسماعيل مجاب(داندانساز) عجايبى از ايام مجاورت در هندوستان كه مشاهده كرده بود نقل مى‏كرد، از آن جمله مى‏گفت: عده‏اى از بازرگانان هندو (بت پرست) به حضرت سيدالشهدا عليه‌السلام معتقد و علاقه‌مندند و براى بركت مالشان با آن حضرت شركت مى‏كنند، يعنى در سال مقدارى از سود خود را در راه آن حضرت صرف مى‏كنند. بعضى از آنها روز عاشورا به وسيله شيعيان، شربت و پالوده و بستنى درست كرده و خود به حال عزا ايستاده و به عزاداران مى‏دهند، و بعضى آن مبلغى كه راجع به آن حضرت است را به شيعيان مى‏دهند تا در مراكز عزادارى صرف نمايند.

 

يكى از آنان را عادت چنين بود كه همراه سينه زن‌ها حركت مى‏كرد و با آنها به سينه زدن مشغول مى‌شد. وقتى از دنيا رفت، بنا به مرسوم مذهبى خودشان، بدنش را با آتش سوزانيدند تا تمام بدنش خاكستر شد جز دست راست و قطعه‏اى از سينه‏اش كه آتش، آن دو عضو را نسوزانيده بود.

 

بستگان آن دو عضو را آوردند نزد قبرستان شيعيان و گفتند: «اين دو عضو راجع به حسين شماست.»(10)

 

 

تأثير شعر سرودن در عزاى حسينى

 

امام صادق عليه السلام فرمود: «كسى نيست كه براى حسين عليه السلام شعرى بسرايد و گريه كند يا بگرياند مگر اين كه خداوند بهشت را بر او واجب كرده و گناهانش را مى‏آمرزد.»(11)



آثار و بركات مرقد شريف سيدالشهداء عليه السلام

اگر چه قبر حقيقى سيدالشهدا عليه السلام در دل‌ها و قلب‌هاست كه بناى آن از دوران كودكى در سرزمين دل شيعيان و عاشقانش گذارده شد؛ اما مرقد شريف آن حضرت همواره از آثار و بركات متعددى برخوردار بوده است .

ضريح مقدس و حرم مطهر امام حسين عليه السلام يادگارى از جان نثارى و فداكارى او و يارانش در راه خدا مى‏باشد. مرقدى كه جاى عترت آدميان براى ابد و دوام خواهد بود، و سزاوار است كه اين بارگاه شريف و غم‏انگيز و شور آفرين، همواره زيارتگاه مردم جهان شده و انسان‌ها، فداكارى و عشق و صفا را از خفتگان اين مرقدهاى شريف، سرمشق گيرند.


 

حرم حسين كعبه دل‌هاست. و اين كعبه طوافگاه زائران و قبله اميدواران و دارالشفاى دردمندان و پناهگاه توبه كنندگان و گنهكاران است.

 

آرى، عاشقان كويش و دلباختگان رويش، پروانه‏وار خود را در اطراف ضريح مطهرش گردانيده و به آتش عشق و محبت او، پر و بال خويش را مى‏سوزانند و اشك شوق و اشتياق بر چهره و رخسار مى‏افشانند، و بر مظلومى و مصيبت‌هاى او و خاندانش ناله سر مى‏دهند به راستى «اين چه شمعى است كه جان‌ها همه پروانه اوست.»

 

بر گرد حريم تو، كه دست طلب ماست         چون دامن شمعى است، كه پروانه بگيرد

 

فضل و شرافت كربلا و مرقد مطهر سيدالشهدا عليه السلام چنان است كه امام صادق عليه السلام فرمود: «قبر ابى عبدالله الحسين عليه السلام از آن روزى كه در آنجا دفن شد، باغى از باغ‌هاى بهشتى است.»(1)

 

ضريح مقدس در وسط واقع است و از نقره خالص ساخته شده كه در پيش روى آن با طلا و به خط نسخ نوشته شده: «ولا تحسبن الذين قتلوا فى سبيل الله امواتا بل احياء عند ربهم يرزقون»، و در بالاى سر، «آيه نور» نوشته شده است.

 

با ذكر اين مختصر، شايسته است جهت آگاهى و آشنايى با چگونگى حرم و مرقد شريف امام حسين عليه‌السلام و تحولات عمارت شريف، مطالبى به طور اجمال ذكر گردد.

 

محل دفن آن حضرت كه همان گودال قتلگاه است، اكنون داراى سقفى است كه روى آن صندوق مبارك نهاده شده و روى صندوق، ضريح در ميان روضه منوره، و روضه نيز در بين مسجد (مسجد بالا سر و مسجد پشت سر) و در طرف پايين پا در زاويه روضه قبور شهدا مى‏باشد اين مجموعه هم اكنون حرم امام حسين عليه السلام را تشكيل مى‏دهد، و حرم نيز ميان رواق و رواق در وسط صحن و صحن محور آبادانى زمين كربلا بوده و مى‏باشد.

 

ضريح مقدس در وسط واقع است و از نقره خالص ساخته شده كه در پيش روى آن با طلا و به خط نسخ نوشته شده: «ولا تحسبن الذين قتلوا فى سبيل الله امواتا بل احياء عند ربهم يرزقون»، و در بالاى سر، «آيه نور» نوشته شده است .

 

صحن مطهر حسين عليه السلام داراى هفت باب است كه عبارتند از: 1- باب قبله كه ساعتى بر فراز آن نصب است، 2- باب قاضى الحاجات 3- باب زينبيه كه در حدود تل زينبيه قرار دارد 4- باب سلطانى 5- باب بازار بزازها 6- باب سدره كه در شمال صحن بوده و به بازار و اطراف راه دارد 7- باب صافى كه به در بين‌الحرمين نيز معروف است.

 

از اخبار چنين بر مى‏آيد كه بارگاه حسينى هفت مرتبه - به غير از عمارت موجود - بنا نهاده شده است .

 

عمارت اول: بارگاه سيدالشهدا عليه السلام پس از ساختن قبر شريف آن حضرت براى اولين بار در دوران بنى اميه بنا گرديد، اخبار و روايات بسيارى آمده كه در زمان بنى اميه سقفى بر روى مزار امام و مسجدى (ظاهراً توسط بنى اسد) نزديك آن ساخته شد و تا زمان هارون الرشيد (سال 193 ) همچنان باقى بود.

 

عمارت دوم: بعد از تخريب مرقد شريف، توسط هارون، در زمان مأمون خليفه عباسى، عمارت دوم بنا شد، و تا سال 232 باقى بود . اما از آن سال تا سال 247 متوكل چهار بار امر به خرابى و انهدام قبر كرد، و اوقاف حاير مبارك را برد و ذخاير آن را تاراج كرد.

 

عمارت سوم: سومين بار مرقد مطهر امام به دست «منتصر» تجديد بنا شد، و تا سال 273 باقى بود.

 

عمارت چهارم: تجديد بناى مرقد امام براى چهارمين بار به دست محمد بن زيد بن حسن بن محمد بن اسماعيل بن زيد بن على بن الحسين بن على بن ابيطالب، ملقب به «داعى صغير» پادشاه طبرستان انجام گرفت.

 

عمارت پنجم: بناى عضدالدوله ديلمى بود، كه در سال 369 بنا شد، و در زمان او بود كه رواقى به دست عمران بن شاهين معروف به «رواق عمران» در حاير حسين ساخته شد.

 

عمارت ششم: ششمين بار بارگاه امام حسين به دست حسن بن مفضل بن سهلان ابومحمد رامهرمزى، وزير سلطان الدوله ديلمى نوسازى شد.

 

عمارت هفتم: عمارت موجود است كه در سال 767 بعد از سرنگونى دولت آل بويه به سال 310 به دستور سلطان اويس ايلخانى ساخته شد، و در سال 786 فرزندش احمد بن اويس در تكميل آن كوشيد و تاريخ آن در بالاى محراب و نزديك سر شريف آن حضرت نگاشته شده است.(2)

 

و اما آثار و بركات مرقد شريف و حرم مطهر سيدالشهدا عليه السلام عبارتند از:

 

 

مرقد حسينى، نيروبخش است

 

با ذكر اجمالى از تحولات كه در عمارت مرقد مطهر امام حسين عليه السلام صورت گرفته است به خوبى معلوم مى‏گردد كه زيارت قبر آن حضرت در مبارزه با حكومت بنى عباس تأثير مهمى داشته است، و به همين دليل بود كه عباسيان قبر آن امام را دشمن خود مى‏دانستند و به ويرانى آن دست مى‏زدند، زيرا اين قبر شريف به مركز تجمع مخالفان و مبارزان تبديل شده بود.

 

مشاهده مزار و مرقد شهيدان كربلا و به نظر در آوردن آن مصائب جانگذار، حالت بيننده را دگرگون ساخته و استقامت حال او را به هم زده و وارونه مى سازد، كه چگونه عده‏اى قليل در مقابل جمعى كثير و سپاهى مجهز و مهيا تن به مرگ داده و روى عقيده و ايمان خود ثبات قدم داشته و تا آخرين قطره خون خود مبارزه و جانفشانى نمودند.

 

صحن مطهر حسين عليه السلام داراى هفت باب است كه عبارتند از: 1- باب قبله كه ساعتى بر فراز آن نصب است، 2- باب قاضى الحاجات 3- باب زينبيه كه در حدود تل زينبيه قرار دارد 4- باب سلطانى 5- باب بازار بزازها 6- باب سدره كه در شمال صحن بوده و به بازار و اطراف راه دارد 7- باب صافى كه به در بين‌الحرمين نيز معروف است.

 

 

محل نزول فرشتگان الهى

 

امام صادق عليه السلام فرمود: «ما بين قبر حسين عليه السلام تا آسمان، محل رفت و آمد فرشتگان الهى است.»(3)

 

و نيز فرمود: «قبر حسين بن على عليه السلام بيست ذراع در بيست ذراع است. آن باغى از باغ‌هاى بهشت، و محل عروج فرشتگان به آسمان مى‏باشد هيچ فرشته مقرب و پيامبر مرسلى نيست جز آن كه از خدا مى‏خواهد كه او را زيارت كند پس گروهى فرود مى‏آيند و گروهى بالا مى‏روند.»(4)

 

 

نماز قبول مى‏شود

 

اگر انسان زائر، حق امام را شناخته و با معرفت و ولايت او در كنار قبر مطهرش نماز گزارد، مورد قبول حق تعالى قرار مى‏گيرد. چنانكه امام صادق عليه السلام در شأن و مقام كسى كه به مرقد و بارگاه شريف حضرت مشرف شده و نماز بخواند، فرمود: «خداوند متعال اجر نمازش را قبولى آن قرار مى‏دهد.»(5)

 

 

تمام خواندن نماز

 

حضرت امام جعفر صادق عليه السلام فرمود: «نماز در چهار مكان كامل خوانده مى‏شود (يعنى اگر چه از حد مسافت شرعى هم بيشتر باشد اما شكسته نمى‏شود): 1- مسجد الحرام (مكه)، 2- مسجدالرسول (مدينه)، 3- مسجد كوفه، 4- حرم امام حسين عليه السلام.»(6)

 

و نيز روايت شده كه «ابن شبل» از امام صادق عليه السلام پرسيد: آيا قبر امام حسين عليه السلام را زيارت كنم؟ فرمود: پاك و خوب زيارت كن و نمازت را در حرمش تمام بخوان. پرسيد نمازم را تمام بخوانم؟ فرمود: تمام. عرض كرد: بعضى از اصحاب و شيعيان شكسته مى‏خوانند؟ فرمود: اينان دو چندان عمل مى‏كنند.»(7)

 

لذا چنانكه در رساله‏هاى عمليه نيز آمده است، در حرم امام حسين عليه السلام مى‏توان نماز را، هم شكسته خواند و هم به بركت آن حضرت تمام بجا آورد.

 

 

اجابت دعا و برآورده شدن حاجت

 

خداوند سبحان در ازاى ايثار و فداكارى سيدالشهدا عليه السلام و تحمل هرگونه سختى چون تشنگى و غم و اندوه فراوان براى حفظ اسلام، در مرقد شريفش بركاتى را قرار داده كه از جمله آنها اجابت دعا و برآورده شدن حاجات است. چنانكه امام صادق عليه السلام فرمود: «هر كس دو ركعت كنار قبر حسين عليه السلام نماز بخواند، از خداوند چيزى را مسئلت نكند جز اين كه به او عطا شود.»(8)

 

و نيز فرمود: «خداوند در عوض قتل امام حسين عليه السلام، امامت را در ذريه آن حضرت، شفا را در تربتش، اجابت دعا را در كنار مرقدش قرار داده، و ايام زيارت كنندگان او از عمرشان حساب نمى‏شود.»(9)